گروه شبه فرقه گير افتاده در ميان سه نيرو ؟ دوستان يا دشمنان ؟

گروه شبه فرقه گير افتاده در ميان سه نيرو ؟ دوستان يا دشمنان ؟



برگرفته از Seattle Times


نويسنده : Scott Peterson


تاريخ : 2004 Jun. 4



اعضاي گروه مخالف ايراني « مجاهدين خلق » در حاشيه ورودي پادگانشان ، 45 كيلومتري شمال شرقي بغداد، جمع مي شوند.
تهران ، ايران ـ مسئله افرادي كه در كمپ اشرف نگه داشته شده ، هنوز موضوعي ناتمام است… هم ايران و هم آمريكا رسماً اين گروه را تروريست مي دانند. امريكا به سابقه سياه اين گروه اشاره كرده و از سالها همكاري آنها با صدام حسين مي گويد از شوراي حكومتي عراق خواستار اخراج آنها شده است.
اما سرنوشت MEK نامشخص است. اين درحالي است كه عراقي ها مي خواهند اين گروه منحل شود. اما اين گروه درميان مسئولين آمريكايي هنوز حامياني دارد كه آن را پتانسيلي جهت مبارزه با ايران كه بوش آن را « محور شيطان » ناميد ، مي دانند.
برخي از اشارات MEK ، نشانگر جوانبي از فعاليت هاي هسته اي مخفي ايران است كه البته بسياري از اين اشارات غير قابل اعتماد اثبات شده اند…
نگاهي به درون
اظهارات اعضاي سابق MEK، نظري اجمالي و كمياب را از وضعيت دروني گروه به ما مي دهد ، آنها مي گويند ؛ د رگروه يك كنترل فرقه واري بر روي اعضا است ، آنها تمرين هاي Mao راانجام ميدهند ، مانند عيب جويي از خود ، پرستش رهبر و همسرش ( مريم و مسعود ).
… اعضاي سابق سطح بالايي ا زهراس را دردرون گروه اذعان مي كنند…
دريك وهله ، پس از حمله آمريكا به عراق ، مقادير بسياري سلاح به نيروهاي آمريكايي تسليم كردند شامل 300 تانك ، 250 اسلحه شخصي ، 250 قطعه توپ ، 10000 سلاح كوچك. گزارش مي شود كه گروه قادر به ادامه تبليغاتش عليه ايران مي باشد…
قرارداد متاركه جنگ با پنتاگون
پنتاگون ـ پس از بمباران مقرهاي MEK درمراحل اول تهاجم خود به عراق ـ به سرعت قراردادي جهت متاركه جنگ بااين گروه امضا كرد. پنتاگون معتقد است اين گروه بايد حمايت شود و به عنوان وسيله اي جهت مخالفت با رژيم ايران استفاده شود.
اين مبارزان صادق كه روزي حاضر به مردن براي MEK بودند ، اكنون توصيه مي كنند به آنها كه مي خواهند از مجاهدين بهره برداري كنند ، به همان شيوه كه روزي از اتحاد شمال عليه طالبان استفاده شد.
آرش صامتي پور… مي گويد : « من فكر نمي كردم كه آمريكا بتواند از MEK سودي ببرد… اين سازمان آمريكا را دوست ندارد ؛ آن مخلوطي از Mao و ماركسيسم است و رهبرش ( مسعود ) مانند استالين عمل ميكند.»
… پنتاگون گزارشات مبني بر توانايي گروه جهت انجام آزادانه حملات راانكار مي كند.
جهت واكنش به حكم اخراج از عراق ، MEK ادعا كرد كه اكثريت گسترده اي از مردم عراق از حضور MEK حمايت مي كنند….
نمايندگان MEK جهت تفسير اين ادعاهايشان قابل دسترسي نبودند.
ديپلمات ها و تحليل گران غربي معتقدند كه MEK در ايران داراي پشتيبانان بسياراندكي هستند چرا كه هم راستا باارتش عراق د ردهه 80 ، عليه ايران جنگيدند.
بسياري از عراقيها ، نيز به MEK اهميتي نمي دهند ، چرا كه آنها براي سركوب قيام كردها در 1991 به نيروهاي صدام كمك كردند و نيز د ر1999 بغداد را براي قتل عام شيعيان ياري كردند. بااين وجود در بيانيه 11 سپتامبر گروه ، اعلام كرد كه در طول 17 سال حضورش در عراق هرگز درامور داخلي عراق دخالت نداشته است.
تابستان گذشته ، دولت ايالات متحده ، چندين گروه منشعب از MEK در آمريكا را غير قانوني اعلام كرد. در ژوئن ، فرانسه 150 نفر از فعالان گروه از جمله مريم رجوي… را دستگير كرد.
اين شكست ها باعث شد كه برخي از اعضا به خود سوزي ـ نوعي اعتراض كه ممكن است اگر MEK مجبور به خروج از عراق شود نيز رخ دهد ـ بپردازند.
در روزهاي مانده به موعد خروج آنها ، وكلاي MEK بحث مي كنند كه اخراج گروه متناقض با توابين جنگ است. طبق گزارشها ، آنها نامه هايي به وزير دفاع ، دونالد رامزفلد و ديگران نوشته اند و خواستار توقف اين روند شدند.
يك مقام ارشد پنتاگون گفت كه ايالات متحده در حال بررسي موضوع فرستادن اعضاي MEK به كشوري غير از ايران است. وي گفت : « آنها بايد تحت بررسي قرار بگيرند. اگر هر كسي جنايتكار است بايد مجازات شود. اما آنها مجبور به بازگشتن به ايران نيستند. اگر گناهكار نيستند ، مكان هاي گوناگون وجود دارند كه آنها مي توانند بروند.»
MEK ، اكنون در دردسر افتاده است. تهران در صدد معاوضه اعضاي القاعده بارهبران MEK است. و دولت داخلي عراق جهت اخراج MEK تنها نيست. اعضاي سابق كه اكنون به ايران بازگشته اند، آژانسي به نام « نجات » به معناي «آزادي » تشكيل داده اند كه هدفش ارتباط دادن هزاران خانواده ايراني با مبارزان MEK مي باشد.
رئيس جمهور ـ محمد خاتمي ـ براي اعضاي سابق عفوي صادر كرد ـ اين عفو با رفتار نرم نيز همراه شد ـ و اين اميدي تازه براي اعضا بود. ماه گذشته ، در ژنو خاتمي گفت كه ايران آماده پذيرش اعضايي است كه در عراق هستند و از اعمال گذشته آنها در صورتيكه خودشان اظهار پشيماني كنند چشم مي پوشد. وي گفت : « ما به آنها خوشامد مي گوييم و بنابر قانون با آنها رفتار خواهيم كرد.» اين تغيير مشي بزرگي است نسبت به دهه هشتاد.
حوري شالچي… گفت :« اولين چيزي كه ما بايد به اعضا بگوييم اين است كه در سراسر جهان حتي آمريكا تروريست ناميده مي شويد و هيچ جا نمي توانيد برويد. تنها جايي كه از شما استقبال مي شود ، خانه شما يعني ايران است.»
اعضاي نجات و كهنه سربازان كمپ اشرف ـ كه هنوز برخي از آنها در زندان هاي ايران هستند ـ از آرزوي نجات دادن اعضاي MEK از پادگان هاي عراق مي گويند. بيشتر فعالاني كه آنها برايشان مبارزه مي كنند « زندانياني »هستند كه دسترسي بسيار كمي به اخباربيرون جهاني دارند و به آنها گفته شده كه اگربه ايران بازگردند كشته يا شكنجه خواهند شد.
اما پيغام همه چندين نفري كه جهت نوشتن اين مقاله مصاحبه شدند ـ كه نيمي از آنها هنوز در ايران زنداني اند… اين است كه MEK ديگر تهديدي جدي توسط ايران پنداشته نمي شود.
و اين تهديد خشن كه در گذشته وجود داشت استراتژي جديدي راپيش گرفته است.
رسالتي مرگبار
راهي كه بسياري از اعضا را به كناره گيري از سازمان واداشته بسيار شبيه به راه خانم شالچي است. او در 1996 به MEK پيوست.زيرا والدينش حاميان وفادار MEK بودند. او به زودي خود را در كمپ اشرف كه به عنوان بخشي از نيروي ويژه عمليات ترور تربيت مي شدند ، يافت.
شالچي در بهار 2001 به ايران بازگشت. از مرز پياده در پوشش يك زن حامله گذشت در حاليكه 6 خمپاره mm 60همراه داشت و نيز يك كلت و يك خمپاره انداز زير چادرش حمل مي كرد و قرصهاي سيانورش آماده زير زبانش بودند. سه نفر زن همراهش نيز 3 خمپاره ديگر و نيم ديگر خمپاره انداز راحمل مي كردند.
هدف آن يك پايگاه نظامي در تهران بود. در خودرو فرار پدر و مادرش ، برادر جوانش و يك دختر ( ناآگاه از عمليات ) نيز بودند.
شالچي عنوان كرد :« من چنان شستشوي مغزي داده شده بودم كه دختر بچه 6 ساله ام را نيز بردم و فكر نكردم كه او مي تواند اولين كسي باشد كه آسيب مي بيند.»
از آنجايي كه روز عمليات دستش به طور عصبي مي لرزيد ، خمپاره ها را منفجر كرد اما هدفش را از دست داد. جمعيتي او را دنبال كردند و او براي ترساندن آنها شليك كرد و مرد جواني رااز ناحيه شانه زخمي كرد.
… اولين ترديدهايش در تهران به سراغش آمدند. او مي گويد :« به ما گفته شده بود كه هر گلولهاي كه شما شليك كنيد ايرانيها شمارا تشويق خواهند كرد و همه مردم واقعاً از شما حمايت مي كنند. اما هيچ كس مارا نپذيرفت. هيچ حمايتي نبود. آنها به ما دروغ هاي زيادي گفتند. »
سپس هنگامي كه به عراق برگشت چشمانش بازتر بودند. او براي اينكه پسرك رانكشته مورد سرزنش قرار گرفت.
دركمپ اشرف ، زندگي براي مبارزاني كه سؤال مي پرسند آسان نيست و خيانت محسوب مي شود. آرش صامتي پور ـ كه سعي بر خودكشي داشته ـ از « ويرجينياي شمالي » به عراق رفت و از روند خود ـ انتقادي روزانه بسيارزجر كشيد.
صامتي پور گفت :« آنها بسيار مرا مي كوبيدند. پس از 6 ماه من درذهن خود تبديل به عضوي از MEK شدم. شما هنگاميكه باچنين سازماني روبرو مي شويد فكر مي كنيد ؛ همه مشكلات من هستم و سازمان پاك است : اگر سؤالي داريد ، پاسخي دارد اما فقط من هستم كه نمي فهمم.»
صامتي پور انتظار اعدام داشت و اما در عوض او را زنداني كردند. او گفت زندان او در ايران شامل روزنامه تلوزيون و حتي تلفن به منزل و خانواده اش در امريكا نيز مي شود.
او مي گويد : « من بازجويي هاي بسيار منطقي را مي بينم… آنها به ما مانند دشمن نگاه نمي كنند بلكه به عنوان انسانهايي كه به كمك نياز دارند ، با ما برخورد مي كنند و به ما مي گويند شما تهديدي براي حكومت مانيستيد.»
محمد اكبريان نيز از امريكا ( در دانشگاه بوستون مهندسي مكانيك مي خواند ) جذب MEK شد. از آنجائيكه او انگليسي مي دانست به عنوان خلبان هليكوپتر انتخاب شد و پس از يك فرار ناموفق ، مدتي را در عراق ، در زندانهاي سازمان گذراند.
او هرگز حادثه اي را كه در اواسط دهه 90 باعث شد او واقعيت هراس از برخي از كادرهاي MEK را بياموزد فراموش نمي كند. مردي متهم به تلاش براي فرارشده بود. « آنها او را پيدا كردند ، او را كتك زدند و رويش بنزين ريختند تا به آتشش بكشند.»
اكبريان مي گويد : « من به عنوان كسي كه ترتيب بازديد مهمانها از كمپ را مي داد اساساً تاكتيكهاي فريب رامي ديدم ؛ هنگاميكه MEK رژه هاي بزرگ نظامي براي نمونه با استفاده از هليكوپترهاي عراقي ترتيب مي داد ما نشان سازمان را در كنار نشان عراق روي سلاح ها حك مي كرديم و وقتي كه رژه انجام مي شد ، بايد نشان خودمان را مي شستيم ويا دوباره نشان عراق را حك مي كرديم.»…
در امتداد حقيقت
اكبريان تنها مبارز MEK نبود كه از خلاء ميان حقيقت و افسانه در سازمان گفت. بابك امين در 2001 به
ايران آمد و 9 حمله راعليه مواضع ايران و بر هم زدن انتخابات انجام داد.
اكنون امين يك حكم ده ـ ساله زندان را در اوين مي گذراند. اما هنگاميكه اخبار حملاتش را در سال 2001 به عراق توسط يك تلفن ماهواره اي ارسال مي كرد ، شگفت زده مي شد كه چقدر شاهكارهايش مبالغه آميز و زينت شده در وب سايتهاي MEK عنوان مي شوند.
او مي گويد ، در يك مورد سه نارنجك كوچك به صورت بي تأثيري در حيات يك ساختمان شبه دولتي منفجر كرد. در روي وب ، حمله او تبديل شده بود به يك حمله سه شعبه اي با گروه هاي متفاوت مجاهدين بااستفاده از نارنجك هاي راكت انداز.
در موردي ديگر ، امين از زخمي شدن يك نفر در همين حمله به وزارت دفاع گزارش داد و MEK اعلام كرد كه 10 نفر از مأموران اطلاعاتي ايران كشته شدند.
امين مي گويد : « از اولين روزي كه من پس از 15 سال وارد ايران شدم ، با مسائلي كاملاً متفاوت با آنچه در MEK به ما گفته بودند مواجه شدم. آنجا مردم دائماً شستشوي مغزي داده مي شوند. »
« همه آنچه مي ماند هراس است »
اين نيز احساس محسن هاشمي است ، هر چند كه او و خانواده اش مدتها MEK راحمايت مي كردند و براي آن سه شهيد داده اند.
هاشمي سالها به عنوان يك عامل MEK كار مي كرده است. اما سپس به عراق آورده شد. به محض اينكه وارد عراق شد دو ماه و نيم زنداني شد و ترديدهايش آغاز شدند. سپس فيلم هاي ويدئويي را ديد كه درآنها رهبر MEK خود را با مسيح مقايسه مي كرد و ادعا مي كرد كه 12 امام شيعه است كه بازگشته است. »
هاشمي در آخر پس از شنيدن اولين سخنراني رجوي از سالن بيرون آمد و به دستشويي رفت و 15 دقيقه گريست. او مي گويد :« فهميدم كه چه اشتباهي كردم كه سالها براي اين دراكولا كار كردم. »
هاشمي ادامه داد :
« مهمترين بخش متلاشي شده است و تنها هراس مانده است. آنها مي ترسند كه به ايران بازگردند.»
خروج از نسخه موبایل