وقتی بمبها خنثی میشوند
مهدی خوشحال
Friedhof شهرِ ما، کمی واقعی تر از Friedhof جهانی است که سال ها در آن زنده ام و زندگی می کنم. Friedhof شهرِ ما، اگر چه ظاهراَ سوت و کور است و شش روزِ هفته را خلوت و تعطیل است، اما روزهای یکشنبه به گونه ای دیگر است. بر روی شاخ و بال های درختان قدیمی و بلندش، هر از گاهی قار قارِ کلاغی و یا صدای بالِ پرنده ای خسته به گوش می آید. هم چنین، در سکوت سنگینش، پیرزن یا پیرمردی، با گام هایی خسته و آهسته می آید. می آید، تا با دلِ شکسته و دست های چروکیده اش، شمعی را بر خاکِ یاوری از دست رفته روشن کند و آرام آرام زیر لب با خود نجوا کند. نجوا کند و عهد و پیمانِ پایداری که با یاری، یاوری و یا از دست رفته ای بسته بود و فراموش نکرده بود، به یاد آورد. این همه رمز و راز، گوشه ای است از آن چه که می توان با دو چشم معمولی، از Friedhof شهر ما دید.
اما، Friedhof جهانی که در آن زنده ام و زندگی می کنم، این چنین وزین و واقعی و پر رمز و راز نیست، بلکه سطحی تر و جنجالی تر از آن چه است که آدم بتواند فکرش را بکند.
مدت هاست شیپورهای جهانی، صدای شان به سمتِ کشور ایران است. این سوی و سمت گرفتن و به یاد آوردن کشور ایران، خوب است. اما ناله ی مصنوعی و دروغین و پر طمطراقش، بد است. بد و دروغ و جنجالی است، بدین خاطر که ناله ی دروغین شیپورها که خود جزیی از تکنولوژی قدیمی هستند، قادر به بازداشتن تکنولوژی جدید نیستند، حتی قادر به بازداشتن سلاح اتمی هم نیستند. قال و مقال و جنجال ها، قبل از این که بتوانند بمبی را خنثی کنند، بهتر آن است ابتدا بمب های ایدئولوژیکی و آرمانی و متحرکی را که خود طی سال ها جار و جنجال شان، ساخته بودند را خنثی کنند و دیگر بار سعی بیهوده نکنند تا از بمب های آرمانی و متحرک، برای خنثی کردن بمب های تکنولوژی، استفاده کنند.
تجربه چند سال قبل در جهان ثابت کرد، آن قدر که بمب های تروریستی و متحرک، آرمانی و ایدئولوژیکی برای بشر زمینی خطرناکند، بمب های هسته ای خطرناک نیستند. حداقل، بمب های هسته ای ضمن خطرناک بودن شان، یک نکته مثبت دارند و آن پتانسیل ضد جنگ بودن شان است. ولی، بمب های متحرک و تروریستی، ضمن این که همواره پتانسیل ویران گری و تباه سازیِ خود و دیگران را در خود دارند، حتی پس از خنثی شدن هم یکی دیگر از مشکلات جامعه هستند.
موضوع شیپورهای تبلیغاتی، بر سرِ ساخت سلاح اتمی و خنثی شدن سلاح های اتمی در ایران است که البته در مورد ساختش، بسیار شنیده ایم و در این رابطه گوش فلک را کر کرده اند و قال و مقال فراوان به راه انداخته اند. اما دم خروس از زیر قبای شان آن وقت بیرون می زند، وقتی صدها بمب خطرناک در ایران و عراق و سایر نقاط دنیا، خنثی و بی خطر می شوند، انگار شیپورهای جنجالی و تبلیغاتی، کر و کور و لال می شوند!
در روزهای اخیر، صدها بمب ایدئولوژیکی، آرمانی و متحرک، در ایران خنثی شده اند که این حجم از انرژی و تخریب گری در گذشته ای نه چندان دور، یعنی چند دهه قبل، اگر ساخته می شد و عمل می کرد، بی شک می توانست کشوری را ویران کند. در چند دهه قبل، یعنی دوران پر رونق بمب های آرمانی و تروریستی، در ایران و کوبا و سایر کشورها، چند بمب را به کار می انداختند تا حکومتی را ساقط و حکومت جدیدی را بنا نهند. ولی امروزه، این طور نیست. دوران تهیه، ساخت، نگهداری و انفجارِ بمب های آرمانی و متحرک، به پایان خود رسیده است و بسیاری از غیظ و غرض ها و تبلیغات دروغین، از بابت خنثی شدن چنین بمب های ارزان قیمتی است که به راحتی آب خوردن ساخته می شد و به راحتی آب خوردن منفجر می شد و جامعه ای را سر در گم و ویران می کرد. بنابراین، دعوا و مشاجرات دروغینِ امروز جهان، بخشی به خاطر فقدان و خنثی شدن بمب های ارزان قیمت اما کارآ، است که هم چون برف به زیر آفتاب تموز، آب می شوند و یا این که به مثابه بهمن، بر روی معماران و تولیدکنندگانش، خراب می شوند.
واقعیت امر همین است. دعوا ابتدا بر سر زندان و شکنجه و اعدام در ایران بود، بعد حقوق بشر و غیره به میان آمد، حالا هم دعوا بر سر تولید بمب و انرژی هسته ای است. ولی در واقع کلام، دعواهای اخیر، پوششی و تصنعی و جنجالی است و دعوای واقعی، دعوای همان بمب هایی است که دارند به سرعت خنثی می شوند و بسیاری از خراب کاران و تولیدکنندگان چنین بمب هایی، این را نمی خواهند.
وقتی چنین می شود، یعنی بمب ها در تولید انبوه و به سرعت خنثی می شوند، عده ای مدعی می شوند که این ها بمب نبودند و خاصیت انفجاری ضعیفی داشتند! آنان مثل همیشه ادعای دو گانه ای دارند. اگر این بمب های آرمان گرا و متحرک، بمب و قوی نبودند، پس چگونه کشورهای غربی و عربی، برای هر کدام از این بمب ها ماهانه هزاران دلار، هزینه تبلیغاتی و سیاسی و نظامی می کردند. خودِ صدام حسین، یکی از کاربران و تولیدکنندگان بمب های ایدئولوژیکی و متحرک بود. او کسی بود که برای تولید و نگهداری از هر بمب متحرکِ ایرانی، ماهانه بیش از ده هزار دلار مصرف می کرد. حال اگر این بمب ها بی ارزش و فاقد ارزش انفجاری بودند، چگونه صدام حسین این همه خطر و قیمت و تبعاتش را به جان می خرید تا آن بمب ها را همواره در اختیار داشته باشد که سرانجام دیده شد یکی از دلایل سقوط و افول صدام حسین، تولید و ساختِ بی رویه بمب های کهنه و قدیمی، در جهان امروز بود.
داستان خنثی شدن بمب های متحرک و ویران گر، به خاتمه حاکمیت صدام حسین هم بر نمی گردد. واقعیت این است که این بمب ها، سال ها بود که در دست اربابان و سازندگانش، باد کرده و خاصیت شان را از دست داده و یا به ضد تولیدکنندگانش بدل شده بودند. موضوع این چنین بود که، زمان گذشت، عصرِ بیداری فرارسید، آگاهی اجتماعی بالا رفت، جامعه تغییر کرد. مردم، نیاز به امنیت و آبادانی و آزادی را احساس کردند و نه نیاز به خشونت و ویرانگری را. بدین جهت، بمب ها، بمب های متحرک و آرمانی، سال ها بود که در دست صاحبان و تولیدکنندگانش، باد کرده بود و کسی قادر به استفاده از آن بمب ها نبود. در عمل نیز، هر از گاهی، بنا به نیازِ تبلیغاتیِ اربابان و سازندگان آن بمب ها، اگر یکی عمل می کرد، دیگری به ضد خود بدل می شد. چنین شد که طی سال های قبل، بسیاری از بمب های متحرک و ویران گر، خاصیت ویران گری شان را علیه مردم از دست دادند، به ضد خود بدل شده و هر از گاهی در دست سازندگان شان منفجر می شدند.
مصنوعی و جنجالی و سطحی بودن Friedhof جهانی که در آن زندگی می کنم، در همین است. وقتی بمبی مصنوعی و کم خطر، ساخته می شود، هم چون ناقوسی ناهنجار و گوش خراش، به صدا در می آید و هر زمان که بمبی واقعی و خطرناک، خنثی می شود، سکوتِ قبرستانی بر همه جا حاکم می کنند.
اما هیهات، هنوز نمی دانند یا نمی خواهند بدانند، همان بمب های آرمان گرا و متحرک که قرار بود با صدای شیپورهای از راه دور، منفجر شوند و خود و جهانی را نابود کنند، امروز، پس از خنثی شدن، به شیپوری علیه سازندگان و تولیدکنندگانِ بمب های واقعی و ویران گر، بدل شده اند.

