کنکاش و بررسی نقض حقوق بشر در مناسبات درونی فرقه تروریستی رجوی (قسمت چهاردهم)

مکان گفتگو : انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

تاثیرات مخرب و ویرانگر نشست عملیات جاری
قادر رحمانی : و اما چیزی که مشخص بود اینکه من و همه نیروهای مستقر در قرارگاه اشرف مجبور بودیم علیرغم میل باطنی خود در نشست های متعدد و از جمله نشست عملیات جاری که اغلب بچه ها به این نشست دافعه داشتند شرکت کنیم. شما گفتید چرا در عملیات جاری با این شرحی که دادید ، شرکت می کردید ؟ خوب من هم اعتراف می کنم ، عملیات جاری فضای چندش آوری داشت ، آزار دهنده بود و ما تمایل نداشتیم در آن شرکت کنیم ولی چرا شرکت می کردیم ؟ به خاطر اینکه اگر در نشست هر روزه عملیات جاری شرکت نمی کردیم شاید تا حالا در اثر فشار روانی و ذهنی که مسئولین قرارگاه اشرف و کادرهای رده بالای سازمان مجاهدین وارد می کردند ، به اصطلاح قاطی می کردیم و تعادل روانی خود را از دست داده بودیم.
مهران کریم دادی : ببخشید در رابطه با توضیحات قادر رحمانی یاد موضوع مهمی افتادم. در یک دوره ای مدام مسئولین قرارگاه اشرف در نشست هایی که برای آقایان ترتیب می دادند بحث خواهرها را می کردند و به ما سعی داشتند تلقین کنند در قرارگاه خواهرها وضعیت مطلوبی پیش آمده است و آنها چه جوری دو دستی و خیلی محکم چسبیدند به انقلاب و در مریم و مسعود ذوب شدند و از این مزخرفات و چرندیات. اما در همان دوره خانمی به نام آلان محمدی کشته شد ، در واقع خود کشی کرد و مسئولین قرارگاه اشرف سعی در کتمان آن داشتند و می خواستند طوری به ما وانمود کنند. آلان اتفاقی کشته شد و بحث خودکشی آلان بی مورد است. حالا که خانم مرضیه قرصی هم در این جلسه حضور دارند بهتر می توانند در رابطه با علت کشته شدن آلان توضیح بدهند واقعا خانم مرضیه علت کشته شدن آلان محمدی چی بود ؟ مسئولین سازمان در آن موقع به ما گفتند : تیر اتفاقی در رفته و به زیر فک آلان خورده است در حالی که همه ما می دانستیم آنها دروغ می گویند. و هر کسی که وضعیت قرارگاه اشرف را در آن موقع می دید و شرایط و فضای حاکم بر آنجا را از نزدیک لمس می کرد متوجه می شد آلان خودکشی کرده و البته چندین مورد خودکشی دیگر هم ما داشتیم.
سعید باقری دربندی: در رابطه با کریم پدرام هم دروغ گفتند زیرا کریم خودکشی کرد.
آرش رضایی: خانم مرضیه شما خانم آلان محمدی را می شناختید و توضیحی در باره خودکشی ایشان دارید؟
مرضیه قرصی: بله من آلان را می شناختم ایشان از بچه هایی بود که از اروپا به اشرف منتقلش کردند.
مهران کریم دادی : از میلیشیاها بود
مرضیه قرصی: بله ایشان جزو میلیشاها بود
قادر رحمانی: فکر کنم شانزده ساله بود.
مرضیه قرصی: بله ، آلان شانزده سالش بود. موقعی که آلان خودکشی کرد ما توی ضلع بودیم و من در داخل برج مستقر بودم آلان نیز در برجی کنار برج من بود با کمی فاصله. ماجرا اینطوری بود ناگهان صدای شلیک آمد خیلی کنجکاو شدیم و به اطراف با دقت نگاه می کردیم در همین حال به ما زنگ زدند و پرسیدند چه اتفاقی افتاده است؟ اما بعدا زنگی زده نشد و توضیحی در باره صدای آن شلیک به ما ندادند. تا اینکه شب شد و ما به مرکز مقر رفتیم در آنجا مشاهده کردم بین بچه های مقر یعنی خانم های حاضر در آنجا ولوله ای به اصطلاح افتاده است و به من گفتند عصر مهوش سپهری ( نسرین ) قرار است به مقر ما بیاید. مهوش در رابطه با کشته شدن آلان گفت : آلان توی برج بوده بعد اتفاقی دستش خورده به ماشه اسلحه و تیری شلیک شده و خورده به او و شهید شد.
آرش رضایی : تیر به سرش خورده بود.
مرضیه قرصی: مهوش گفت اسلحه را بد جوری نگه داشته بود که انگشتش خورده به ماشه و بعد ایشان کشته شد. ما حرف مهوش را باور نکردیم چون آلان از کسانی بود که به هیچوجه نمی خواست در مناسبات بماند و همیشه سعی داشت از اشرف خارج شود به این خاطر مسئولین سازمان آلان را تحقیر می کردند و به او می گفتند : ضعیفه .ضمنا آلان ابدا در رفتار و طرز برخورد هم مثل دیگران نبود و به الگوها و یا معیارهای سازمان دهن کجی می کرد او سعی داشت در همه رفتارهایش متفاوت باشد. یعنی به سبک و سیاق افراد اروپایی رفتار می کرد و این موضوع مسئولین و فرماندهان مقر خانم ها را خیلی عصبانی می کرد. او اینگونه نبود که مطیع فرماندهان خود باشد هر طور صلاح می دید رفتار می کرد و به حرف ها و هشدارهای فرماندهان خود گوش نمی داد و اغلب بی اعتنایی می کرد. دوست داشت هر کاری که دلش می خواهد ، انجام دهد به این خاطر فرماندهان به او می گفتند : ضعیفه. در رابطه با خودکشی آلان من و عده ای از دوستان صمیمی او ریز شدیم تا واقعیت را بفهمیم و در گفت و شنود و تحقیق متوجه شدیم ، آلان با سعیده جودیان تو پست بود بعد سعیده جودیان برای شستن ظرف پایین میاد و آلان از این فرصت استفاده می کنه و ماشه را می چکاند و خودش را با تیر می زند. آلان مثل همه ما به خوبی آموزش سلاح دیده بود. بعید است کسی که به حد کافی آموزش دیده ، ناشیانه ماشه اسلحه را فشار دهد و خودش را اشتباهی با تیر بزند.
آرش رضایی: خانم مرضیه با توضیحاتی که شما دادید می توان نتیجه گیری کرد آلان متناقض شده بود و نسبت به تشکیلات و فضای قرارگاه اشرف دافعه داشت.
مرضیه قرصی: بله ، دقیقا درسته. آلان با سازمان و اهداف آن به اصطلاح مچ نبود.
آرش رضایی: آلان چه سالی به قرارگاه اشرف منتقل شد؟
مرضیه قرصی: فکر کنم سال هفتاد و پنج بود.
مهران کریم دادی : آلان جزء میلیشیاهایی بوده که هفتاد و پنج یا هفتاد و شش به عراق منتقل شدند
آرش رضایی: آلان محمدی چه سالی خودکشی کرد؟
مهران کریم دادی : فکر کنم سال هفتاد و هفت.
سعید باقری دربندی: بله سال هفتاد و هفت بود.
مهران کریم دادی : هفتاد و هفت یا احتمالا هفتاد و هشت بود.
مهران کریم دادی : ببخشید آرش ، می خواستم توضیحی در رابطه با خودکشی آلان محمدی بدهم ، ببینید در کیوسک نگهبانی همیشه دو نفر حضور داشتند هر کدام از این دو نفر مسلح به کلاش بودند درسته که کلاش ها خشاب داشتند…
مرضیه قرصی: اما به ضامن
مهران کریم دادی : بله همانطور که خانم قرصی اشاره کردند طبق آموزشی که ما دیده بودیم همه ی اسلحه ها می بایست به ضامن باشد و مسلح نباشند هر فردی کار با کلاشینکف را بلد باشد ، می فهمد تا زمانیکه از ضامن خارج نکند سلاح در حقیقت مسلح نیست چطور ممکن است آلان که اسلحه اش همیشه به ضامن بود با گذاشتن انگشت روی ماشه ، خودش را اتفاقی با تیر بزند ؟ ‼ ما حتی در اسکورت ها نیز حق مسلح کردن سلاح را نداشتیم چه برسد به اینکه در حین نگهبانی در داخل قرارگاه ، سلاحمان را مسلح کنیم آن هم در کیوسک ؟‼ دروغ به این بزرگی که مهوش در توجیه خودکشی آلان سر هم کرده بود خیلی مضحک است. زیرا چطور ممکن است اسلحه ای که به ضامن است شلیک کند ؟ یا در مورد خودکشی کریم پدرام که گفتند ایشان هم اشتباهی دست روی ماشه گذاشته و تیر شلیک شد و کریم را کشت ‼ کریم که نیروی تشکیلاتی با هوشی بود و باید تاکید کنم توجیه های مسئولین سازمان فقط به درد خودشان می خورد.
تنظیم از آرش رضایی
31/4/1387

خروج از نسخه موبایل