میز گرد نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف (قسمت بیست و چهارم )

مکان گفتگو : انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

طلاق های اجباری و پیامدهای منفی آن بر افراد قرارگاه اشرف
قادر رحمانی: ما تا سال 75 بود مختلط بودیم فکر کنم تا اوایل سال 76 خانم ها و آقایان مختلط بودند برای مثال من که به عنوان راننده تانک بودم توپچی مان با فرماندهمان زن بود ، فشنگ گزارمان مرد بود یعنی فشنگ گزار و راننده هر دو مرد بودند و توپچی و فرمانده زن. به این شکل افراد سازماندهی می شدند.
آرش رضایی: در واقع هژمونی در تمام لایه ها دست خانم ها بود.
قادر رحمانی: بله دقیقا. ببینید ، بعدا سال 74 مسئولین سازمان بحثی را پیش کشیدند به اسم بند دال. داستان عجیبی بود. بند دال بحثش این بود که آقا هژمونی دست زنان باید بیفتد به خاطر قابلیت ها و توانمندیهائی که دارند.
سعید باقری دربندی: فکر کنم قادر جان سال71 بند دال را مطرح کردند که می گفتند…
قادر رحمانی: نه سعید اشتباه نکن ابتدا بحث بند الف را آوردند بعد به ترتیب بند ب و بند جیم و در سال 74 بند دال را طرح کردند. این قصه خیلی خوب یادم است.
سعید باقری دربندی: سال74 فکر کنم بحث بند ف بود ؟
قادر رحمانی: سعید جان اگر یادتان باشد در لشگر 89 که بودیم در آن موقع یک دختری را تازه از مدرسه سازمان آورده بودند چون در همان موقع مدرسه ای بود که بچه ها در آن درس می خواندند. و سال 74 این ها بزرگ شده بودند تعدادی از بچه های کم سن و سال را سال 72 فرستادند به خارج از عراق و اینها تازه وارد مناسبات شده بودند در واقع آنها را مجبور می کردند کاملا حجاب خودشان را رعایت کنند و در صورت کوچکترین تخلف با آنها بشدت برخورد می کردند و خیلی سخت گیری می کردند که تاثیر بدی روی آنها گذاشت. به طوریکه همین دخترها در برابر اعضاء مرد قرارگاه خیلی تند برخورد داشتند در یکی از روزها مواجه شدم با مردی که مقابل سن غذاخوری که به آن اُپن می گفتند در حال گرفتن غذا بود و کمی آستینش را بالا زده بود و از نظر سنی بالای پنجاه سال به نظر می رسید و یکی از همین دخترهای کم سن و سال به آن مردی که جای پدرش بود تشر زد و به تندی گفت آستین پیراهنت را بیار پایین و آن مرد خیلی ناراحت شد. دیدن این صحنه تاثیر خیلی بدی روی من گذاشت بلافاصله به اتاق فرمانده ام رفتم و فرمانده ما در آن موقع فتانه حسین محمدی بود به او اعتراض کردم و گفتم : این چه مناسباتی است که تنظیم کرده اید و چرا باید طوری فضاسازی شود که دختری کم سن و سال به راحتی به مردی که جای پدرش است اینگونه گستاخانه رفتار کند ؟ و به او امر و نهی کند. و بالا بودن آستین در این هوای جهنمی و گرم چه عیب و ایرادی دارد؟ که جرم قلمداد می شود؟
فتانه حسین محمدی گفت : ما عمدا به دخترها این دستور را دادیم که با مردها تند و سخت گیرانه برخورد کنند و هدف ما این است مردها را به این شکل و سیاق تست کنیم و بسنجیم. اینکه مردها تا کجا کشش دارند و آیا زیر هژمونی زنها می روند ؟ و چقدر انعطاف نشان می دهند ؟
آرش رضایی: فکر کنم این نوع رفتار و تنظیم مناسبات در درازمدت بر خانم ها نیز تاثیر منفی می گذاشت زیرا در پروسه ای طولانی ما روحیه مرد ستیزی خانم های قرارگاه اشرف را نظاره گر می شدیم. چون رابطه ها ی زن و مرد در قرارگاه اشرف مبتنی بر احترام متقابل و همدلی نبود. که سعی می شد به نوعی تشتت و بدبینی و کینه را بین زن و مرد پدید بیارند. در واقع رهبری سازمان سعی داشت با توجیه جا افتادن هژمونی زنان ، روحیه مرد ستیزی خانم ها را با روش ها و القائات غیر انسانی و غیر دموکراتیک به پیش ببرد. زیرا که رهبری سازمان در این امر مهم آگاهانه سعی داشت تا اقتدار مردها را در مناسبات درونی تشکیلات از بین برده و در نهایت زمینه ی هر گونه اعتراض ، انتقاد و یا ریزش و انشعاب احتمالی را از بین ببرد. در حقیقت ناتوان نمودن مردها در تمامی سطوح ذهنی ، روانی ، اجرایی و تشکیلاتی به عنوان رقیبان و یا مخالفان بالقوه و احتمالی مسعود ، روند و پروسه ای آگاهانه و برنامه ریزی شده بود.
قادر رحمانی: دقیقا درسته آرش جان ، ببینید در کشورهای اروپایی بر اساس آمار گرفته شده می گویند درصد مدیریت خانومها بالاتره ولی این به این معنا نیست که بر علیه مردها زنها را بشورانند و یا آنها را تحقیر کنند. دقیقا کاری که در قرارگاه اشرف مسعود سعی داشت به تعبیر آرش مردها را تحقیر و ناتوان سازد.
آرش رضایی: ولی مدیریت با هژمونی فرق میکنه. در بحث هژمونی مفاهیمی چون اطاعت ، تبعیت و آمریت نهفته است اطاعت کورکورانه و تشکیلاتی. آمریت بر افراد هدف هژمونی است. اما در مدیریت موضوع هماهنگی امور برای عدم تداخل کارها و پیشبرد کارهاست. که ربطی به غلبه ی روحیه مرد ستیزی زنها ندارد. و مرد و زن متناسب با توان و جایگاه علمی و تجربیات خویش برای رسیدن به هدف ، هماهنگ و هدایت می گردند.
قادر رحمانی: بله دوست دارم در رابطه با ماجرای هژمونی زنان در مناسبات سازمان به یک فاکت اشاره کنم. در یکی از روزها مانور زرهی داشتیم یکی از خانم ها را به فرماندهی تعیین کردند. تا دو یا سه تا تانک را در حین مانور فرماندهی کند. هر کدام از تانک ها چهار تا خدمه داشت.خوب صحنه ای را تجسم کنید که فضایی جنگی دارد ، مانور نظامی است. فرماندهی که انتخاب می گردد باید خصوصیاتی داشته باشد اعم از قاطعیت ، جسارت و داشتن شجاعت. به ویژه باید از فیزیک بدنی مناسبی هم برخوردار باشد همه این موارد برای فرمانده یک دسته یا یگان نظامی شدن ضروری و لازم است. خوب فرمانده ما که یک خانم جوان بود نه تنها این ویژگی ها را نداشت حتی اگر به ایشان می گفتی این قطب نماست ، شمال را ردیابی کن حتما جنوب را اشتباهی ردیابی می کرد و طرف جنوب می رفت. یعنی به لحاظ سواد و دانش نظامی واقعا چیزی در چنته نداشت اما رهبری سازمان برای اینکه تراوشات ذهنی خودش را بر ما قالب کند فردی را به صرف خانم بودن فرمانده یک گروه نظامی می کرد که هیچگونه شایستگی نداشت. حالا سعید می خندد ، فکر می کنم متوجه شد که چه کسی را می گویم.
آرش رضایی: کی بود آقا سعید ؟
سعید باقری دربندی: متوجه شدم منظور قادر چه کسی بود حالا خاطره ای یادم آمد در رابطه با اشاره ای که قادر کردند بعدا توضیح می دهم.
ادامه دارد…
تنظیم از آرش رضایی
12/3/1387

خروج از نسخه موبایل