انشعاب در سازمان مجاهدین

انشعاب در سازمان مجاهدین



مسعودجاباني، هفتم ژوئيه
پس از محکومیت های پی در پی سازمان مجاهدین در رابطه با نقض حقوق بشر ورفتار غیر انسانی با نیروهای جداشده و ریزش و فرار نیروها ،در واقع سازمان دچار یک بحران فزاینده گردیده است.
بجز محکومیت های نامبرده شده ، شکست و به بن بست رسیدن ایدئولوژی سازمان که در واقع چیزی جز توجیه اعتقادی و پوشش مذهبی آن نبوده،راه را برای کسانی که میخواهند خود را از مخمصه اسارت در فرقه نجات دهند باز میکند.
شکست استراتژی سازمان برمبنای مبارزه مسلحانه چه در تاکتیک و چه در استراتژیک و پذیرش اجباری خط سوم بعنوان نه جنگ و نه مماشات که خود بر رد این استراتژی صحه میگذارد ،مبین وجود سازمانی است که هیچگونه نقطه امیدی به آن بعنوان یک نیروی اپوزیسیون نمیتوان بست. البته اپوزیسیون خارج کشور سالهاست که از آنان قطع امید کرده اند و فقط ما ( نیروهای جداشده هستند) که هنوز از ضربات جسمی و روحی واردشده به خود نیامده ایم.
ریزش نیرو درون سازمان مجاهدین پس از انقلاب ایدئولوژیک اوج گرفت و تا به امروز رشد فزاینده ای پیداکرده است. نیروهای جداشده سازمان را میشود به چند دسته تقسیم کرد.
1- نیروهایی که اعتقاد به مجاهدین داشتند و حتی پس از قطع ارتباط و یا آزادی از زندان نیز،بلافاصله در اولین فرصت به سازمان پیوستند و پس از مشاهدات عینی روابط نامناسب و یاهر دلیل دیگر، جداشدند.
2-نیروهایی که سازمان در دوره جنگ با عراق بعنوان سرباز مورد استفاده قرار میداد.
3- نیروهایی که سازمان آنان را با انواع ترفندهای موجود ، به روابط میکشانید و به منطقه برای عملیات بسیج میکرد.
4-متفرقه ( که شامل نیروهای منفردی است که به نوعی اسیر و در خدمت مجاهدین قرار گرفته بودند.)
روی صحبت با نیروهای جداشده معتقدی است که تمامی امید واعتماد و جان ومال خود و حتی خانواده شان را در طبق اخلاص گذاشته و تمام و کمال به عشق آزادی ایران و مبارزه با دیکتانوری در خدمت فرقه ای قرار گرفتند که از آنان با تاریخ مصرف مشخص، مانند ابزار برای نابودی و حذف استفاده میکرده اند.
این نیروها را هم میشود به سه گروه تقسیم کرد.
1- آنانیکه پس از جدایی نیز همچنان اسیر توهمات و تفکرات سازمان بوده و با تارهای مرئی و نامرئی به روابط و فرامین رهبری وصل وگوش بفرمان هستند. تعداداین افراد بسیار کم وانگشت شمار است.
2- افرادیکه از سازمان جداشده و اعتماد خودشان را به یمن! سواستفاده مجاهدین، به مبارزه از دست داده و خانه نشین شده اند و از هرگونه فعالیتی پرهیز میکنند.
3-نیروهایی که بصورت منفرد ویا از طریق تشکیل انجمنها و کانونها جهت افشاگری مجاهدین و مبارزه سیاسی با رژیم فعال میباشند و تجربه مبارزه با رژیم های دیکتاتوری شاه و رژیم جمهوری اسلامی را پشت سر گذاشته و سالها نیز مورد سو استفاده مجاهدین با شعار آزادی ایران از طریق مبارزه قهرآمیز قرار داشته اند.
باتوجه به فعال بودن نیروهای جداشده ، علیرغم ناهماهنگی های موجود ، صحبت از انشعابی در درون سازمان میرود. در حالیکه سازمان همیشه بعنوان یکی از افتخارات اعلام میکرد که سازمان انشعاب ناپذیر است. شاید طرح این موضوع براساس برداشتن و حذف رهبری سانترالیسم دمکراتیک و جانشینی رهبری ایدئولوژیک و سیاست کنترل نیرو در ابعاد جسمی و روحی بوده باشد. ولی بهر حال در عمل بجز جداشدگانی که از ترس روکردن مدارک اعترافات در جریان انقلاب ایدئولوژیک و شانتاژ مجاهدین ، گوشه عزلت گزیده اند، بقیه جداشدگان وظیفه خود میدانند که با پذیرش ترور شخصیتی خود که در مجموع به معرفی بهتر آنان در جامعه می انجامد ،جهت آگاهی مردم از خطر فرقه ها و اعمال تروریستی آنان بهر شکل ممکن وارد صحنه گردند. اگر به پارامترهای زیر توجه کنیم بیشتر به صحت این موضوع پی میبریم.
انشعاب در درون سازمان چیز جدیدی نیست و از جریان موسوم به اپورتونیستی تقی شهرام که با نام سازمانی پیکار در زندانهای شاه و تصفیه خونین بعد از آن ادامه داشته است ، همچنان ادامه دارد.
جداشدن جریان موسوم به لطف الله میثمی که همچنان در ایران فعال هستند وپس از آن آقای پرویز یعقوبی به عنوان قدیمی ترین عضو سازمان که در حال حاضر با نام مجاهدین خلق فعال میباشند. نمونه های زیادی از انشعابات درون سازمان میباشند.
بجز این، گروه های کوچک دیگری که در کشورهای مختلف مانند سوئد با نام سازمان مجاهدین فعال هستند، همچنان با استراتژی و اساسنامه وآئین نامه مشخصی فعال هستند. ( بر عکس سازمان مجاهدین با رهبری مسعود رجوی که هیچگاه اساسنامه و یا مرامنامه مدونی نداشته است و همیشه دستش برای مانورهای 180 درجه ای باز بوده است ).
نیروهای منفرد جداشده ای که سازمان آنان را به دلیل زنده ماندن به محاکمه کشید و در نظر داشت که آنان را از صحنه سیاسی کشور حذف کند که خوشبختانه با استقامت و مقاومت و تحمل آنان ، طرحش با شکست مواجه شده و به عکس خودش مبدل گردید. همکنون دولتها و منابع خبری از آنان بعنوان مفسرین معتبر سیاسی استفاده مینمایند و اعتبار جهانی کسب نموده اند و باعث افتخار ایرانیان ( ونه وطن فروشان ) میباشند.
در حالت طبیعی اگر نیرو ویا نیروهائی از سازمانی جداشوند( خصوصا اگر در کادر رهبری آن بوده باشند) میتوانند با اساسنامه جدید و روشن، به فعالیت خودشان به عنوان گروه منشعب
ادامه دهند. نام و تیتر در درجه ثانویه قرار میگیرد و از اهمیت کمتری برخوردار است. آنچه که مهم است مرامنامه و هدف و اتخاذ شیوه های مبارزاتی میباشد و طبعا صداقتی که میبایست در جریان فعالیتها آشکار گردیده و اعتماد از دست رفته بازگردانده شود.
سازمان با بکارگیری روشهای التصاق روانشناسانه از نیروهای خودش به همان نسبت که بیشتر در روابط بوده اند، انسانهایی مطیع وتوجیه گر میسازد.بسیاری از فرماندهان سازمان در عملیات فروغ شرکت داشتند. در حالیکه جزو بریده ها! محسوب میشدند و فقط بخاطر اینکه ثابت کنند خواهان مماشات با رژیم! نیستند، در عملیات شرکت جستند و جان خود را از دست دادند. از این جمله علی زرکش فرمانده داخل کشور و بسیاری دیگر را میتوان نام برد.
سعید شاهسوندی نیز از جمله کسانی بود که علیرغم مسئله دار شدن! و اقامت در خارج ،با شرکت در عملیات بعنوان یک سرباز ساده، جهت پاک شدن مارک بریدگی تلاش بسیار کرد و پس از زخمی شدن به اسارت رژیم درآمد و بلافاصله توسط مجاهدین قصاص قبل از جنایت! شده و تیر خلاص زن معرفی شد.
محمود اعمی ایدئولوگ مجاهدین و کسی که زمانی بت میلیشای جوان در خراسان بود و طنین صدا و آهنگ کلامش لرزه بر اندام دیکتاتورها می انداخت ، امروز چنان خاموش است که گویی هیچگونه اتفاقی درون روابط سازمان نیفتاده است. حسن محرابی ایدئولوگ و توجیه گر انقلاب ایدئولوژیک در گوشه ای از اروپا مفقود الاثر شده است و نای نفس کشیدن را ندارد.
خروارها دستنوشته و اعترافات دوره انقلاب ایدئولوژیک و شعار سوء استفاده رژیم! از زبان اعتراض منتقدین و فرار از مسئولیت در ادامه مبارزه علیه دیکتاتوری و نقض حقوق بشر به هرشکل و هر نوع ،از جمله موانعی هستند که آنان را به انزوا و فرار از مردم سوق میدهند.
خانم مریم عضدانلو به عنوان رئیس جمهور منتخب مقاومت مردم ایران! که تمام مشروعیت خودرا مدیون رهبر عقیدتی خود میباشد،بعد از دو سال غیبت آقای رجوی، همچنان رئیس جمهور مانده و عوض هم نشده است.
آقایان ابریشمچی و محدثین ومحسن رضائی تصمیم گرفته اند که همچنان علیرغم اختلافات عمیقی که هول محور رهبری دارند، از ایشان تبعیت کنند و با جداشدن از یکدیگر آب به آسیاب دشمن! نریزند.
انشعاب در درون سازمان مجاهدین مدتهاست که به وقوع پیوسته است و مدتهاست که نیروهای عمیقا معتقد به دمکراسی و عدالت اجتماعی، بر اساس توانمندیها و انگیزه های خود در گروه های چندنفره، به مبارزه خودشان برای کسب آزادی و نهادینه کردن حقوق انسانی در جامعه مبارزه میکنند.
خروج از نسخه موبایل