نماد سایت انجمن نجات

نامه به یکی از افراد در بند فرقه رجوی – کاظم حسینی مطلق

به: کاظم حسینی مطلق (غفور) اهل مازندران
از: برادرش ناصر
به نام خدا
ضمن عرض سلام به برادر بهتر از جانم کاظم حسینی مطلق ( غفور) من ناصر برادر کوچک شما برایت می نویسم.
قبل از همه چیز خیلی خلاصه برایت درد دل می کنم امیدوارم که سالم باشی و بتوانی نامه را بخوانی علت نامه نوشتن من این است که مادر که در نزد من است خیلی دلتنگی شما را می کند و خیلی پیر شده است و دوست دارد که با شما صحبت کند.
راستی من نمی دانم چرا با ما تماس نمی گیرید مگر خبر گیری و احوال مادر پرسیدن و پیرزن 90 ساله را که با چنگ و دندان و با خون دل خوردن پسری مثل شما را پزشک بکند و زار زار بگرید و شما حتی یک تماس تلفنی کوچک را از او دریغ بدارید.
واقعا کارتو است ؟ خیر از شما بعید می دانم و این رفتار شما را گمان نکنم انفرادی باشد بلکه عملی گروهی و سازمانی دارد راستی چگونه ممکن است شخصی مثل شما با آن سابقه درخشان مبارزاتی و صلاحیت تشکیلاتی تحت مسئولیت افراد بی صلاحیت بعد از انقلاب مبارز شده و نو رسیده بی اصل و نسب که شاید به احتمال خیلی زیاد ریشه در سازمانهای اطلاعاتی غرب دارند قرار بگیرد.
دلتنگ قراردادن والدین در هیچ کجای قرآن نیامده و در هیچ آیه ای هم نازل نشده است و این از حداقل حقوق هر فرد است که شما از آن بی بهره اید برادر من اگر به تاریخ یک قرن گذشته ایران برگردیم گروههای مشکوک سر در آورده یا در گروههای با سابقه نفوذی هایی از سرویس های اطلاعاتی غرب جنایتکار نفوذ کرده و در نهایت تبدیل به گروه ضد مردم شده است.
یک صد سال قبل گروه ( دولت آزاد ایران ) دست پرورده دولت بریتانیا مهره مرموز میرزا کریم خان دشتی را بر آن قرار داده که حتی میرزا کوچک خان جنگلی قبل از تشکیل نهضت جنگل خود و تعدادی از افراد خود مشغول خدمت در آن بودند.بعد از معلوم شدن این مهره مرموز این مرد گرانقدر از آنها جدا شده و نهضت جنگل را تشکیل دادند خلاصه سرت را درد نیاورم نامه من به پایان رسیده و خدا حافظی می کنم.
خدا نگهدارت باشد.
آمل – برادرت : ناصر حسینی مطلق خرداد 1387

خروج از نسخه موبایل