نماد سایت انجمن نجات

دیپلماسی کلاهبردارانه!

ديپلماسي كلاهبردارانه!

دیپلماسی کلاهبردارانه!

ایران دیدبان
سال 1361 در کنگره جوانان حزب سوسیال مسیحی آلمان، دو تن از اعضای مجاهدین در مقابل پای هلموت کهل سبز شدند و ناگاه فلاش یک دوربین عکاسی روشن شد. انعکاس این موضوع به عنوان ملاقات هیأت سازمان مجاهدین با آقای هلموت کهل در نشریه مجاهد هنوز قابل دسترسی است. در حالیکه نه تنها وی، بلکه بسیاری از شخصیتها و افرادی که آن روزها عکس و نامشان در نشریه مجاهد درج میگردید، روحشان هم از ادعاهای مجاهدین خبر نداشت.
ده سال بعد که مجاهدین مدعی این بودند که حامیان تثیبت شده خارجی، به خصوص در کنگره امریکا دارند، اسناد پرداخت مبالغ زیادی از جانب مجاهدین به بسیاری از این افراد منتشر گردید و سرتاسر جراید امریکا پر از نمونه هایی از این دست شد.
حتی عکس گرفتن محدثین در کنار بیل کلینتون و ال گور نیز که مجاهدین آن را به عنوان یک پیروزی بزرگ و ورود به مرحله جدید و نشانه حمایت رسمی امریکا از خود معرفی کردند، از جمله مواردی بود که بعدها دفتر ال گور و کلینتون آن را یک عکسبرداری معمولی در جشن ریاست جمهوری کلینتون دانسته و هرگونه هدف خاص سیاسی در پشت آن را تکذیب نمود و سوء استفاده از آن را محکوم کردند.
این بار نیز مریم رجوی از طریق دیپلماسی کلاهبردارانه تلاش نمود تا با سوء استفاده از نمایندگان سنای فرانسه و عکس گرفتن در کنار آنها، برای خود و رهبر فراری و بی آبرویش، اعتبار و وجاهتی کسب کند که کاملاً به ضد خود تبدیل شد و روشهای حیله گرانه این گروه بیش از پیش عیان گردید.
استفاده گروه تروریستی مجاهدین از این روشها، البته خود موضوع یک تخلف آشکار سیاسی و اجتماعی است که مشخصاً به قصد بدنام کردن چهره های سیاسی و دیپلماتیک اروپایی در همکاری و تأیید یک گروه تروریستی به کار میرود و هدفی جز ایجاد تنش در روابط بین این کشورها با ایران ندارند.
از این رو سازمانهای امنیتی و انتظامی دولتهای اروپایی باید اقدام مناسبی در برابر روشهای این گروه که به طرز آشکاری بر ضد دولتهای آنان انجام میشود، داشته باشند.
انتشار تصویر رییس سنای فرانسه در کنار مسؤول یک گروه تروریست ضدایرانی، درست هنگامی که قصد سفر به ایران را دارد، میتواند مسائل و معضلات سیاسی و دیپلماتیک به وجود آورد، چشم اندازی که مجاهدین امیدوار بودند بتوانند آن را ایجاد نمایند، اما با لو رفتن روشها و عمل خباثت آمیز معاون گروه تروریستی مجاهدین، نه تنها به هدف خود نرسیدند، بلکه باعث بی آبرویی بیشتر این بزهکاران شد.
مدت زیادی مجاهدین توانستند با تحریک عراق برای حمله به شهرهای ایران، آتش جنگ علیه مردم ایران را شعله ور نگاه دارند. پس از اعلام آتش بس، تحریک صدام برای آتش افروزی مجدد در دستور کار مجاهدین قرار گرفت. بعد از سقوط صدام نیز مجاهدین تمام تلاش خود را به تحریک امریکا برای حمله نظامی به ایران اختصاص داده اند.
مجاهدین تصور میکنند تنها مسیری که میتوانند به ایده آل خود نائْل آیند این است که روابط بین اروپا و ایران تخریب شود که در آن صورت امریکا با تأیید اروپا حمله نظامی به ایران را آغاز خواهد کرد و تنها در این صورت است که آنها مدت بیشتری خواهند توانست به حیات تشکیلاتی خود ادامه داده و زمان فروپاشی خود را به تأخیر اندازند.
ورود مهره اول مجاهدین در اروپا به صحنه چنین نمایشی و تن دادن وی به چنین افتضاح آشکار، قبل از هر چیز مبین آن است که مجاهدین در نهایت افلاس نیاز به جلب حمایت تعدادی از شخصیتهای مؤثر را دارند که از برخورد قانونی با آنها جلوگیری شود و پرونده های فساد مالی، جعل و هدایت عملیات تروریستی را تحت تأثیر قرار دهند. زیرا که تعداد اندکی از حامیان خارجی این گروه، تا کنون هیچ قدمی در راه بهبود وضعیت آنان نتوانسته اند بردارند و مجاهدین همچنان در فلاکت کامل به دنبال به دست آوردن امکانات ویژه بیش از این میباشند که به نظر نمیرسد هیچکدام از دولتهای اروپایی با توجه به شناختی که از این گروه به دست آورده و استفاده آنها از چنین روشهای ننگینی، رغبتی به واگذاری مجدد امتیازات گذشته به این گروه تروریستی داشته باشند.
 

خروج از نسخه موبایل