فراموشي يا رسيدن به سستي عقايد

فراموشي يا رسيدن به سستي عقايد



تناقض گويي نزد اعضاي ماندگار در حصار فرقه رجوي،‌ چنان فزوني يافته كه اصول پذيرفته شدن درون گروهي را هم به بحران كشانده و اكنون اين خود اعوان رجوي هستند كه به بطلان و پوچي افكار اعتقادي فرقه صحه مي گذارند و در واقع به افشاي بنيان غلط رگه هاي اعتقادي مي پردازند. چندي پيش رضا شمس در يك سخنراني كه چه عرض كنم، يك تناقض گويي مفصل به بحث پيرامون افاضه قدرت پرداخت و ادعا كرد حكومتهاي استبدادي براي پذيرش ميان مردم قدرت خود را منتسب به حاكم جهان ميكنند تا به قدرت خويش جنبه تقدس بدهند. البته منظور ايشان بعد مذهبي دادن به قدرت است و اين ادعا كه صاحبان قدرت و حكومت به نوعي منشاء‌ قدرت خود را خداوند و پيامبر (ص) بدانند.
جالب است اين سخن را كسي مي گويد كه با حضور در نشست هاي ايدئولوژي رجوي را نماينده مذهب مي دانسته و توهين به او را به گفته مريم قجر كفر تلقي ميكرده و از پس اين جمله،‌خانم،‌به همراه هم سكت هاي خود كف مي زده و بارقه نگاه مريم را نوري در تاريكي مي دانسته و يا در تببين زيارت عاشورا توسط مسعود گم شده و سكته كرده كه خود و فرقه اش را به امام حسين(ع) و يارانش تشبيه مي كند(‌پيشنهاد مي شود،‌ ايشان اين فيلم را در صورت فراموش كردن مورد بازبيني قرار دهد)‌ و در جشن ازدواج مريم و مسعود اگر حضور داشته و اگر نداشته در نشستها تحليل انقلاب ايدئولوژيك اول را از زبان رهبرش شنيده كه مرض ها و كمردردها و پادردها با اين ازدواج از اعضا برداشته شد. آيا اين تعابير مقدس دانستن نيست؟!
اگر پاسخ وي مثبت است،‌پس بايد گفت در مورد قدرت استبدادي مريم و مسعود دچار فراموشي شديد و اگر منفي است،‌ پس كفر مي گوييد،‌چون به قدرت نگاه و بارقه مريم و نمايندگي مسعود از سوي دين كفر ورزيديد. گويا در هر دو صورت دچار نقصان و كاستي مي شويد. البته اين فراموشي ها و تناقض گويي ها در اثر فضاحت هاي بيشماري است كه فرقه بار آورده. به هر حال تعابير مقدس و انتساب به خداوند و پيامبر (ص) آنقدر در نشستهاي رجوي تكرار شده و آنچنان در برخورد با اعضاي فرقه نمايان است كه خانم آن سينگلتون مي گويد اينها در حد پرستش مريم را دوست دارند و گويا به آنان تعليم داده شده و اين عكس العملي اجباري و ناخودآگاه در مقابل روشهاي كنترل فكري روانشناسانه است كه بايد مریم را مي بوسيدند. اين جملات برگرفته از مصاحبه نشريه ويما چاپ آتن با ايشان است.
اين را نه آقاي رضا شمس كه همه اعضا و خارج از اعضا هم مي دانند كه قدرت در فرقه رجوي چقدر مستبدانه است. تا آنجا كه حقوق بشر هيچ،‌ حتي حقوق اوليه اعضا هم رعايت نمي شود. آيا اين استبداد نيست كه اعضا از غرایز طبيعي محروم بمانند.آنچه كه در هيچ مذهب و آئين بشري نيامده و تازه آن را هم به دين انتساب داد و با تحريف آيات از حضرت يوسف و ديگران نام آورد. اگر دين و مذهب را قبول داريد و كشته هاي خود را شهيد مي ناميد از آنجا كه اين اصطلاح مقدس فقط مختص اسلام و مسلمانان است،‌ پس بدانید هيچ كجاي اين دين صحه بر اعمال زشتتان نگذارده و رفتار و دستورات و پروسه هاي ارائه شده از سوي رهبرتان هم ذره اي با قوانين آن سازگاري ندارد و ادعاهاي بي شمار رضا شمس بر مستبدانه بودن رهبر و قدرت در فرقه رجوي صحه بيشتري گذاشت،‌ از قديم گفته اند شاهدي كه از خانه در آيد،‌قتل مباح مي شود و تو آنچنان در حصار كلمات مانده اي كه معناي جملات رانده شده را نفهميدي كه همين روز ها مريم بايد بيايد و با بارقه نگاهش استبداد دیني را نشانت دهد. پس مواظب باش.
 
خروج از نسخه موبایل