کثيف

کثيف

ايران اينترلينک، بيست و هشتم فوريه
دو روز قبل از قول مقامات کميته بين المللي صليب سرخ اعلام شد که عده ای ديگر از گروگانهای رجوی که موفق به پناهندگي به نيروهای امريکايي شده اند در روزهای آينده به خانواده هايشان خواهند پيوست.
در اطلاعيه سازمان مجاهدين خلق ايران مورخ بيست و هفتم فوريه دوهزار و پنج در وحشت از اعلام آزادی بيش از دويست و سي تن از گروگانهای رجوي توسط کميته بين المللي صليب سرخ آمده است:
سازمان مجاهدين خلق ايران در همان روزاعلام كرد : اگر آخوندها نگران اين هستند كه در ميان بريده مزدوران بازگشتي , افرادي به جاسوسي گماشته شده باشند , ربطي به سازمان مجاهدين خلق ايران ندارد و ما بارها اعلام كرده ايم از سال 2003.
زنک مزدور و شوهر جاني اش که قيمت خود و همپالکي هايشان را هر از گاهي در هرالد تربيون بين المللي نيزبصورت آگهي اعلام مي کنند، امروز از لا علاجي مفرطشان (و کمبود شديد مشتري)، نگران جاسوسي از خاک ايران شده اند!!
آخرين زجه های رجوي ها بصورت خواهش و تمنا يشان از تند رو ترين جناح های داخل کشور به منظور عدم قبول اين افراد و يا تحت نظر داشتن و توليد محدوديت، بوضوح قابل مشاهده است. بايد گفت که اگر زجه هايتان برای ريختن خون ابراهيم خدابنده و جميل بصام نتيجه داد، اين هم نتيجه خواهد داد.
با نزديک تر شدن انقضای نهايي تاريخ مصرفتان، منتظر باشيد تا همين جداشدگان امروز تاريخ فردايت را با اشک قربانيان ديروز و امروزتان رقم بزنند. به نوشته ای در همين رابطه در سايت ايران ديدبان توجه بفرماييد.

جيغ بنفش بقايای فرقه رجوي

ايران ديدبان، بيست و هفتم فوريه

گروه تروريستي مجاهدين طي اطلاعيه اي در تاريخ 9 اسفند 1383 در واكنش به اخبار مربوط به بازگشت 100 تن از اعضاي اين گروه به ايران آورده است: سازمان مجاهدين خلق ايران در همان روزاعلام كرد اگر آخوندها نگران اين هستند كه در ميان بريده مزدوران بازگشتي، افرادي به جاسوسي گماشته شده باشند، ربطي به سازمان مجاهدين خلق ايران ندارد و ما بارها اعلام كرده ايم از سال 2003، افرادي كه نمي خواستند با مجاهدين در قرارگاه اشرف باقي بمانند و به مبارزه خود ادامه بدهند، به مجتمع جداگانه تحت كنترل نيروهاي امریکايي رفته اند كه مجاهدين هيچ مسئوليتي در قبال آن نداشته و ندارند.
جنگ رواني ناشيانه فرقه رجوي عليه جداشدگان، قبل از هر چيز مبين هراس آنان از همه گير شدن ريزش نيروهاي باقيمانده در اردوگاه اشرف و عبور پيام رهايي از حصارهاي در هم تنيده اشرف به جانهاي خسته اي است كه بيش از بيست سال است اسير قدرت طلبي رجوي گرديده اند.
بايد از دستگاه منگول تبليغاتی مجاهدين پرسيد كه از كي تا به حال دلواپس و نگران خطرات امنیتی احتمالی برای دولت ايران اند كه بدینگونه در برابر ورود جاسوسان امریکايي به ايران از خود سلب مسؤوليت ميكنند؟
و مگر نه اين است كه علناً و آشكارا در هتلهاي 5 ستاره اروپا و امریکا اطلاعات خود را به سرويسهاي جاسوسي ميفروشند و در ازاي اين خوش خدمتيها، چشمداشت خارج شدن از ليست گروههاي تروريستي را دارند؟ پس چگونه است كه اين بار حساسيتشان در مورد جاسوسان احتمالي اينگونه گل كرده است؟
جيغ بنفش و آسمان-ريسمان دوختنهاي بقاياي رجوي در اطلاعيه دردآلود 9 اسفند، هيچ عاقلي را برنمي انگيزد تا گمان برد كه جاسوسان احتمالي پنتاگون در ميان بريدگان از دروغ و خيانت و جنايتِ دار و دسته وطن فروش رجوي يافت ميشود، بلكه بايد جاسوسان پنتاگون را در ميان سرسپردگان رجوي كه با اربابان خود قرارداد امضاء ميكنند جستجو كرد.
رهاشدگان از فرقه، تا هر كجا پيش رفته باشند، نتوانستند خود را برای دامن پوشيدن در برابر امپرياليسم راضي كنند و رهايي از فرقه را حتي به قيمت مرگ، بر ننگ چكمه ليسي سربازان اشغالگر امریکايي ترجيح داده اند.
اطلاعيه 9 اسفند يك فرار به جلو ابلهانه و رجوی گونه براي گريز از انعكاس اخبار و گزارشات مربوط به روابط درون فرقه، سركوب، زندان و بدعتهاي ضدانساني عمليات جاري و غسل هفتگي، در جامعه و در برابر افكار عمومي جهانيان است و منشاء اين همه به خود پيچيدن و ناله هاي دردآلود را فقط ميتوان در دروغهاي بيست ساله رجوي به اعضاء و هواردان دانست.
بقاياي باند مافيايي رجوي يك بار ديگر ضمن مطرح نمودن بحث مبتذل و سخيف عضو غيرعضو مجاهدين، جداشگان را تهديد به افشاي اقرارنامه هايي كه بر اثر شكنجه و زندان و دو سال اسارت زير نظر امریکاييها از آنان اخذ كرده است مينمايد:
نزديك به 75 درصد از افرادي كه رژيم مدعي عضويت آنها درسازمان مجاهدين خلق ايران است و تلاش ميكند هر يك از آنها را به نحوي به سوژه يك جنگ سياسي و رواني عليه مجاهدين تبديل كندو يا از آنها مَجازاً مسئولان بلندپايه براي مجاهدين بتراشد ، هيچگاه عضو مجاهدين نبوده اند بلكه افراد جديد الورودي بودندكه از 2 سال پيش بخاطرجنگ و بمباران و انواع محدوديتها و سختي شرايط ,بدنبال زندگي خود رفته اند. در ميان سايرين نيز حتي يك فرد تصميم گيرنده و يك مسئول جدي در تشكيلات مجاهدين وجود نداشته است. تمامي اسامي و سوابق ودرخواستهاي بازگشت به زندگي عادي و عدم توانايي براي ادامه مبارزه و تحمل سختي ها يك به يك موجود و قابل انتشاراست.
اينكه مجاهدين نفس بازگشت اين افراد به آغوش خانواده را جنگي سياسي و رواني عليه تشكيلات پوشالي خود ميدانند، بدون ترديد ناشي از شكنندگي، بي ريشه اي و ضربه پذيري آنان از ناحيه رهاشدگان است. اما اينكه كسي كه بيش از 15 سال توسط اين فرقه ضدانساني به بردگي كشيده شده است، عضو سازمان به حساب نيايد، تنها يك تلاش مذبوحانه و ابتر سياسي-رواني عليه واقعيت است و بيش از پيش مفتضح كننده روابط و مناسبات غيرانساني، تبيعض آميز و فاشيستي اين گروه ميباشد. این امر صرفاً بيانگر بي هويتي انسانها و بردگي آنان است.
آنچه با عنوان سوابق و درخواستهاي بازگشت در مورد اين افراد مطرح ميشود، تمامي محصول توطئه ای از پيش طراحي شده عليه كليه اعضاء (چه جداشدگان و چه آنها كه هنوز در روابط اين فرقه هستند) است و البته بر اساس تمامي كنوانسيونهاي بين المللي هر اقراري كه با زور و شكنجه گرفته شده باشد فاقد اعتبار است. بايد به بقاياي خائن و وطن فروش فرقه رجوي يادآور شد كه اعتراف به گناهان فردي، اذعان به ضعف شخصي، اظهار ناتواني براي تحمل شرايط سخت، هزارها بار شرافت دارد بر وطن فروشي، آدم فروشی، مزدوری، چکمه لیسی و در خدمت بيگانگان قرار گرفتن آن هم برای لقمه ای که شاید جلویشان بیاندازند، كه اين روزها سوابق و درخواستهاي آن را در آ.ار.اي و و اشنگتن تايمز و آنتي وار جار ميزنند.
بازگشت كليه دوستان و رفقايي كه شجاعانه رنج زندان و شكنجه و اسارت را بر ننگ همكاري با فرقه وطن فروش رجوي به جان خريده و به وطن و آغوش خانواده هایشان باز میگردند را گرامي ميداريم و موفقيت و خوشبختي آنان را در كنار خانواده هايشان آرزومندیم 

خروج از نسخه موبایل