خداحافظ رجوی؟!

خداحافظ رجوی؟!


ایران دیدبان
در پی فراخوان کانون آوا تحت عنوان مسعود رجوی کجاست؟ ، مطلبی از سوی یکی از نویسندگانی که به طور جنبی با ایران دیدبان همکاری دارند به دستمان رسیده که بخشهایی از آن را در زیر میخوانیم:

دست اندرکاران محترم سایت کانون آوا در تاریخ 12 می 2005 فراخوانی را مطرح کردند برای اعلام نظر پیرامون سرنوشت مبهم مسعود رجوی. از آن روز تا کنون مطالب متعدد و متنوعی در این ارتباط منتشر شده که متأسفانه یا خوشبختانه بیشتر از منظر طنز و فکاهی به موضوع پرداخته شده است (البته تمام جدا شدگانی که از این منظر به موضوع نگریسته اند ، حق دارند ، زیرا مفقود شدن رهبر عالی یک فرقه به فکاهی بیشتر شباهت دارد تا جدی). اما به هر روی توجه جدی به این موضوع نیز لازم است ، زیرا به طور سنتی سرنوشت فرقه ، با سرنوشت شخص مسعود رجوی پیوند خورده است و آینده هر کدام به هیچوجه نمیتواند از آینده آن یکی جدا باشد.
از بعد تصرف عراق توسط نیروهای چند ملیتی ، چگونگی رفتار با مجاهدین به یکی از مشکلات اصلی آمریکا بدل گشت. این گروه از یک سو تروریست شناخته شده و حامی صدام بود و از سوی دیگر از نگاه برخی سیاسیون آمریکایی ، سازمان مجاهدین میتوانست در هنگام نیاز به ایفای نقش برای اهداف آمریکا بپردازد. اما آنچه مهم بود اینکه حتی گروه دوم نیز اعتقاد به این داشتند که مجاهدین ِ با مشی مسلحانه و سابقه تروریستی نمیتواند بازیگر صحنه های نبرد سیاسی پیش رو باشد. لذا رفع این دو معضل در دستور کار قرار گرفت. با دستگیری مسعود توسط آمریکاییها و فرمان وی ، مجاهدین سلاح خود را تحویل دادند که این خود به معنای اعلام پایان کار ارتش باصطلاح آزادیبخش و در نتیجه دست شستن از مشی مسلحانه بود. برای سابقه تروریستی نیز تلاش گسترده جهت حذف نام مجاهدین از لیست گروههای تروریستی ایالات متحده اندیشیده شد. اما اگر هم این تلاشها نتیجه دهد ، باز هم یک مشکل اساسی تر باقی است و آن وجود شخص مسعود رجوی است که هم به طور ذاتی و فطری نمیتواند یک گام از مشی مسلحانه عقب بنشیند و هم سابقه یک عمر ترور را با خود حمل میکند.
چاره کار مشخص بود : حذف رجوی!!
اما پذیرش این امر برای سازمان مجاهدین که سرنوشتش با مسعود گره خورده است ساده نبود. اگر تحویل سلاح به معنای مرگ ارتش آزادی بود ، حذف رجوی نیز به معنای مرگ کامل مجاهدین است.
لیکن گویا فشار لابیهای حامی مجاهدین بر آنان ، مؤثر افتاده و علاقه به ادامه حیات انگل وار سیاسی عناصر رده بالا و به اروپا گریخته فرقه نیز مزید بر علت گشته تا این تحول کلیدی در تاریخ سازمان را رقم بزند.
پس از مدتها بحث و اجرای سناریوهای مقدماتی و زمینه ساز ، مجاهدین قصد دارند با تشکیل جلسه ای فرمالیستی و برگزاری انتخابات با نتیجه از پیش تعیین شده ، مسعود رجوی را بازنشسته اعلام کرده و مریم قجر را به عنوان رهبر و فرد اول سازمان معرفی نمایند.
گویا این پروژه به مذاق مریم هم خوش آمده و او که در عطش قدرت ، ترتیب انقلاب ایدئولوژیک و به عقد رجوی در آمدن را داده بود ، خود را پیروز وقایع یکی دو ساله اخیر میبیند و در آرزوی نشستن بر تخت خدایگانی ، لحظه شماری میکند. از همین روی میبینیم که صف سربازان به اروپا گریخته مجاهدین ، به موازات تلاش برای خارج سازی نام مجاهدین از لیست تروریستی ، به جای کوشش برای پیدا کردن و آزادسازی رهبر زندانی فرقه ، تمام سعی خود را برای نجات مریم از پرونده آبروریزی مالی در فرانسه ، به کار گرفته اند.
ناگفته پیدا است همانگونه که با تحویل دادن سلاح ، ارتش آزادیبخش از صحنه خداحافظی کرد و قرارگاه اشرف به شهر اشرف بدل گشت ، با حذف رجوی نیز ، سازمان مجاهدین بایستی با خلق خداحافظی کند و نام دیگری برای خود برگزیند : شاید انجمن کلاهبرداران ِ مدعی خیریه برای بیوه زنان ِ آواره در اشرف.

نمیدانم چرا کار من هم به طنز کشید؟ شاید به همان دلیل که در ابتدا گفتم! اما آنچه نمیتوان از آن گریخت اینکه : خداحافظ رجوی
 
خروج از نسخه موبایل