گاو و گاوآهن

گاو و گاوآهن



مهدي خوشحال
آن روزهايي كه هنوز كودك بودم و به مدرسه مي رفتم، روزانه مي بايست چهار ساعت را در راه مدرسه طي مي كردم. در بين راه به جز همهمه و سرو صداي كودكان مدرسه، صداي ديگري از پدران آن كودكان و از راه دور به گوش مي رسيد كه امروز به گمانم همه آن سروصداي كودكان مدرسه، از يادم رفته و تنها صداهايي كه به گوشم مانده و از يادم نخواهد رفت، صداي تكاپو و جدال ماهيگيران و دهقانان، براي زنده ماندن بود.
الله و اكبر، صدايي بود كه هر از گاه به ويژه روزهاي آفتابي و از گلوي ماهيگيران سخت كوش، به گوش مي رسيد. هر گاه صداها بلندتر و شديدتر مي شد، مي توانستم حدس بزنم كه آن روز به تور ماهيگيران ماهي زيادي خورده و آنان در تقلا و كوشش براي صيد، دارند گليم شان را از آب بيرون مي كشند.
هه هه، صداي ديگري بود كه معمولاَ بعد از دوران و فصل صداي اول، ولي اين بار نه از ساحل بلكه از مزارع به گوش مي رسيد. اين صدا نيز اگر چه از راه دور به گوش مي رسيد، اما صدايي خسته و ملتمسانه بود. آن ايام، مردم زمين را با گاوآهن شخم مي زدند. فصل بهار، فصل شخم زدن و كاشت زمين بود. دهقانان، كه اكثراَ بدهكار ارباب بودند و در زمين ارباب كار مي كردند، از ابزارهاي كارشان به جز زمين و نيروي جواني، گاو پر زور هم بود. در حين زراعت، زماني كه فرصت غنيمت بود و كار فوق العاده سنگين، ديگر فرقي نمي كرد گاو نر يا ماده باشد، قوي يا ضعيف باشد، آموخته و يا وحشي باشد. هر گاوي هر چند لاغر و مردني و يا وحشي، بايد كار مي كرد و كار و گاوآهن و مرد جوان، جملگي گاو را مي آموختند كه فصل كار و در ميان گل و لاي، از رم كردن و جفتك پراني و ناليدن، خبري نيست. صداي هه هه، معمولاَ زماني از دهقان به گوش مي رسيد كه هم خود دهقان و هم گاوش خسته و كوفته بودند و نياز به استراحت و غذا و علوفه داشتند. اما هه هه دهقان، هم علوفه، هم آب، هم نيروي فشار و هم تشويق بود. به هر حال، فصل بهار فصل كار بود و فصل كار هم فصل سختي بود. در آن فصل، دهقانان حداقلهاي مراقبت و تيماري را از گاوهايشان به عمل مي آوردند. اما فصل درو و فصل پاييز كه مي رسيد، دهقان معمولاَ در اين فصل سر به هوا مي شد. در فكر عروسي و زيارت و قمار و گاوجنگي و ساير نمايشات جنجال بر انگيز بود و ضمناَ در اين فصل چندان مراقبت و تيماري از گاوش نمي كرد و تنها گاوي كه در فصل پاييز هنوز مورد علاقه دهقان بود، همان گاو اخته و يا گاو پر زور براي ميادين گاوجنگي بود و ساير گاوها به ويژه گاوهاي ماده و لاغر و ناتوان در اين فصل ارزش چنداني براي دهقانان و رعايا، نداشتند.
بسيار اتفاق مي افتاد، يعني در فصل درو كه دهقانان سخت مشغول برداشت محصول بودند، گاوي بيچاره در ميان گل و لاي گير مي كرد، سپس تا شب ناله مي كرد و سرانجام همان ناله اش ناقوس مرگش بود كه شغالان و سگان جنگل با خبر شوند كه گاوي در ميان گل و لاي گير كرده و توان فرار كردن ندارد. در آن هنگام بود كه سگان و شغالان، به گاوِ بيچاره و گير كرده در زمين شل، حمله ور مي شدند و دلي از عزا به در مي آوردند. اگر چه گاو بيچاره در فصل درو و فصل پاييز جاني در بدن نداشت، ولي همين كه سر صاحبش در جاي ديگري شلوغ بود، همين فرصت طلايي براي سگان و شغالان كافي بود.
آن ايام را كه عرض كردم و به خاطر آوردم و احتمالاَ خاطرِ كساني را آزرده كرده ام، عصر گاو آهن بود و طبيعت آن ايام جز اين نبود. به هر حال دهقان، دهقان بود و گاو هم گاو بود و شغال هم در طبيعت داراي حق و حقوقي بود كه يك جورهايي مي بايست به حقش مي رسيد كه از خيرِ سرِ دهقان و گاو بودن گاو، به سهمش در طبيعت مي رسيد و دليل ديگر اين كه گاوها به دلايل متعدد هيچ گاه قادر به اتحاد و مبارزه عليه كار دهقانان و درندگي شغالان، نبودند.
به هر حال آن چه كه در بالا ذكر شد، مربوط به زمين زراعتي و زمين واقعيتها بود. اما در زمين سياست و زمين معامله، گو اين كه زمانه هنوز چندان فرقي با دوران گاوآهن نكرده است. از دوران گاوآهن تا امروز با اين كه جهان شاهد انواع انقلابات صنعتي و تكنولوژيكي و اطلاعاتي شده، انگار وضعيت امروز فرقي با دوران گاو و گاوآهن نكرده است. همان شيوه ها و سنتها و ابزارها و قراردادهاي كهنه، در گوشه و كنار جهان به چشم مي خورد.
در زمين سياست، سالهاست گرد و خاك كه چه عرض شود زمين جهان را شخم زده اند كه يكي از معضلات روز و غير قابل چشم پوشي جهان امروز، مقوله تروريسم است. من خود به شخصه به اين تبليغات باور دارم و اعتقاد دارم تروريسم حتي با همين شاخ شكسته اش نيز قدرت تخريب و تحقير جامعه جهاني را دارد. نمونه هايش فراوان است. تهران، سال 1981؛ نيويورك، سال 2001؛ بغداد، سال 2003 تا امروز و بسياري از نقاط جهان كه روزانه گوشه اي و انساني را خطر تروريسم تهديد مي كند.
ذكر اين نمونه خود ماهيت خطرناك تروريسم شاخ شكسته را به وضوح نشان مي دهد. وقتي فاجعه تروريستي 11 سپتامبر سال 2001 اتفاق افتاد، يكي از رهبران تروريسم در عراق، با طعنه و تمسخر خطاب به نيروهايش گفت،”اونها كه در كوه و كمر زندگي مي كردند چنين كاري كردند؛ اين كار را شما بايست مي كرديد، نه آنها”!
نيروها يي كه دنباله روي رهبرشان بودند و جز خمپاره انداختن بر سر مردم كوچه و خيابان كارِ ديگري از آنان ساخته نبود؛ سپس گفتند، حال كه ما نتوانستيم 11 سپتامبر خلق كنيم، چه فرقي مي كند، به ميمنت عمليات ظفرمند 11 سپتامبر، همگي به جشن و پايكوبي بپردازيد!
پس از فاجعه جهاني 11 سپتامبر سال 2001، ديديم كه صدها دولت و ميلياردها انسان زميني متوجه خطر تروريسم جهاني شده و جملگي خواهان مبارزه عليه تروريسم و ناامني شده اند.
چند سالي از بيدارشدن جامعه جهاني نسبت به ماهيت خطرناك تروريسم گذشت و در اين رابطه جنگها و مبارزات و گفتارها و نوشتارها و حساسيتهاي زيادي نيز شده است. اما همه اينها در مجموع، به سمت فراموشي و انفعال مي رود و بعضاَ مبارزه عليه تروريسم رنگ و بوي معامله و مماشات به خود گرفته است و تنها در اين ميدان مانده اند تعدادي از قربانيان و مبارزان عليه تروريسم كه انگار بهارشان و بهار كارشان آن هم با آن ابزارهاي كهنه و قديمي، تمام شدني نيست.
چند روز قبل، دوستي كه سالها از عمر و زندگي اش را در راه مبارزه و مبارزه عليه تروريسم، سپري كرده بود با نگراني از من سئوال كرد، اگر بهار عمرمان سپري شود و پاييز فرا برسد، چگونه از پس شغالان و كفتاران هار و گرسنه بر آييم؟!
به آن دوست، جوابي نداشتم بدهم و فقط منتظرم جامعه جهاني آيا در ارتباط با خطر و تهديد تروريسم همچنان بيدار خواهد ماند، يا اين كه باز هم به خواب خواهد رفت.
متاسفانه بايد اعتراف كرد و نوشت، طي چند سال اخير كه تروريسم در اكثر جغرافياي جهان حكومت مي كرد و گردن مي زد و گرد و خاك مي كرد، از مجموع دولتها و نيروها و تواناييها و استعدادهايي كه مصر به مبارزه عليه تروريسم بوده اند، حتي يك هزارم انرژي و استعداد و توانايي شان را در اين ميدان هزينه نكرده اند و شرمگينانه تر اين كه امروز جامعه جهاني، حتي يك هزارم تلاش و سرمايه اي را كه تروريسم بر عليه بشريت هزينه كرده است را عليه تروريسم هزينه نكرده اند.
چرا نمي كنند، چون كه اربابان قدرت و سرمايه و تبليغات، تا كنون يكي از ابزارهاي تحكيم قدرت و كنترل روي بشر زميني را از خيرِ سرِ همين ناامني و تروريسم دارند و از اين پتانسيل در راستاي شستشوي مغزها استفاده مي كنند. وقتي هم كه اعتراض مي شود، در گوشه و كنار مي گويند، مبارزه عليه تروريسم، كار قربانيان تروريسم است و بس!
با اين وجود بايد اعتراف كرد، تروريسم هم اكنون به آخر خط رسيده اما بدون مبارزه و سرمايه گذاري كافي، از ميدان بيرون نخواهد رفت. تروريسم از يك سو، آرمان و ايدئولوژي و ديگر ستونهاي نگهدارنده اش را از دست داده است، اما از سوي ديگر هنوز حمايتهاي آشكار و پنهان بعضي از كشورهاي باصطلاح ضد تروريسم، و ايضاَ پول سرسام آور در اختيار دارد و در دنياي جديد تا تروريسم پول دارد، همچنان سر پا مي ماند و مخل صلح و امنيت و آزادي در جهان است. همچنين، از ميان صدها دولت و سازمانهاي حقوق بشري و بين المللي كه در ابتدا قرار بود، عليه تروريسم مبارزه كنند و جامعه جهاني را به سوي صلح و ثبات رهنمون كنند، هيچ بودجه مالي و سرمايه ديگري را عليه تروريسم جهاني، قرار نداده اند.
“پايان”
 
خروج از نسخه موبایل