واكنش به گزارش ديده بان حقوق بشر

واكنش به گزارش ديده بان حقوق بشر



نشریه گزارش نجات يافتگان 13 (ژوئن)
انتشار گزارش 28 صفحه اي توسط ديده بان حقوق بشر درباره نقض حقوق بشر توسط مجاهدين خلق تاييد و تصديق هاي زيادي به همراه داشت. همچنين تكذيب هايي توسط مجاهدين خلق و مدافعانش را موجب شد. يكي از اولين اظهار نظرها اين بود كه يافته هاي اين گزارش به وضوح مجاهدين خلق را از بهره گيري از حمايت مالي دولت ايالات متحده- تحت قانون پيشنهادي حمايت از آزادي ايران- محروم خواهد نمود.
مفاد حمايت مالي در بخش 302 از H.R.282/S.333- قانون حمايت از آزادي ايران تحت عنوان كمك به پشتيباني از دموکراسي در ايران- ميگويند:
الف) اختيارات- رئيس جمهور مجاز است به افراد داخلي و خارجي، سازمان ها، و گروه هايي كه از دموکراسي و ترويج آن در ايران پشتيباني ميكنند و با دولت غيردموکراتيك ايران مخالف هستند حمايت مالي و كمك سياسي برساند. اين ياري رساندن ممكن است شامل كمك مالي به سازمان هاي پخش راديويي و تلويزيوني مستقل و حامي دموکراسي – كه به داخل ايران برنامه پخش ميكنند- باشد.
ب) شايستگي كمك رساني- كمك سياسي و مالي تحت اين بخش را مي توان به يك فرد، سازمان يا گروه اعطا كرد كه:
1) رسما با استفاده از تروريسم مخالف است؛
2) از تعهد ايران به رژيم هاي منع گسترش سلاح هاي هسته اي، بيولوژيكي و شيميايي حمايت كند؛
3) متعهد به ارزش هاي دموکراتيك باشد و از اتخاذ شكل دموکراتيك دولت در ايران پشتيباني نمايد؛
4) به احترام به حقوق بشر، از جمله تساوي زنان، متعهد باشد؛
5) براي استقرار برابري فرصت ها براي مردم كار كند؛ و
6) از آزادي مطبوعات، آزادي بيان، آزادي همبستگي، و آزادي مذهب پشتيباني كند.
متاسفانه برخي از حاميان مجاهدين خلق اين مورد را به عنوان انگيزه ايجاد گزارش بيان كرده اند. لرد كوربت در بريتانيا عملا ديده بان حقوق بشر را به داشتن چنين انگيزه اي متهم كرد و در گفتگو با گاردين گفت: همه افرادي كه مصاحبه شدند از عوامل اطلاعات ايران هستند. لايحه اي اكنون در سناي امريكا است كه كمك مالي به گروه هاي اپوزيسيون در ايران را امكان پذير ميكند. برخي از افراد نوميدانه تلاش ميكنند مجاهدين را از دريافت آن پول محروم كنند.
شوراي ملي مقاومت ايران، شاخه سياسي مجاهدين خلق، انگيزه ديگري را كشف كرد:
اين اتهامات فقط به عنوان مجوزي براي ملاها، براي ادامه دادن اعدام و سركوب اعضا و هواداران مجاهدين در ايران، عمل ميكنند.
اما، در مصاحبه اي با راديو فردا، جو استورك، مدير بخش خاورميانه و شمال افريقا، به منتقدان پاسخ داده و گفت: نقطه نظر ما در گزارش درج شده و ما پاي آن مي ايستيم. مجاهدين نتوانسته اند حتي يك واقعيت بياورند كه نتايج گزارش ما را به چالش بكشد. آن ها حتي نتوانستند يك حقيقت عليه گزارش بياورند. اگر آن ها چيز جديدي گفته اند،‌لطفا به من بگوييد.
از سوي ديگر، كارشناسان موضوع مجاهدين خلق مي گويند كه گزارش ديده بان حقوق بشر فقط بخش كوچكي از بدرفتاري ها را نشان داده است. در اين زمينه گزارش نجات يافتگان ديد بي نظيري دارد. انجمن حمايت از قربانيان مجاهدين خلق كه عمدتا از اعضاي سابق تشكيل شده- در ميان آن ها افرادي كه توسط ديده بان حقوق بشر و روزنامه گاردين مصاحبه شدند، مي گويد نياز فوري به تحقيقات بيش تر و افشاگري درباره نقض جدي حقوق بشر- كه به صورت سيستماتيك در ايدئولوژي مجاهدين جاي گرفته- وجود دارد.
اين بدرفتاري ها فقط به ناراضيان سازمان محدود نبوده است. تك تك اعضا از حمايت هايي كه در بيانيه جهاني حقوق بشر درج شده محروم شده اند.
آيا اين يك عبارت اغراق آميز است؟
مفهوم نقض سيستماتيك حقوق بشر در گزارش ديده بان حقوق بشر، هنگام ذكر طلاق هاي اجباري مورد اشاره قرار گرفته. متاسفانه، بدرفتاري ها بسيار فراتر از اين هستند و با نگاه كردن به شرايط براي تك تك اعضا در بافتار يك نوع مدرن از بردگي مي توان آن ها را درك كرد. در بردگي از نوع مجاهدين خلق، اين افراد مالك بدن هاي خودشان نيستند، و نيز مالكيتي بر قلب و ذهن خود نيز ندارند. غل و زنجيرهايي كه آن ها را زنداني كرده فيزيكي نيستند بلكه روحي مي باشند.
اين زنجيرهاي روحي بواسطه سال ها تغيير روانشناختي و ايجاد محروميت تحت عنوان نيازهاي ايدئولوژيكي ايجاد ، و با دروغ و ارعاب مداوم حفظ شده اند.
براي شروع به درك نحوه ايجاد چنين شرايطي، قياس بين قربانيان فرقه رجوي و قربانيان خشونت داخلي ميتواند سودمند باشد.
افرادي كه از خشونت داخلي رنج مي برند اغلب خودشان را قرباني نمي دانند و برحسب مشاركتشان در بدرفتاري با خودشان مورد قضاوت واقع مي شوند. اما چنين چيزي فقط بدان خاطر رخ مي دهد كه آن ها توسط مرتكب شستشوي مغزي داده شده اند تا خودشان را علت آزردگي خود بشناسند ، كه به علت خودسري و ضعيف بودن خودشان را آزرده اند. رابطه بين مسعود رجوي و پيروانش- زن و مرد- از اين الگو پيروي مي كند. مانند قربانيان خشونت داخلي، پيروان رجوي در آن جا هستند چون جاي ديگري براي رفتن ندارند، هيچ مكان امني ندارند كه به آن فرار كنند. و اينجا قطعه يك نقطه شروع است، يك چهارچوب كه ميتوان مقدار نقض حقوق بشر كه به صورت روزانه درمورد اعضاي فرقه انجام مي شوند را مشخص كرد. نه ناشناخته است، و غيرقابل سنجش.
اما واقعا به اين امر بستگي دارد كه سازمان هاي حقوق بشري و افراد قبول كنند كه گزارش ديده بان حقوق بشر فقط بخش كوچكي از يك كوه بزرگ است، و كل مشكل نيست. يعني، بدرفتاري به اعضاي ناراضي محدود نمي شود؛ بدرفتاري در سازمان محلي است و بر همه اثر مي گذارد.
حاميان مجاهدين خلق در پارلمان هاي غربي، به نحو طعنه آميزي، معتقدند كه 3500 مبارز تعليم ديده و مصمم درعراق كه ميتوان براي مقابله با جمهوري اسلامي، شايد براي تغيير رژيم،‌ به ايران فرستاد يك دشمن دارد. بنابراين تبليغات در جهت حذف نام مجاهدين از فهرست گروه هاي تروريستي و تلاش براي حمايت رسمي از سازمان در اقداماتي مانند قانون حمايت از آزادي ايران مي باشند. گزارش ديده بان حقوق بشر بوضوح سئوالاتي جدي درباره ماهيت اين گروه برانگيخته است. عليرغم اين، برخي از سياستمداران هنوز مشتاق حمايت از اين گروه هستند. شايد براي اين افراد، اين نقض حقوق بشر نيست كه به خودي خود بايد نگرانش باشند، بلكه بيشتر تاثيري است كه نقش طولاني مزمن حقوق بشر بر كارآمدي و سودمندي سازمان داشته. اگر دولت امريكا واقعا قصد حمايت از مجاهدين خلق را داشته باشد، يك نفر بايد از شرايط واقعي نيروها در عراق مطمئن شود.
آيا حاميان امريكايي مي دانند كه مجاهدين خلق در عراق در آستانه فروپاشي است؟
در اين مرحله بيش از ژست سياسي و تبليغاتي به شواهد تجربي نياز است.
البته اتكا به خود مجاهدين خلق براي توصيف شرايط نيروهايش در عراق غيرممكن است. از طرفي، سخنگويان چرخشي مجاهدين خلق شاهين قبادي، عليرضا جعفرزاده، فريد سليماني، حسين عابديني، و علي صفوي در غفلت كامل از شرايط كنوني در اردوگاه اشرف فعاليت مي كنند. اين نيز درست است كه بگوييم خود آن ها قربانيان نقض حقوق بشر هستند- مثلا همگي دچار طلاق اجباري و ديگر شرايط ايدئولوژيكي شده اند.
اما آن ها، برخلاف ناراضيان، از وضعيت قرباني بودن خودشان ناآگاه هستند و بنابراين ارزيابي غیرواقع بينانه از سازمان در اين مورد ارائه می دهند.
تا آنجا كه به آن ها مربوط مي شود سازمان به فعاليت ادامه ميدهد، همان طور كه طي دو دهه گذشته فعاليت كرده.
به عنوان يك نقطه شروع براي تحقيقات بيش تر، تجربيات شخصي در انتهاي اين شماره از دو مصاحبه برگرفته شده كه گزارش نجات يافتگان با دو عضو برجسته مجاهدين خلق انجام داده- كه تحت نظارت كميته بين المللي صليب سرخ به ايران برگردانده شدند. هر دو مرد اكنون همراه با خانواده شان در آزادي كامل زندگي مي كنند. كارشناسان موضوع مجاهدين خلق با نگاه به مفاهيم اين مصاحبه ها با هم به توافق رسيدند. مسئله درباره ايران، عراق، سياست هاي ايالات متحده، يا ترويسم يا حتي حقوق بشر نيست. مسئله اصلي حيات مسعود رجوي است. از كل اعضاي مجاهدين خلق خواسته مي شود وظايفي را انجام دهند كه هدف همه آن ها نجات مسعود رجوي (كه اكنون در اردوگاه اشرف مخفي شده) از محاكمه بخاطر جنايات جنگي و جنايت عليه بشريت است.
در نهايت پيش بيني مي شود كه در پاريس نيز، مريم رجوي هيچ راهي ندارد به جز اين كه با محاكمه مواجه شود مگر اين كه به كشور ثالثي فرار كند و در آن مجبور خواهد بود مانند همسرش مخفي شود. در اين نقطه، يا زمان دريافت حكم زندان براي مريم ،خواهد بود كه مجاهدين خلق بيش از هر زماني در غرب خطرناك خواهد بود. در اين زمان خواهد بود كه مجاهدين با بي نظمي و فروپاشي مواجه خواهد شد.
مجاهدين خلق يك نيروي مبارز نيست. مجاهدين ديگر هيچ نقشي در سياست ايران ندارد، حتي به عنوان يك نيروي تروريستي. اين گروه با همدستي برخي از افراد در امريكا، بر اساس يك استدلال دروغين به عنوان يك اپوزيسيون در برابر رژيم ايران در كنار هم نگه داشته شده است. اين گروه در نتيجه نقض شديد حقوق بشر در كنار هم نگه داشته شده است. و در نهايت اين نقض حقوق بشر، و نه تصميم سياستمداران غربي يا فرايندهاي قضايي، است كه فناي مجاهدين خلق را رقم خواهد زد.
خروج از نسخه موبایل