درجایگاه اول درتاریخ خیانت وسرسپردگی یک تشکیلات سیاسی؟

الف. مینو سپهر، چهاردهم می 2008
تاریخ را به سلیقه کسی نمی نویسند
تاریخ را نمی توان خط زد
تا ریخ را نمی توان دوباره نویسی کرد
تاریخ خوب وبدوزشت وزیبا را جدا نمی کند
تاریخ خدمت وخیانت را درکنار هم می گذارد
تاریخ فراموش کار نیست
تاریخ را نمی توان به سلیقه خودآراست
تاریخ رخداد نگار تک تک و تمامی لحظه های زندگی ملت هاست.
با یگانی تاریخ ازبین بردنی وسوزاندنی نیست.
شاید تا رخدادهای 1979 درایران حزب توده به علت وابستگی به حزب کمونیست شوروی سابق و تحلیل ها وعملکردهای نادرست وضد ملی خود بعنوان یک تشکیلات سیاسی غیرخوشنام شناخته می گردید زیرا که این حزب با آن پیشینه کهن خود نتوانسته بود به تحلیلی درست از جامعه ایران دست یافته و عملکردهای خود را با توجه به شرایط اجتماعی- اقتصادی- سیاسی- فرهنگی ایران همسان سازد ولذا به همین دلیل بود که ازدید بسیاری از تحلیل گران حتی به خیانت به جنبش ملی مردم ایران متهم گردیده بود.
اتهاماتی که رهبران آن حزب هیچگاه نتوانستند ویا نخواستند خودرا ازآن مبرا ومنزه گردانند.
بهرروی تاریخ نگاران و پژوهشگران درباره چگونگی پیدایش وافول وسقوط این حزب با توجه به مستندات تاریخی نظرخودرا ابراز نمودند و سرانجام دفترزندگانی این حزب با ناکامی بسته گردید.
ولی حزب توده آخرین تشکیلات غیرخوشنام درتاریخ ایران نبود وازسا ل شصت بدین سو سازمان مجاهدین که بنابرتحلیل های درون تشکیلاتی خود جهت جلوگیری تبدیل شدن به حزب توده ای دیگرچنان غرق خود بزرگ بینی مفرط تاریخی گردید که با اعلام فازنظامی وقبول تبعات وپیامدهای حاصل از آن که نزدیک به سه دهه بطول انجامید به منفورترین وضد مردمی ترین وخیانتکارترین وسرسپرده ترین تشکیلات تاریخ سیاسی معاصر ایران مبدل گردید.
به باوراین نگارنده درکسوت یک روزنامه نگارکه شاهد شکل گیری دوباره این سازمان از سال 1358 بدینسو وتحلیل ها و عملکردهای این تشکیلات مذهبی- مارکسسیستی بوده ام… درتاریخ معاصرایران هیچ حزب و گروه وسازمانی به بدنامی وبی سرانجامی این فرقه جنایتکاروجود نداشته است و لذا درمقایسه ای ساده بایستی حزب توده را درمقابل این فرقه دجال وشیاد و وطن فروش راازلیست خائنین به تاریخ ومردم ایران خارج نمود.
مسعود رجوی شیاد ودغلکاروتروریست خوب می دانست که چه آینده تلخی درانتظاراوست وچنین بود که بزدلانه از صحنه گریخت تا بتواند از پاسخگویی درباره اینهمه اتهامات رنگارنگی که درکوله بارحیات او درمنصب سرگردگی یک گروه تروریستی منفور سنگینی می کند فرارنموده درنهانگاهی متروک مرگ فیزیکی خودرا شاهد باشد.
درباره خیانت ها وجنایات این فرقه صدها کتاب می توان نوشت وتاریخ چنین خواهد کرد.
برای همه اسیران ذهنی – احساسی اشرف
رجوی سالها پیش درکوچه های بدنامی گم شد
رجوی درتنهایی خود دق مرگ شد
وجنازه بی مقدارش درلابلای چرخ دنده های تاریخ تکه تکه گردید
گرچه بوی تعفن این مردار هنوز درخیابان های اشرف به مشام می رسد
رجوی انسان نبود وحیوان نیز
رجوی بی شکل وتعریف بود
درست به مانند مجسمه های عهد بت پرستی
سریک الاغ ودم یک قاطر وخرطوم یک فیل!
مجسمه ای که شبیه هیچ جانداری نبود
وچنین بود که گروهی را به قرون بردگی برد
تا باسیردرشرایط گذشته های سپری شده…. او را بپرستند
همانند یک بت بتی ازجنس آهن وسنگ
درقلعه ای بدورازچشم تاریخ وزمان
پریان….پریان زیبایی ازجنس آئینه وبلور
وبه پاکی آب زلال یک رود
پریانی دراسارت دیو
ودیو بی شکل دراسارت باور
وباورهایی بی قواره درذهنیت دیو
تسخیر جهان از قلعه اشرف
با ساختن انسانهایی نو وتازه
ازجنس گوش وهوش وچشم فرمانبر
ودیو ازفراز قلعه سنگی چنین گفت::
اشرفیان بگوش سپارید
من تنها انسان سازدورانم
وازبلندای آسمان آمده ام
رسولم… رسول با رساله ای پروپیمان
برای رهایی همه زمینیان
زین پس هوش وعقل وخاطره… فراموش
چراغ ذهنیت طرح پرسش و سئوال….. خاموش
خط سرخ… عشق وشوروعاطفه واحساس
مادروپدروهمسروفرزند عادات ممنوع
همه جدا و تنها…. اما با من وفرمانها
من آخرهمه خط وخطوت روزگارم
بجزرستگاری ملت دربند رسالت دیگری ندارم!
بامن بمانید تا گذرکنیم ازدریایی ازخون
مقصد ما آنسوی دیوارجنون
چراغ عمردیو اما ازجنس شیشه بود
وبه تلنگری اززمان فروریخت
واکنون گرچه دیو دگرنیست
اما پریان هم چنان درزنجیری از بی باوری
هریک اسیر دیوی دردرون خویش
تنها وغم زده وبیکار
طول وعرض قلعه را می پیمایند
تا شاید دیو دوباره زنده شود….!
الف. مینو سپهر 13-5-2008

خروج از نسخه موبایل