نماد سایت انجمن نجات

چرا امریکاییها به حرف ما گوش نکردند؟

ایراندیدبان، ششم ژوئن 2008

حالا وقت به رخ کشیدن صحت پیشبینیها است، نه فقط پیشبینیهای کارشناسان ایراندیدبان بلکه پیشبینیهای بسیاری از کارشناسان مسایل ایران در خارج و داخل کشور، دربارهی استفادهی امریکا از سازمان مجاهدین خلق که اوج آن در هنگام بستن قرارداد آتشبس ارتش امریکا با این گروه در عراق بود.
امریکا در آنزمان میتوانست با مبادلهی آنان از ایران امتیاز بگیرد؛ این نظر بسیاری از کارشناسان بود. حتی اگر هم این نظر یادمان رفته باشد، حسرت آقای گیتس در ماه گذشته بهخاطر از دست دادن فرصت مذاکره با ایران در آن هنگام که یکی از موادش مبادلهی مجاهدین با اعضای القاعده بود، آن تحلیلها را بهیاد ما میآورد. تحلیلها متعلق به افرادی مثل برژینسکی بود که مؤکداً از تیم بوش میخواستند با انحلال گروه تروریستی مجاهدین و تحویل آنان به ایران، هم امتیاز بگیرد و هم اصالت مبارزهاش با تروریسم را اثبات کند!
اما امریکاییها فرصتسوزی کردند، مثل همیشه؛ اصولاً جمهوریخواهان همهچیز را دیر میگیرند!
همانموقع خیلیها – وقتی میگوییم خیلیها، طیف عظیمی از کارشناسان امریکایی، اروپایی و ایرانی ساکن غرب را در بر میگیرد- به دولت بوش صراحتاً گفتند که استفاده از سازمان مجاهدین خلق هیچ نفعی برای امریکا ندارد، اما امریکاییها گوش نکردند – وقتی می گوییم امریکاییها منظورمان همان تیم نومحافظهکارانی است که آنزمان روی کار بودند وگرنه جنگ بر سر مجاهدین بالا گرفت و پاول و رایس موفق شدند بر دیگ چینی و رامسفیلد غلبه کرده و آنها را از این تصمیم احمقانه برحذر دارند.
اگرچه تمام تیم نومحافظهکاران شامل ریچارد پرل، جان بولتون، دیگ چینی، رامسفیلد و سایرین، طرح خاورمیانهی بزرگ را با حمله و هجوم به همهی کشورهای منطقه در سر میپروراندند، لیکن دو فرد کاملاً نالایق و غیرمسؤول که از شدت خرابکاریهایی که کرده بودند جورج بوش مجبور به تغییر آنان شد، این گمان را دامن زدند که احتمالاً امریکا در استفاده از مجاهدین بهرهای نصیباش خواهد شد، پل ولفوویتز و داگلاس فیث، مسؤولین دفتر ویژهی پنتاگون که بهطور خاص یکی از کارهایشان ارتباطگیری با مجاهدین بود.
هر روزی رسانهها گوشهای از تمایلات دفتر ویژه برای ارتباطگیری و استفاده از مجاهدین را افشا میکردند.
نزدیکی به مجاهدین همان و بلند شدن صدای آژیر رسانهها و زیر علامت بردن استانداردهای دولت بوش در مبارزه با تروریسم همان!
مدتها دولت بوش، مخصوصاً سخنگویان کاخ سفید و وزارت خارجه با چالشی که این دو برایش فراهم آورده بودند دست و پنجه نرم کرد تا افکار عمومی را اقناع کند که قصد استفاده از یک گروه تروریستی را ندارد.
اما این اظهارات فریب بود و تیم بوش گمان میکردند که این دروغها، بهایی است که بایستی در ازای استفاده از مجاهدین بپردازند، ضمن این که مجاهدین و حامیانشان هم خیلی پیازداغ آشی که پنتاگون پخته بود را زیاد میکردند.
اما سرانجام در حالیکه در کاخ سفید ایدهی استفاده از آنان مخالفینی داشت و بعد از برکناری رامسفیلد و دو معاون خودسرش (ولفوویتز و فیث) عملاً مجاهدین روی دست امریکا باد کرده بودند، دیگ چینی فقط موفق شد بوش را متقاعد سازد که فعلاً مسألهی آنها مسکوت بماند.
واقعاً امریکاییها آنقدر ساده بودند که فکر میکردند مجاهدین آش دهنسوزی هستند. این سادگی حس ترحم را برمیانگیزد: بزرگترین قدرت جهان و این همه پخمهگی!
امریکاییها فکر میکردند که انتقادات چپ و راست مسؤولین ایرانی از رفتار و سیاستهای دوگانهی امریکا، ناشی از وحشتی است که آنان از ارتباط امریکا با مجاهدین دارند و غلظت توهمشان دربارهی این گروه بالا میرفت.
اما به هر جهت امریکا در این 5 سال مجاهدین را آزمود، فهمید که بزرگترین حرفهای آنها، کوچکترین اتهاماتی است که خود به ایران میزند؛ یک نانخور اضافی.
حالا بهنظر میرسد که تنها دستآورد دولت بوش در رابطه با مجاهدین این بوده است که آنها را برای جانشین احتمالاً دموکراتاش ذخیره کرده است.
بهنظر میرسد که امریکاییها مصداق کامل این مثال ایرانی باشند که لقمه را دور سرشان میتابانند و بعد در دهان میگذارند.
آنچه گیرشان آمد یک گروه پپه و پرتوقع ِ متوهم که با یک موشک گراد شلوارش را خیس میکند است و آنچه از دست دادند برجای گذاشتن یک رفتار صادقانه و حفظ پرستیژ مبارزه با تروریسم بود که میتوانست به وجاهت آنها در میان مردم خاورمیانه کمک کند.
به هر روی از قدیم گفتهاند که هر کس نتیجهی اعمال و نیات خودش را میبیند.
اما ما باید قدردان باشیم و نسبت به برکاتی که سازمان مجاهدین خلق برای ایران داشته است شکرگذاری کنیم، امریکاییها میتوانستند بهجای این 5 سال که سرگرم این گروه منگول و عقبمانده بودند، مثلاً دست به یک اقدام مخاطرهآمیز علیه ایران بزنند، و از این رؤیا که احتمالاً با استفاده از مجاهدین در حال یک اقدام مؤثر علیه ایران هستند خارج شده و در موقعیتی که شرایط امریکا در منطقه و عراق بهگونهای دیگر بود، دست به یک اقدام جدی علیه ایران بزنند.
حالا باید به آقای دیگ چینی یک دستمال هدیه داد تا عرقهایی را که بر پیشانیاش برای حفظ و پرورش مخالفین جدی ایران در عراق نشسته است، پاک کند.
خسته نباشید.

خروج از نسخه موبایل