راه سوم

راه سوم



آن سينگلتون/ مي 2005/ ایران اینترلینک انگلیسی

بحث سياسي و عمومي اخير درباره برنامه نيروي هسته¬اي ايران در برخي از دواير موجب پيشنهادهايي براي تغيير رژيم و نحوه دستيابي به اين امر شده است.
در 13 آوريل، كميته فرعي خاورميانه در مجلس نمايندگان ايالات متحده قانوني درباره ايران را بررسي كردند. هدف از قانون حمايت از آزادي ايران (HR282) ، مسؤول دانستن ايران نسبت به رفتار تهديدآميز خود و حمايت از انتقال دموكراسي در ايران اعلام شده است. اين قانون از كاخ سفيد ميخواهد كه از نيروهاي حامي دموکراسی كه مخالف رژيم ايران هستند حمايت كند.
در طرحي مشابه، يك گروه پژوهشي به نام كميته خط مشي ايران اعلام كرد كه با توجه به تهديد قابل مشاهده از جانب ايران به امريكا، سؤال اين است كه رئيس جمهور بايد از چه ابزاري براي كاهش تهديد ايران استفاده كند:
– مذاكرات مداوم، از جمله محركهاي مثبت ومنفي
– عمليات نظامي آتي
– حمايت از اپوزيسيون ايراني
اين گزينه ها نه متقابلا اختصاصي هستند و نه از نظر منطقي جامع و فراگير؛ اما فعاليتهاي در نظر گرفته شده در واشنگتن را منعكس ميكنند.
اين گزارش نتيجه مي گيرد كه واشنگتن بايد يك آلترناتيو سوم را در نظر بگيرد، آلترناتيوي كه نقشي مركزي براي اپوزيسيون ايراني در جهت تسهيل تغيير رژيم در نظر مي گيرد.
مقدمه راه سوم به نظر آشنا مي رسد. از ديگر دواير نيز دراين باره شنيده ايم:
اندرو مكينلي،‌نماينده پارلمان – سخنراني در سمپوزيوم پارلمانترها و حقوقدانان:
مریم رجوي، هنگام سخنراني در پارلمان اروپا، به نظر من به درستي، خط مشي اتحاديه اروپا براي گفتگو- و بقول بعضيها سازش- را رد كرد. اما، او به عنوان يك زن باافتخار ايراني، هرگونه چشم انداز تهاجم خارجي را رد كرد و من اين را تحسين ميكنم. او به يك راه سوم اشاره كرد: امكان دادن به خود مردان و زنان ايران به منظور تغيير رژيم كشورشان و آوردن دموکراسی و عدالت
دكتر رودي ويس، نماينده پارلمان – مجلس عوام، مناظرات روزانه، 24 مارس 2005:
مریم رجوي… به درستي رويكرد سازشكارانه كه فرانسه، آلمان و بريتانيا پيگيري ميكنند را رد ميكند. او همچنين به درستي گزينه جنگ را رد مي كند. او گزينه سومي را ارائه كرده است- تغيير توسط مردم ايران و مقاومت ايران.
درك راه سازشكاري دشوار است. چرا بايد كسي از رژيمي حمايت كند كه هيچ حقوق بشري ندارد، برنامه تسليحات هسته اي دارد، و تروريسم و بنيادگرايي را صادر ميكند و 120000 نفر از مردم خودش را كشته است. درك گزينه جنگ نيز، بخصوص بعد از عراق، مشكل است. همچنين مي افزايم كه تشابهاتي بين جوامع ايران وعراق وجود دارد.
راه سوم رجوي يقينا گزينه ارجح است. و نيازمند آن است كه مجاهدين خلق ايران هرچه زودتر از ليست سياه برداشته شود.
آيا بايد فرض كنيم كه مناظره سياسي در ايالات متحده پيرامون يك شيوه سوم به نوعي با تبليغ مجاهدين درباره خودش، تحت پرچم راه سوم، مرتبط است؟
در آوريل، تام تانكردو (جمهوريخواه، كلرادو)، رئيس مشترك كميته خط مشي ايران نيز خواستار پايان طبقه بندي مجاهدين به عنوان سازمان تروريستي توسط وزارت خارجه شد.
وقتي درباره نقش مركزي اپوزيسيون ايران براي تسهيل تغيير رژيم يا حتي انتقال دموکراسی در ايران صحبت ميكنيم قطعا آنچه بايد روشن شود اين است كه كدام اپوزيسيون بايد از حمايت دولتي ايالات متحده بهره مند شود؟ و انتظار ميرود اين اپوزيسيون به چه شيوه اي با رژيم – به منظور تغيير رژيم- به مخالفت بپردازد؟
افراد و گروه هاي بسياري وجود دارند- در داخل و خارج ايران- كه فعالانه در تلاش براي انتقال ايران از حكومت مذهبي به حكومت سكولار مي باشند و به دنبال شمول در يك دولت منتخب شده دموكراتيك از نمايندگان ديدگاه هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي موجود هستند.
پس چرا تبليغ و ترويج گروه تروريستي مجاهدين خلق را شاهديم، در حالي كه از جنبش هاي صلح طلب تر خواهان تغيير در ايران حمايت نمي شود و آنها رابه رسميت نميشناسند؟
يك دليل مي تواند اين باشد كه مجاهدين ميليون ها دلار براي فعاليت هاي تبليغاتيش در غرب از صدام حسين دريافت كرده بود. موفقيت مجاهدين هميشه به قيمت گروه هاي ديگر تمام شده كه از حمايت مالي زيادي برخوردار نبوده اند و همان ساختار توتاليتر را به صورت دروني اعمال نمي كنند، و از سيستم بردگي نوين به منظور پيشبردن دستور كار خودشان استفاده نمي نمايند.
اما عليرغم اين ناهمخواني، نمي توان گفت كه سياستمداران غرب اطلاعات موجود درباره مجاهدين را در دسترس نداشته اند. وزارت خارجه ايالات متحده اكنون گزارش سال 2004 خود درباره تروريسم را منتشر كرده است. هيچ دليلي ندارد كه فرض كنيم دولت هاي ديگر نظر ديگري دارند.
شايد مشكل واقعي سياستمداراني كه از مجاهدين حمايت ميكنند اين باشد كه معتقدند كه دولت هايشان به دلايل سياسي – و به عنوان بخشي از معامله با جمهوري اسلامي- مجاهدين را به عنوان تروريست طبقه بندي كرده اند.
در اين صورت، فقط كلمات خود مجاهدين براي كساني كه مصمم به حمايت از مجاهدين،‌به عنوان تنها آلترناتيو براي رژيم كنوني، هستند طنين خواهد داشت.
مريم رجوي راه سوم خودش را به عنوان رد سازشكاري با رژيم و همچنين مداخله توسط يك نيروي خارجي معرفي نمود. وي به مخاطبان غربي گفت:… يك گزينه سوم وجود دارد: اگر موانع خارجي برداشته شوند، مردم ايران و مقاومت سازمان يافته آنها اين قابليت را دارند كه تغيير ايجاد كنند. اين تنها راه براي جلوگيري از حمله خارجي است… مجاهدين خلق (يك عضو شوراي ملي مقاومت) نيروي محوري در مقاومت….
براي روشن شدن مطلب مي توانيم مقاله ای از نظريه پرداز خود مجاهدين،‌بيژن نيابتي را بخوانيم به نام راه سوم.
در اين مقاله، آقاي نيابتي مي گويد: راه سوم آن گونه كه مجاهدين توضيح مي دهند به معناي تغييرات دمكراتيك در ايران از طريق مردم ايران و مقاومت ايران است! اگر با كلمات واضح تر بخواهيم بگوييم، بجاي حمله نظامي (مانند عراق) يا خط مشي هاي بي حاصل سازشكارانه و مبهم براي دستيابي به تغيير رژيم، بهتر است كه دنياي نگران راه را براي مقاومت ايران بازكند و دست از حمايت از رژيم جمهوري اسلامي بردارد! ترجمه دقيق فارسي اين خط مشي اين است:
ارتش آزاديبخش ملي را در جهت سرنگون كردن رژيم مجددا مسلح كنيد، ‌و البته با حمايت هوايي امريكايي ها! شوخي و تعارف هم نداريم
به مدت دو دهه، مجاهدين در اوج قدرتش آماده بود تا با حمايت صدام رژيم را در ايران سرنگون كند. تقاضاي كنوني براي حمايت هوايي امريكاييها ناتواني و نيز عدم استقلال اين گروه را فاش مي كند. مجاهدين اكنون نوميدانه به دنبال يك ميزبان و حامي جديد است. اما مقاله مي نويسند: يك نفر بايد با همه قوا عليه هرگونه احتمال حمله نظامي امريكا مبارزه كند. آيا اين منعكس كننده گذشته ضدامپرياليستيش نيست؟
آنچه بيژن نيابتي در انجام دادنش در اين مقاله موفق شده خاطر نشان كردن اين مطلب به اعضاي ماركسيستي مجاهدين- اعضاي ايدئولوژيك- است كه عليرغم چهره غلط غربيشان- مسعود و مريم رجوي- ارزش ها و اعتقادات ايدئولوژيكي اصلي سازمان- كه در سبك ماركسيستي كه زبان دروني مجاهدين است قرار دارند- را ترك نكرده اند.
زمينه واقعي راه سوم اين است كه مريم رجوي توسط دادگستري فرانسه بخاطر اتهامات تروريستي تحت تعقيب قرار گرفته و بزودي همراه با ديگر اعضاي كليدي مجاهدين خلق در فرانسه محاكمه خواهد شد.
شرايط اين راه سوم اين است كه تعداد نيروهاي مجاهدين خلق حدود 2-3 هزار ستيزه جوي ميانسال است ، كه ميانگين سن آنها بالاي 45 سال مي باشد، و به علاوه، طبق گزارش وزارت خارجه درباره تروريسم سال 2004، تعداد قابل توجهي از پرسنل مجاهدين اردوگاه اشرف را ترك كرده اند و چندين نفر از آنها داوطلبانه به ايران برگشته اند.
با نارضايتي ها و خروج هاي در حال افزايش حتي در ميان نزديك ترين اعضا و هوادارن مجاهدين مي توانيم راه سوم را فقط يك درخواست عاجزانه براي زنده ماندن به هر قيمتي در نظر بگيريم.
 
خروج از نسخه موبایل