چهرهها و گفتهها، متن مصاحبهی شمارهی 146 با حسین مهری
رادیو صدای ایران (آمریکا)
سایت شاهسوندی، بیست و هفتم می 2008
چهرهها و گفتهها،
متن مصاحبهی شمارهی 146
تاریخ گفتوگو:جمعه 28/دی/86
برابر با 2008/ژانویه/18
محورهای این گفتوگو:
1- افسران اطلاعات-عملیات عراقی ونقش آنان
2- نقش توپخانه ارتش عراق در عملیات آفتاب و چلچراغ
3- شلیک 400 به مثابهاقتدارارتش آزادی بخش از زبان مهدی افتخاری
4- یک محاسبه ساده! نظامی وسوالات ساده تر!! مربوط به آن
5- شلیلک دهها هزار گلوله توپ در چند ساعت اول نبرد
6- مصاحبه با اسرای جنگی و حقایق نهفته در لابلای ان
7- غنایم جنگی و نحوه انتقال آنها به پشت جبهه
8- پیروزی آسان چلچراغ دامی برای فرو غلطیدن در مسلخ فروغ
9- پذیرش قطعنامهی 598 توسط آیتالله خمینی وعکسالعمل رجوی
10- رجوی در وحشت از مرگ دست به خود کشی میز ند. البته خود کشی افراد سازمان.
11- نشست توجیهی جهت عملیات فروغ
مهری: دوستان عزیز برنامهی چهرهها و گفتهها را میشنوید از رادیو صدای ایران، تا چند لحظهی دیگر با آقای سعید شاهسوندی گفتوگو میکنیم.
آقای شاهسوندی عزیز درود برشما.
شاهسوندی: سلام و درود بر شما.
مهری: آقای شاهسوندی، به نظر میرسد که شما یک مقداری ماجرای عملیات چلچراغ را کم گفتید.
شاهسوندی: بله. به دلیل محدویت وقت در انتهای برنامه و این که هرچه زودتر وارد عملیات فروغ بشویم، مطالب را به اختصار گفتم.
طی هفته گذشته شماری از دوستان و یارانی که در این عملیات شرکت داشتند نیزبا من تماس گرفتند و توضیحات تکمیلی دادند. ازدوستی که خود از نزدیک شاهد ماجرا بوده خواستم روی خط بیاید و توضیح بدهد. ایشان محدودیتهایی داشتند.
مهری: یعنی از چه چیز واهمه دارند؟
شاهسوندی: وضعیت ایشان طوری است که ممکن است از جانب مجاهدین با مشکلاتی مواجه شوند.
بنابراین من توضیحات ایشان را همراه با موارد تکمیلی بدین شرح بیان میکنم.
1. در دوتهاجم نظامی آفتاب و چلچراغ، افسران اطلاعات و عملیات عراقی نقش هماهنگکننده بین ارتش آزادیبخش آقای رجوی و ارتش عراق را ایفا میکردندو در تماس مستمر با آقای رجوی بودند.
2. افسران عراقی هم چنین، به محل استقرار آقای رجوی درواقع در حاشیه قرارگاه اشرف، میآمدند
3. این افسران، از درب دیگری غیرازدرب اصلی قرارگاه اشرف تردد میکردند. به نحوی که حتی افراد حفاظت قرارگاه هم متوجه ورود و خروج آنها نمیشدند.
باید تاکید کنم که هیچ عملیاتی بدون اطلاع، اجازه وتوافق افسران اطلاعات و عملیات عراقی انجام نمیگرفت.
4. در همان ایام وبعدها شماری ازافراد وگروههای سیاسی(از جریانهای مختلف) براساس اطلاعات یا حدس وگمان به مساله افسران عراقی اشاراتی داشتند. طرح این موضوع خشم مجاهدین رابشدت برانگیخت وحملات لفظی شدید مجاهدین به این گروهها راباعث شد.
5. واقعیت این بود که بدون تاییدافسران عراقی، به هیچ وجه عبور از خطوط مرزی ایران و عراق امکانپذیر نبود، چه رسد به عملیات نظامی.
چنین حضور ودخالتی هم بلحاظ سیاسی وهم بلحاظ نظامی و عملیاتی برای عراقیها امری منطقی بود.
6. هیچ دولت مستقری(در این مورددولت عراق) به نیروی نظامی دیگری اجازه نخواهد داد که بدون اطلاع و اجازه اقدام به عبور از مرزهای او و تهاجم نظامی علیه کشور همسایه کند.
اعمال حاکمیت معنایی جز این ندارد. واضح است که وقتی کشور میزبان درگیر جنگ با کشور مقابل باشد چنین کنترلی بهمراتب شدید تر میشود.
7. نقش افسران اطلاعات و عملیات عراقی تنها نظارت بر عملیات نبود، تایید کننده نهایی هم آنها بودند. تهاجم نظامی میبایستی با توافق آنها و از طریق آنها با هماهنگی با ستاد ارتش عراق صورت میگرفت.
8. موضوع مهم دیگر، حمایت و پشتیبانی عملی ارتش عراق از ارتش آزادی بخش بود. این کار نیز از طریق ارتباط مستقیم افسران عراقی با اتاق جنگ و ستاد عملیاتی مجاهدین امکانپذیر بود.
در هرسه تهاجم نظامی آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان وضع بدین گونه بود.
9. در این سه رشته تهاجم نظامی، جنگ به صورت درگیری کلاسیک و جبههای است.
میدانیم که معیارها و ضوابط نظامی در نبردهای جبههای با نبردهای چریکی و یا عملیات کماندویی بسیار متفاوت است.
ازجمله:
در نبردهای جبههای، نتیجه نبرد را
الف. برتری تجهیزات
ب. برتری آتش تهیه وپشتیبانی
پ. شناسایی دقیق مراکز تجمع وخطوط دفاعی نیروهای دشمن
ت. و بالاخره تعدادو کمیت نیروهای درگیر تعیین میکند
تردیدی نیست که عامل شجاعت وروحیه رزمندگی در هر نبردی مهم است. چنین عاملی اما در عملیات چریکی وکماندویی و در عملیات جبههای تعریف و جایگاه متفاوتی دارد.
درعملیات چریکی وکماندویی نقش فرد درصحنه بسیار بارز و تعیین کنندهاست. به همین دلیل شجاعت فردی گاه حرف اول و آخر را میزند.
حال آن که در جنگ کلاسیک چنین نیست. درنبرد جبههای از نقش فرد به میزان قابل ملاحظه کاسته شده و در مقابل به نقش تجهیزات وشمارگان نیروی درگیر افزود میشود.
به بیان دیگر، درنبردهای کلاسیک شجاعت فردی تحت تاثیر تجهیزات وتکنولوژی برتر نظامی، حجم آتش و بالاخره انبوهی(کَمّیت)نیروهای درگیر شونده نقشی جانبی و فرعی پیدا میکند.
10. هم این گونه است تفاوت مفهوم غافلگیری در عملیات چریکی و کماندویی با عملیات جبههای.
درعملیات چریکی دقیقهها و گاه لحظهها نقش بازی میکنند. غافلگیری هم استفاده بهینه از زمانهای کوتاه است. حال آنکه درعملیات جبههای غافلگیری بدین معنی است که نیروی مقابل از قصد حمله به فلان نقطه چندین روز و یاچندین هفته قبل خبردار نشود ونتواند در کوتاه مدت با جابهجایی نیرو و بسیج متقابل بپردازد. وگرنه همین که توپهاشلیک شوند عنصر غافلگیری از بین رفتهاست.
پس از آن حجم آتش، تجهیزات برتر و نیروی کمّی بیشتر است که نقش بازی میکند، نه عنصر غافلگیری و نه شجاعت فردی.
11. اقتدار رجوی و ارتش آزادی بخش
بعد از عملیات چلچراغ، مسعود رجوی فرماندهان ارتش آزادی بخش را جهتِ جمع بندی و بهره برداری سیاسی ـ تشکیلاتی از این پیروزی فراخوانده و نظر آنها را میپرسد. از جمله افرادی که در این جلسه حضور دارند فردی است به نام «مهدی افتخاری». مهدی افتخاری در سازمان با نامهای مستعار فرمانده فتحالله وناصر شناخته میشود. او در سال 67از فرماندهان عالیرتبه ارتش ازادی بخش و در عملیات فروغ نیز از فرماندهان محور بود.
رجوی از او در باره موقعیت و توان رزمی ارتش آزادی بخش میپرسد.
مهدی افتخاری میگوید:
«زمانی بود که مادرحسرت 4 عدد بمب فانوس بودیم اما اکنون اقتدار ما به جایی رسیدهاست که برای سازمان 400 توپ شلیک میشود. »
(بمب فانوس، بمبهای شیشهای دستسازی بود که مجاهدین درکردستان در کنار جادههاکار میگذاشتند)
البته او نمیگوید که 400 توپِ شلیک کننده برای سازمان و خدمه آن از کجا آمدهاند!!
راستش را بخواهیداحتیاجی هم به گفتن نبود. تمامی افراد شرکت کننده در آن جلسه به خوبی میدانستند که 400 توپ شلیک کننده، توپهای عراقی وخدمه آن نیز افراد ارتش عراق بودهاند.
آنها هم چنین به خوبی میدانستند که در عملیات چلچراغ علاوه بر توپهای دوربرد این کاتیوشاها و هلیکوپترهای عراقی بود که مواضع ارتش ایران راهدف قرار میداد.
اجازه دهید با یک محاسبه ساده نظامی این مبحث را دنبال کنیم
یک محاسبه ساده! نظامی
و سوالات ساده تر!! مربوط به آن
الف. شمارگان یک تیپ رزمی درارتش آزادی بخش حداکثر 200 نفر و بطور متوسط 150 نفر است. تیپهای پشتیبانی و تدارکات شمارگان کمتری دارند(گاه تا 90 نفر).
ب. اطلاعیه ارتش آزادی بخش از شرکت 22 تیپ رزمی و پشتیبانی در عملیات چلچراغ خبر میدهد. بنابراین شمارگان نیروهای ارتش آزادی بخش در این نبرد 3000 نفر وحداکثر 3300 نفر بودهاست. شاهدان عینی و شرکت کننده در این عملیات، بر رقم 3000 نفر تاکید میکنند.
پ. درماده 8 اطلاعیه ستاد فرماندهی ارتش آزادی بخش درباره عملیات چلچلراغ، منتشره درنشریه مجاهدین(اتحادیه) چنین آمدهاست:
در آتشباری گسترده و سنگین عملیات چلچراغ که تا ساعتها دشمن زبون را زمین گیر کرده بود، دهها هزار گلوله توپ و خمپاره بر سروروی دشمن بارید
(صفحه 14 نشریه، اتحادیه ویژه عملیات چلچلراغ، شماره142، تاریخ انتشار، جمعه 10 تیرماه1367).
ت. اطلاعیه ستاد فرماندهی نیروی مقابل ارتش آزادی بخش را… 35 گردان و متحاوز از 16000 تن میداند.
ث. همین اطلاعیه ازکشته و زخمی شدن دست کم 8000 نفر واسارت 1500نفر خبر میدهد. یعنی 9500 نفر از 16000 نفر(نزدیک 60درصد) از نیروی مقابل کشته، زخمی و اسیر میشوند.
ج. اطلاعیه ستاد فرماندهی رجوی نسبت به وضعیت 6500 نفر باقیمانده از نیروی ارتش یا سپاه سکوت میکند. چون کشته و زخمی و اسیر نشدهاند.
چ. اطلاعیه ستاد فرماندهی در بند 4 مینویسد:دراین عملیات شهر مهران و کلیه ارتفاعات پیرامون آن همراه با کلیه بخشها و روستاهای اطراف درکمتر از 11 ساعت به تصرف درآمد. حال آنکه دوسال پیش در تیرماه 1365 سپاه پاسداران خمینی با وارد کردن 9 لشکر مرکب از 60 هزار نفر و طی 4 شبانه روز به تصرف این منطقه مبادرت ورزیده بود.
ح. دراطلاعیه ستاد فرماندهی در بند 10آمدهاست که غنایم جنگی هنوز صورت برداری دقیق نشده. تخلیه کامل غنایم چندین روز طول میکشدو برای حمل غنایم به صدها تریلی نیاز است.
خ. در اطلاعیه ستاد فرماندهی آمدهاست که در این عملیات 67 رزمنده ارتش آزادی بخش کشته و 246 نفر زخمی شدهاند. 7 نفر قبل از عملیات و 60 نفر در جریان شکستن خطوط دفاعی کشته شدهاند.
د. و بالاخره اطلاعیه ستاد فرماندهی تاکید میکند که این عملیات مستقیما توسط فرمانده کل ارتش آزادی بخش، برادر مجاهد مسعود رجوی فرماندهی شد.
واما اکنون سوالات ساده مربوطه
سوالاتی که آقای رجوی وستاد فرماندهیاش باید در مقابل آنها به مردم ایران پاسخ دهند.
سوال 1. برای شلیک دهها هزار گلوله توپ و خمپاره در عرض 4 الی 5 ساعت اول نبرد به چه تعداد قبضه توپ نیاز است؟ ده؟ بیست؟ سی؟ صد؟ سیصد؟ چهار صد؟!
سوال 2. این تعداد توپ و خمپاره را آقای رجوی از کجا و چگونه تهیه کردهاست؟ از بازار آزاد؟از بازار سیاه؟ ویا از جای دیگر…؟
سوال 3. وزن و حجم چنین مهماتی (دهها هزار گلوله توپ و خمپاره)باتوجه به وزن هر گلوله توپ (حداقل 10 و گاه تا 20 کیلو)چقدر است؟
سوال4. با توجه به حداکثر ظرفیت هر تریلی در جادههای آسفالته و اتوبانهای بین المللی(20 تن) برای حمل و نقل این میزان مهمات درمنطقه جنگی و کوهستانی چه تعدادتریلی لازم است؟
سوال 5. خدمه هر توپ دور زن درارتش آقای رجوی چند نفر است؟ در تنها عکسی که مجاهدین از دوزاویه به چاپ رساندهاند خدمه توپ را 7 نفر نشان میدهد.
سوال 6. تعداد نفرات شرکت کننده درعملیات چند نفر بوده؟ و از این تعداد چند نفر به عنوان خدمه توپ و خمپاره انجام وظیفه کردهاند؟
همین جا، از یاران سابق و کنونی که در جریان عملیات بوده ویا در آن شرکت داشتهاند و همین طور از افراد نظامی و کارشناس دعوت میکنم تا نظرات واطلاعاتِ تصحیحی و تکمیلی خود را برای من ارسال دارند.
اما اکنون اجازه دهید پاسخ شماری ازپرسشهای بالا رادر رسانههای خود مجاهدین جستجو کنیم.
درهمان ایام، رادیو و تلویزیون مجاهدین(صدای مجاهد و سیمای مقاومت) با شماری از افسران ایرانی به اسارت گرفته شده مصاحبه میکند. متن مصاحبهها در نشریه نیز چاپ شدهاست. هدف این مصاحبهها قدرت نمایی است ولی پاسخ شماری ازپرسشهای ما بهروشنی در آن آمدهاست.
توجه فرمایید:
سرهنگ توپخانه علی اکبر غلامرضایی در پاسخ خبرنگار مجاهد میگوید:… عملیات با یک آتش تهیهی بسیار بسیار قوی شروع شد… سپس عملیات تاکتیکی و تک صورت گرفت…
سرگرد توپخانه شمسالله یاری(فرمانده پشتیبانی اطلاعات رزمی)بعد از تخمین در باره نیروی تهاجم کننده میگوید:… برای یک چنین تهاجم گستردهای حدود 600 تانک نیاز است. از نظر توپخانه هم تقریبا به 360 توپ نیاز است. توپهایی که با برد بلند باشند…..
گویا فرمانده فتحالله (مهدی افتخاری)دارد صحبت میکند.
نشریه مجاهدین در مقدمه مصاحبه مینویسد:
« این فرماندهان که در مسائل نظامی خبره هستند، در مصاحبههای خود از ابعاد بسیار بسیار وسیع حمله و آتش تهیه بسیار بسیار قوی اظهار شگفتی و تحیر کردهاند»
برای آتش تهیه بسیار بسیارقوی که بتواند درعرض 4 الی 5 ساعت دهها هزار گلوله شلیک کند همانطور که آمد به حدود 400 قبضه توپ دورزن با صدها تن مهمات و بیش از 2800 نفر نیاز است. مشکل امااینجاست که کل تعداد نیروهای آقای رجوی 3000 تا 3300 نفر است.
بنابراین تنها راه همانا بنا به گفته فرمانده فتحالله قبول اقتدار آقای رجوی است.
البته به چه بهایی… ؟!
نقش توپخانه سنگین ارتش عراق
واقعیت این است که براساس اطلاعات کاملا موثق و دقیق در هردو عملیات (آفتاب وچلچراغ) ابتدا، ارتش عراق با توپخانه سنگین ساعتهای متمادی مناطق و مراکز تجمعی را که قرار است توسط ارتش آزادیبخش آقای رجوی مورد حمله قرار گیرد، مورد توپ باران شدید قرار میدهد.
یکی از شاهدان عینی و شرکت کننده در این عملیات به خود من چنین گفت:
صحنهای که میدیدم بارانی از آتش بودکه از سوی عراق به طرف قرارگاههای ارتش ایران میرفت و از آن طرف تک و توک توپی شلیک میشد.
به یادمیآورم که رفسنجانی درخاطرات ویادداشتهای آن ایام میگوید: « ما دچار بحرانهای جدی در درون ارتش بودیم».
رفسنجانی مینویسد:«ما حتی از تهیهی گلوله برای توپهای خودمان عاجز بودیم.
و باز بیاد میآورم که در آن ایام بحران اقتصادی شدید، گربیانگیر جمهوری اسلامی بود و قیمت نفت به نازلترین حد…
مهری: از تهیهی بند کفش برای سربازان عاجز بودند
شاهسوندی: این را هم به گلوله توپ اضافه میکند.
گزارش شاهدان عینی عملیات چلچراغ تایید کننده این است که طرف ایرانی در شلیک و مصرف مهمات بسیار محتاط و دست بسته بود حال آنکه آتشبار سنگین عراقی بی وقفه در کار بود.
تلخ آن که نیروهای ارتش رجوی بر روی دوش غولی بنام غول بغداد سوار بودند. غولی که از دهانه صدهاخمپاره سنگین و توپ دور بردش آتش زبانه میکشید.
و تلخ تر آن که، افرادرجوی تنها نقش خط شکن را برعهده داشتند. خط شکنی در عملیاتی که توپ، تانک، تریلر، خمپاره، مهمات وتمامی تجهیزاتش عراقی بود و تنها گوشت و پوست چنین تئاتر خونین ی از آنِ فرزندان ایران.
مهری: نقش خطشکن یعنی چه؟
شاهسوندی: در جنگهای کلاسیک هرنیروی مستقر در اطراف خود لایههای حفاظتی ترتیب میدهد. این لایههای حفاظتی بصورت میدانهای مین، سنگرهای دیدهبانی، سنگرها دفاعی تاکتیکی و بالاخره خطوط دفاعی اصلی است.
نیروی مهاجمی که بتواند از میدانهای مین و سنگرهای دیده بانی و تاکتیکی عبور کند و سنگرهای دفاعی اصلی را فروبریزد میتواند تا مرکز ستاد فرماندهی طرف مقابل نفوذ کرده و آنجا را تصرف کند. خط شکنی یعنی فرو ریختن سنگرهای دفاعی اصلی نیروی مدافع.
بمباران مستمر وبسیار بسیار شدید علاوه بر تلفاتی که ببار میآورد. سنگرهای دفاعی را ویران و نیروی مدافع را کاملا زمین گیر میکند. در پی چنین بمبارانی است که نیروهای رزمی و در مواردی زرهی وارد عملیات میشوند.
در این عملیات آتش بسیار بسیار قوی تهیه توسط توپخانه ارتش عراق و از فاصله دور تامین میشد ونیروهای مجاهد نقش خط شکن را داشتند. 60 نفر کشته نیز در همین قسمت بودهاست.
غنایم جنگی و نحوه انتقال آنها به پشت جبهه
در گفتگوی پیشین لیست غنایم جنگی را به نقل از اطلاعیه ستاد فرماندهی ارتش آزادی بخش آوردم. برای بهم پیوستگی موضوع آنرا اینجا تکرار میکنم.
اطلاعیه ستاد مجاهدین غنایم چلچراغ را اینگونه لیست میکند:
تانک…. 54 فروند
شامل: 38 تانک چیفتن، 14 تانک اسکورپیون، 2 تانک T55
زرهپوش…. 48 دستگاه
موشکانداز سام…. هفت 43 دستگاه
سکوی موشک تاو…. 1 دستگاه
موشک سام…. هفت 63 عدد
موشک مالیوتکا…. 22 عدد
موشک تاو…. 11 عدد
موشک دراگون…. 2 عدد
مینی کاتیوشا با خودرو…. 18 دستگاه
انواع توپ…. 69 قبضه، از جمله 13 قبضه هویتزر 155 میلیمتری و…
توپ ضد هوایی…. 18 قبضه
سیستم پدافند هوایی شلیکا همراه با رادار ونفر برزرهی حامل آن 3 دستگاه
تفنگ 106 میلمتری با خودروحامل…. 25 دستگاه
انواع خمپارهانداز…. 128 قبضه
موشکانداز آرپی جی…. 252 قبضه
تفنگ کلاشینکف…. 817 قبضه
تفنگ ژ3…. 1582 قبضه
دوربینهای دیده بانی شب بیش از 70 دستگاه
صدها دستگاه بیسیم مخابراتی
210 دستگاه آمبولانس، کامیون، نفر نظامی، تریلر آیفا، مینی بوس، جیپ نظامی ولندکروز و لند رور وتراکتورو..
من تنها اقلام مهم از لیست اطلاعیه ستاد فرماندهی ارتش آزادی بخش را آوردم. لیست بلند تر از این است.
حجم غنایم نظامی چنان است که ستاد فرماندهی ارتش آزادی بخش مینویسد: « تخلیه انبوه غنیمتهای جنگی نیازمند صدها تریلر و چندین روز زمان ا ست. انتقال این غنایم خود در حکم یک رشته عملیات جداگانه و پر مخاطره بود.
برای مشاهده تصاویر بیشتری از غنائم و اسرای عملیات چلچراغ که توسط نشریه مجاهدین منتشر شده میتوانید به قسمت گالری عکس وسند مراجعه کنید.
پرواضح است که، نیرویی با توان عملیاتی 3000 نفر را توان جابهجایی این میزان تجهیزات نظامی آن هم در کوتاه مدت، و قبل از ضدحملهی جمهوری اسلامی نیست.
اطلاعات موثق حاکی است که این زحمت را نیز تریلرهای غول پیکر مخصوص حمل تجهیزات نظامی و تانک (معروف به کمر شکن) متعلق به ارتش عراق متحمل شدند.
البته بعد ازانتقال تجهیزات، «سیدالمحدثین» نمایندگان خبرگزاریها را دعوت و مصاحبه پشت مصاحبه ترتیب میدهد و از غنایم و پیروزیهای ارتش آزادی بخش سخن میگوید.
پیروزی آسان چلچراغ؛
دامی برای فرو غلطیدن در مسلخ فروغ
پیروزی سرمست کننده چلچراغ باعث گردید تا آقای رجوی باردیگر از سوراخی مشابه دوبار گزیده شود.
پیش از این گفته ام که در سال 1359 در دوران معروف به فاز سیاسی عِدّه و عُدّه مجاهدین چنان افزایش یافت که آقای رجوی گمان کرد سازمان پایگاه تودهای پیدا کردهاست (تحلیل تودهای شدن سازمان). چنین توهمی ازجمله و بخصوص بر مبنای تیراژ نشریه مجاهد که به 450 هزار نسخه در روز رسیده بود استوار بود.
نتیجه آن شد که ایشان پژواک صدای خود را صدای تودهها دانست و گمان برد میتواند با نیروی تودهای پشتیبان آیتالله خمینی مقابله کند. بنی صدر هم که اضافه شد توهم تکمیل گردید و کار تمام.
براساس آن تحلیل رجوی سلسله مصاحبههایی با نشریه مجاهد ترتیب داد و به اتخاذ مواضع صریح در مقابل آیتالله خمینی پرداخت. امری که به تشدید سوءظنها و کشمکشهاو سرانجام 30 خرداد 60 وآغاز مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی انجامید.
مبارزه مسلحانهای که به گمان رجوی سه تا شش ماهه با پیروزی به پایان میرسید. (بر اساس همان توهم تودهای شدن سازمان). البته او خود یکماه بعد از آغاز مبارزه مسلحانه، فرار را بر قرار ترجیح داد ولی وعدههای سه ماهه و شش ماهه ویکسالهاش را هنوز و بعد از بیست و هفت سال هم چنان تکرار میکند.
بعد از عملیات آفتاب و بویژه بعد از چلچراغ نیز عینا همین توهم برای آقای رجوی پیش آمد، منتهی در ابعادی نظامی.
او باردیگر پژواک صدای خویش را (تبلیغات در باره چلچلراغ ونیزتحلیلهای بی پایه درباره پایان جنگ) شنیدودر رویای همیشگی فتح تهران و کسب قدرت فرو رفت.
خودفریبی و سازمان فریبی در فضای فقدان روابط دمکراتیک جهت نقد و نظر نیز به کمک آمد وافراد سازمان را با سر به مسلخ فروغ فرستاد.
لازم است دانسته شود که بعد از فتح! شهر خالی از سکنه و نظامی مهران در عملیات چلچراغ آقای رجوی طی مصاحبهای چنین گفت:
فتح مهران مقدمه فتح تهران است اومیافزاید : این پیروزی اثبات کرد که بعد از این، راه چندان دوری تا آن نقطه وجود ندارد.
در چنان رویای قدرت پرستانهای است که رجوی از تعادل قوای جدید بین نیروی ارتش آزادی بخش و جمهوری اسلامی سخن گفته و مدعی کرسی ایران در ملل متحد میشود.
در تشکیلات گوش بفرمان او نیز این شعار بر سرزبانها میافتد:
«امروز مهران، فردا تهران»
جالب آن که آقای مروین دایملی از نمایندگان مجلس امریکا و عضولابی مجاهدین در جشنهای مجاهدین بمناسبت پیروزی چلچراغ شرکت میکند و با لهجه غلیظ آمریکایی میگوید:
«Today Mehran, Tomarrow Tehran»
مجاهدینِ ضد امپریالیست سابق، فیلم اظهارات مروین دایملی را بدون کمترین عرق شرم بر پیشانی در مراسم گوناگون خود نشان میدهند و آنرا نشان از قوت و اقتدار خود میدانند.
مهری: در مورد پذیرش قطعنامه که هفته پیش سخن گفتید عکسالعمل سازمان مجاهدین خلق بعد از این که آیتالله خمینی قطعنامه را پذیرفت، چه بود؟
شاهسوندی: لازم است تاکید کنم، آنچه توسط آیتالله خمینی در 27 تیرماه 1367 طی بیانیهای از رادیوی ایران پخش شد، اعلام آمادگی جمهوری اسلامی برای پذیرش قطعنامه 598 بود و نه اعلام آتش بس.
اعلام پذیرش قطعنامه گام اولی است که درادامه و به کمک گروههای کارشناسی به آتش بس و بعدها به انعقاد قرارد صلح میانجامد.
آقای رجوی گرچه این تفاوتها را بدرستی میداند، میگوید: «عملیات فروغ نشان داد که ما زاییده جنگ ایران و عراق نیستیم. چرا که اگر زاییده جنگ بودیم نمیبایست بعد از آتش بس اقدام به عملیات میکردیم.
حال آن که عملیات فروغ بعد از پذیرش قطعنامه وقبل از برقراری آتشبس میان ایران و عراق است. تهاجم فروغ از قضا بنحو آشکاری نشان آن است که ارتش آزادی بخش آقای رجوی بشدت وابسته به ادامه جنگ بودهاست.
بعد از پذیرش قطعنامه از سوی ایران، رجوی به دیدار صدام حسین میرود.
صدام حسین به رجوی میگوید؛ طی یک هفته ویکبار میتوانید حمله کنید بعد از آن تمام.
بدین تریتب آقای رجوی متوهم از پیروزی چلچراغ و در وحشت از مرگ دست به خودکشی میزند. البته طبق معمول خودکشی وبه مسلخ فرستادن افراد سازمان.
اما در قرارگاههای ارتش آزادی بخش، خبر پذیرش قطعنامه از سوی ایران، با ناباوری موضوع گفتوگو و گاه پچ و پچ میان افراد است. اعلام میشود که امشب و فردا شب نشست عمومی است. همان شب نشست مسئولین برگزار میشود و فردای آن روز، نشست عمومی است. در نشست عمومی خبر تایید میشود.
مهری: آن موقع شما پاریس بودید؟
شاهسوندی: بله. من در آن ایام در پاریس بودم و خبر رااز رادیو شنیدم.
در نشست بغداد گفته میشود که علت پذیرش قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی این نیست که رژیم صلح طلب شده بلکه نشان احتضار وآخر عمر رژیم است.
آقای رجوی سالها دراذهان افراد سازمان فرو کرده بود که رژیم جز در شرایط نابودی کامل و احتضار حاضر به پذیرش صلح نیست.
رجوی میگوید که رژیم از همه سو زیر ضربه است. از جانب عراق از طرف سازمان و از سوی آمریکا.
هواپیمای مسافربری ایران که توسط ناو نظامی آمریکایی در خلیج فارس مورد حمله قرار گرفت که خاطرتان هست….
مهری: رزم ناو «وینسنت».
شاهسوندی: بله. ایرباس ایرانی با تمامی سرنشینان بیگناه آن کشته شدند و در افکار عمومی بین المللی و یا سازمان ملل، آب هم از آب تکان نخورد.
این حادثه بمثابه یکی از شاخصهای انزوای سیاسی ایران مورد توجه هاشمی رفسنجانی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا قرار گرفت وهم او توانست آیتالله خمینی را متقاعد به پذیرش قطعنامه و پایان جنگ کند.
در آن موقع وهنوز هم که هنوز است، رجوی با خود بزرگینی، پذیرش قطعنامه را به عملیات ارتش آزادیبخش نسبت
میدهد حال آنکه دلائل پذیرش قطعنامه بسیار مهمترازعملیات ارتش آزادی بخش بود.
ناتوانی در مدیریت اقتصادی و نظامی جنگ در حد تامین مهمات مورد نیاز، خستگی نیروها و مردم، کاهش درآمدهای نفتی، انزوای بین المللی ومواردی از این قبیل از جمله دلائلی هستند که در نامههایی رد وبدل شده میان سران حکومت اسلامی در آن ایام مطرح است. در آن نامهها ذکری از ارتش آزادی بخش آقای رجوی نیست.
برگردیم به بغداد و قرارگاه اشرف ؛ رجوی آمادهباش عمومی میدهد. کارهای روزانه تشکیلات و همینطور ساختمانسازی در اطراف قرارگاه اشرف همه تعطیل میشود.
در پایگاه دیگر سازمان، به نام «بدیعزادگان» هم همین وضعیت حاکم است. نشستهای آنجا را جابرزاده انصاری با نام تشکیلاتی قاسم هدایت میکند.
اطلاعیه سازمان در مورد پذیرش قعطنامه واین که رژیم جز در شرایط استیصال کامل قادر به پذیرش صلح نیست، خوانده میشود و برای افراد توضیح داده میشود.
جلسه توجیهی عملیات فروغ
در پی تنها فرصتی که صدام حسین به رجوی میدهد او تصمیم به حمله میگیرد. حمله فروغ جاویدان.
عصر روز جمعه 31/تیرماه 67 حدود ساعت 6 بعدازظهر به تیپها و قسمتهای مختلف مستقر در قرارگاه اشرف و اردوگاههای دیگر اطلاع داده میشود که راس ساعت 8 برای شرکت در سالن بزرگ اجتماعات، آماده شوند. این گونه خبردادن یعنی شرکت مریم و مسعود رجوی در مراسم.
حدود 2 ساعت طول میکشد تا تیپها آماده شوند. افراد ارتش آزادی بخش در مقابل درب اصلی سالن اجتماعات به صف آماده میشوند. در این موقع بازرسی بدنی شروع میشود.
رزمندهگانی که قرار است یکی دو روز دیگر برای فتح تهران عازم شوند یکایک بدقت مورد بازرسی بدنی قرار میگیرند.
در سالن اجتماعات صندلیهای زیادی به ردیف منظم چیده شده. سالن حدود 3000 نفر ظرفیت دارد. افراد تیپها به ترتیب وارد شده درمکانهایی که از قبل برایشان تعیین شده قرار میگیرند.
لازم است اشاره کنم 5 ردیف اول به فرماندهان اختصاص دارد. افراد عادی ارتش آزادی بخش از ردیف 5 ببعد جای میگیرند.
در گوشه وکنار سالن و نیز در جلوی سن افراد حفاظت پشت به آقای رجوی و رو به جمعیت ایستادهاند.
برنامه بازرسی بدنی و استقرار افراد در سالن سه ساعت به طول میانجامد. بدین تریتب در ساعت 11 شب برنامه تفتیش بدنی تمام شده و افراد ارتش در جاهای خود مستقر میشوند.
حدود ساعت 11:30 مسعود و مریم رجوی از پشت سن واز در جانبی وارد سالن شده بالای سن و روبروی جمعیت قرار میگیرند.
جمعیت بلند میشود و برای مدتی طولانی شروع به شعار دادن میکند: « ایران رجوی، رجوی ایران ».
مسعود و مریم برای جمعیت دست تکان میدهند.
و جمعیت تکرار میکند: «ایران رجوی، رجوی ایران ».
سپس شعار « ما همه سرباز تو ایم رجوی گوش به فرمان تو ایم رجوی » به گوش میرسد
و دیگربار شعار « ایران رجوی، رجوی ایران »
بعد از دقایقی طولانی که شعارها به پایان میرسد رجوی با نام خدا و خلق قهرمان ایران آغاز سخن میکند. آیاتی از قرآن را خوانده و شرایط را با شرایط دوران پیامبر اسلام مقایسه میکند.
نیم ساعتی نگذشته که یکدفعه صحبتش را قطع میکند. کمی در خود فرو میرود و در نیمه شب 31 تیرماه چنین میگوید:
« کاری بزرگ در پیش داریم. مگر ما نگفته بودیم اول مهران بعداً تهران».
جمعیت دست زنان شعار میدهد: «امروز مهران، فردا تهران»
دراین بین دو نفر از پشت صحنه یک نقشه بزرگ ایران را که روی پایههای چرخدار گذاشته شده بودآورده رو به جمعیت ودر سمت چپ سن قرار میدهند.
نصب نقشه که تمام میشود افراد ساکت میشوند. رجوی بلند شده جلوی نقشه ایران میرود و میگوید:
«دیگر وقت آن رسیدهاست که به ایران برویم و عملیات بزرگی را که منجر به فتح تهران و سقوط خمینی میشود به انجام برسانیم»
جمعیت هورا میکشد و دست میزند و شعار میدهد.
رجوی میگوید: «البته این دفعه دیگر احتیاجی به ماکت و کالک منطقهای نداریم چون قرار است برویم تهران. اینست که گفتیم خود نقشه ایران را بیاورند ».
و میافزاید: هدف روشن است، هدف فتح تهران است سپس از جای خود بلند شده با چوبدستیاش از سمت چپ نقشه قصر شیرین باختران و تهران را نشان میدهد.
درهمان حال میافزاید: همانند شهاب باید برویم تهران، از لحظهها، حتی کوچکترین لحظهها باید استفاده کرد. هیچ لحظهای را نباید از دست بدهیم. زیرا در این عملیات لحظههاتعیین کننده و سرنوشت ساز هستند.
او چنین ادامه میدهد: « در اسناد و مدارک بهدست آمده در اوایل انقلاب ما متوجه شدیم که ارتش شوروی در یک طرح فرضی برای حمله به تهران از طریق شمال، سرعت 36 کیلومتر در روز را برای نیروهای خودش در نظر گرفته بود. امااین میزان سرعت برای کار ما کم است! من سرعت 60 کیلومتر در ساعت را میخواهم.»
در این ایام مرز خسروی تا قصرشیرین وسرپل ذهاب در اختیار عراق است و هیچ نیروی نظامی ایرانی دراین مناطق حضور ندارد.
رجوی میگوید: عملیات باید در عرض 2 تا3 روز انجام شود. اگر با این سرعت پیش برویم، خمینی مهلت بسیج نیرو پیدا نخواهد کرد. زیرا اصلاً به فکرش هم نمیرسد ما بتوانیم در عرض این مدت به تهران برسیم واحتمالاً هیچ عکسالعمل مؤثری نخواهد داشت.
و ادامه میدهد: پس از عملیات چلچراغ با فرماندهان نشستیم و به جمعبندی پرداختیم که عملیات بعدی چه باشد. بررسیهای زیادی کردیم. درعملیات مهران تا گرفتن ستاد لشکر جلو رفتیم و هیچ نیرویی جلوی راه ما نبود. بنابراین از آنجایی که همیشه به صورت تصاعدی حرکت کردهایم. یعنی وسعت هر عملیات از عملیات قبلی بالاتر بودهاست، بنابراین فکر کردیم عملیات بعدی هرچه که باشد باید حداقل یک مرکز استان را بگیریم.
بعد میافزاید:
در این صورت مگر ما دیوانهایم که پس از گرفتن مرکز استان، آن را رها کنیم و برگردیم. یا باید آنجا بمانیم و منطقه را آزاد کنیم یا اینکه به طرف تهران حرکت کنیم. مادیدیم در مقایسه با کار قبلی (عملیات مهران) تسخیر مرکز استان کار خیلی کوچک و کمی است.
آخر شما که دیگر بچه کوچک نیستید که بروید یک شهر را بگیرید. اگر بخواهید وسیعتر از عملیات قبلی عمل کنید هیچ راهی ندارید غیر از اینکه بروید به طرف تهران و تهران را فتح کنید.
جمعیت به پا میخیزد و دست زنان فریاد میزند:
رجوی ایران ایران رجوی
امروز مهران، فردا تهران
رجوی ایران، ایران رجوی
رجوی میگوید: با عنایت به نام پیامبر اسلام، فروغ جاودان بشری، نام این عملیات را فروغ جاویدان گذاشتهایم
جمعیت به جای دست زدن صلوات میفرستد.
رجوی میگوید: البته یکسری میگفتند برویم اهواز را بگیریم. یکسری میگفتند برویم کرمانشاه را بگیریم. ما نشستیم و فکر کردیم و دیدیم که باید از طریق کرمانشاه برویم زیرا؛
اولا: این مسیروضع و شرائطش نسبت به قبل مناسب تر و بهتر است و این بار خط شکنی نداریم. [در این ایام عراق قصر شیرین تا سرپل ذهاب را در اشغال دارد]
ثانیا: نزدیکترین نقطه مرزی برای رسیدن به تهران کرمانشاه است. از آن به بعد هم براساس تقسیمات انجام شده تا 48 ساعت به تهران خواهیم رسید.
باید بدانید که ما از قبل تصمیم به انجام عملیات بزرگ داشتیم اما پذیرش قطعنامه کار را ماتسریع کرد…
سرانجام رجوی چنین میگوید: من مطمئن هسستم که پیروزیم و از هم اکنون من این پیروزی را به شما و خلق قهرمان ایران تبریک میگویم.
جمعیت شعار میدهد
ایران رجوی رجوی ایران و
ما همه سرباز توایم رجوی گوش بهفرمان توایم رجوی
و دوباره
ایران رجوی رجوی ایران
ادامه صحبتهای رجوی در نشست توجیهی در نوبت بعدی گفتوگو با آقای حسین مهری خواهد آمد.
