فرار از جهنم رجوي

 فرار از جهنم رجوي



ايران ديدبان
برخي از گروهها در مقاطعي كارهاي خلاف اخلاقي را انجام داده اند، مثلاً برخي ناراضيان خود را سر به نيست كرده و يا اينكه براي افراد ناراضي و منتقدين خود، پرونده هاي اخلاقي و مالي تدارك نموده اند تا به اين وسيله آنها را از ميدان به در كنند.
فاجعه بارترين اين روشها را در حزب توده و سازمان مجاهدين در زمان حکومت پهلوی شاهد بوديم كه به كشته شدن چند تن از روشنفكران و روزنامه نگاران به دست حزب توده منجر شد و جناياتي كه به دست دار و دسته شهرام در سال 1354 صورت گرفت.
بعد از سال 1360 بسياري از افراد اجتماع و مردم بيگناه در عملياتهاي تروريستي مجاهدين كشته شدند، جناياتي كه مجاهدين سعي در انكار آن دارند.
در جنگ نيز مجاهدين جنايات بي شماري را انجام دادند، ‌از كارگذاري مينهاي بالو كه از راه دور كنترل ميشد و سربازان ايراني را دسته دسته قرباني مينمود تا عملياتهاي فرييب كه تعداد زيادي از سربازان ايراني را به اسارت بردند و تا عملياتهاي نظامي و… برگهايي از كارنامه مجاهدين در طول اين سالها بوده است.
مجاهدين شرايطي را مشابه و مطابق با وضعيتي كه صدام در عراق به وجود آورده بود در قرارگاههاي خود به وجود آوردند و با زندان و شكنجه و سركوب معترضين، برگهاي سياهي بر اين كارنامه افزودند.
اما تمام اينها به پايه فضيحت و ننگ آلودگي گروگانگيري توسط مجاهدين نميرسد، چرا كه با زورگويي و فريبكاري، انسانهايي را در دام و تله مي اندازند كه به نحوي دست به گريبان گرفتاريهاي خاص خود هستند.
اسرايي كه مجاهدين از اردوگاههاي عراق به روابط خود بردند، بلااستثناء انگيزه اي جز جان به در بردن از روشهاي وحشيانه افسران بعثي و دژخيم صدام نداشتند.
در تركيه زن و شوهري را كه به دنبال پناهندگي بودند با دو فرزند به اردوگاه اشرف كشاندند و بچه هاي آنها را از آنان جدا كردند و سالهاست كه آنان با اينكه توانسته اند خود را از جهنم رجوي خلاص كنند، موفق نشده اند فرزندان خود را ببينند.
در امريكا زن و شوهري را وارد انجمن كرده و سپس آنها را از هم جدا كرده و مدعي طلاق يك طرفه از سوي زن شدند، در حالي كه زن را به مرز جنون كشاند و از تخصص همسر از همه جا بي خبرش در اشرف استفاده كردند و زن را نيز راهي تيمارستان نمودند.
در كانادا دانشجوي جواني با دلربايي يك خانم پايش به انجمني باز شد كه او را از درس و خانواده جدا كرد و او را به وادي سرگرداني و حيرت در عراق كشاند و در انتها وادار به خودكشي شد.
در تركيه جوانان بي پناهي كه صرفاً براي كار آمده بودند و يا مشغول به كاري بودند به اميد درآمد بيشتر و زندگي ايده آل، فريب مكاراني را خوردند كه صرفاً به دنبال بهره برداري و به دام انداختن آنها بودند تا روزي برسد كه خون آنها را به حراج بگذارند…
در ميان اين جنايات، آدم ربايي و گروگانگيري جوانان بلوچ، به نحو بي سابقه اي با رذالت، شقاوت و دنائت همراه ميباشد.
بايد از نيروهايي كه دست اندركار اين پروژه بوده اند پرسيد، به راستي تا كجا ميخواهيد مرزهاي دنائت و رذالت را به اسم انقلابي گري درنورديد؟!
يكي از خانمهايي كه از دستهاي پشت صحنه اين پروژه بوده است ميگويد: تمام وجود من متعلق به رهبري است، هر كاري كه بتوانم انجام ميدهم، به هيچ چيز هم فكر نميكنم!!!
افول و حضيض يك فرد تا چه اندازه بايد باشد كه خود را دربست متعلق به يك فرد بداند و بنده وار فرامينش را اجراء نمايد.
پذيرايي از افراد بيگناه با مشروب و ترياك، فقط به اين انگيزه كه آنها را در دام بيندازيد، در دام انداختن آنها در داخل اردوگاهي در عراق و شكنجه نمودن و زنداني كردن آنها، فقط به اين خاطر كه نميخواهند بمانند، حقيقتآ از جمله اعمالي است كه هيچ نيروي سياسي در تاريخ ايران مرتكب نشده است، اين فجايع در تاريخ ايران ثبت خواهد شد و بدون شك در قضاوتي تاريخي شرافت و پرنسيبهاي حزب توده، بارها و بارها، از مجاهدين افزونتر است.
شما كه شعار باز بودن دربهاي خروجي را ميدهيد و مدعي هستيد هر كس ميخواهد ميتواند برود، شمايي كه جداشدگان را متهم به بريدن و نكشيدن ميكنيد، چرا افرادي كه از ابتدايي كه متوجه فريب خوردن خود شدند، نه ادعاي مبارزه داشتند و نه واهمه اي از اتهام بريدگي، را به زندان انداختيد، چرا آنها را از پشت با گلوله زديد و…
اينها نتايج انقلاب ايدئولوژيك رجوي است كه يكي پس از ديگري خود را نشان ميدهد، بردگي افراد در تشكيلات، ابزار شدن آنها، استيلاي روشهاي مافيايي و جنايتكارانه…
تجربه ربودن جوانان بلوچ، عدم سازش آنها با مجاهدين و بلايي كه مجاهدين بر سر آنها آوردند و فرار آنها از جهنم رجوي، شاخص مناسبي براي ارزيابي ارتباط مجاهدين با مردم ايران است، رابطه اي سازش ناپذير كه به هيچ وجه اجازه سلطه به مجاهدين را نميدهد.
خروج از نسخه موبایل