رييس جمهور هرجايي

رييس جمهور هرجايي



ميترا يوسفي، ششم ژوئيه
و لوط گاهی که گفت به قوم خود آیا آرید فاحشه ( ناشایست) را که پیشی نگرفته است شما را بدان کسی از جهانیان
( سوره عنکبوت، آیه 28 )
رئیس جمهور؟؟؟؟ هرجایی
( اصغر قاتل مونث و بچه ها)
اسامی زیر لکه های ننگ بردامان زن منافق و رسوای فوق است. سیر ظهور پیامبران دیگر تکرار نخواهد شد. زیرا امانت به انسان باشعور و باانصاف سپرده شده، هرکدام از کودکان قربانی، خود پیامبر وشاهدی ست بر جنایات توصیف ناپدیری که می رود! لعنت خدا برآنها که جنایات را دیده اند و خاموش مانده، میهمان سفره یی می شوند که برخون برپا می گردد:
سعید، آلان محمدی،فرمان، پدرام، یاسرعزتی، امیریغمایی،حنیف وصالح عزیزی، شیوا، محبوبه، احسان شاکری،رضوان و مسعود سلامی،آیدافرسیابی،آرش،فواد،الهام کیامنش،موسی ومیلیشیا اصولی، آذر وناصر غفوری، فیروزه وفاطمه و نیلوفرکاظمی، سوده وحنیف عباسی، شیرین ویاسمین و سعید و ناصر ضیایی، حمیدرضا و سحر صنوبری، سحربیات، ویدا احمری، آیدا اسلامیان، سعید ومسعود آیتی، موسی و یاسراکبری، محمدرضاالفت، زنجانی
فاطمه بازرگانی، محمدرضا و مصطفی ضابطی، اشرف و حمید قنبری، سارا و رزا عقیلی، سروش و محمود قنبری،
ناصرکلهر، مریم و محسن ذوالجلالی مقدم، بهرام و شهناز رازانی، سوده زاهدی، آسیه رخشانی، ملیکا وغزال شعبانی، ارین و معصومه و محمد صادقی، ایر و نصرت شمس حائری، بهادر، شهاب ورضا داعی الاسلام، عاطفه و عادله خبازیان، سعید وسارا سلیمانی، سمیه و زهرا زریباف، نظام خواجه نظام الملکی، مریم داداش زاده، نسرین دادخواه
آستیاز،سحر وسپیده تیموریان، رضا جان نثار، ورمزیاری، صفیه، سمیه وطاهره محمدی خانقاهی، امیرداود، عاطفه و موسی مزروعی، شبنم وشیرین مشفق نیا، امینه جانی، مریم هادی زاده، سارا و صبا هفت برادران، عطا نیک نیا، سارا محمدی، منصوره همتی، اشکان مرعشی، یاسر وربیعه محمدی، جاهد وشاهو معدومی، سارا وحنیف مجتهدزاده، رحمان منانی، ستاره وحسین نایب آقا، محمد محصل، نسیم حاج سیدجوادی، علی رضا، سارا و ندا حسنی، مریم اوسطی، بهزاد وبهاره بابک نیا، امیر ورضا پاکباز، محمد براعی، شهابه بارونی، تورج وسمیه بهی، گوهرپناهی، فرهنگ پوراحمد، حسن، مریم ومیثاق پورسیفی، علی، رضا وزهره پوراحمد، مریم، سارا ومحمد تخم افشان، گلشید تذهیبی، رضا ترابی، سوده تقوایی، سارا بیات موحد،علی، لیلا وزهره پوریامفرد، سلاله بسیجی، عاطفه بهزادی، رضا جاوشی، ابوذر چیت ساز، مسیحا وزلال حبیبی خائیزی، زینت حسینی نژاد، ثمر حلوایی، مجید حنیف نژاد، مریم خسروشاهی، نظام رابونیک، محمدشفاهی، ملیکاوغزال شعبانی، آرین، معصومه ومحمد صادقی، ملیسا، محسن ومریم ذوالجلالی مقدم، سحرغلامعی، آزاده حاجیان، بهاره وبهزاد بابک نیا، آزاده، ترانه سیاهپوش، زینب حسینی نژاد، فرشته خلیلی، مریم داداش زاده، نسرین دادخواه، بابک شجری، سارا وسعید سلیمانی، البرز خوشکلام، آسیه رخشانی، سمانه امانپور، نادره ومهناز افشار، احسان، طاهر وزهرا اقبال، مریم صدیق، هومن قارامحمدی، محمدرضا ومصطفی ضابطی، مسعودعطایی، نرگس عضدانلو، میثم علی نژادی، محبوبه قریشی، یاسربوستانی، اشرف، حمید وسیاوش قنبری، محبوبه کتیرایی، سارا درودی، الهه وظهیرذاکری، قدسی گنجه یی، مریم ومرجان فرشید، سمیه ناهید و………………………………………………………………………………………… تنی چند از قریب 700 کودک که توسط مریم عضدانلو ومردش بطور دسته جمعی درسا ل1991 میلادی از والدینشان ربوده گشتند. فاجعه یی و فحشایی از گناهان بی شمار و توصیف ناپذیر رجوی ها!
براستی آنچه جمعی از شریران همه دارند، خودش تنها دارد! با نگاهی به سایت های رجوی، پیش از لبخند تمسخر و تاسف از سالهایی که بپای بت خطرناک مجاهدین ریختی وفدا کردی و… و… این سوال به ذهنت می آید که اگر دیوانه بازی های آنها را یکی دیگر درمی آورد، چه مارک ها که از جانب مدعی بی ملاء انقلاب ایران نمی خورد. این فرقه آلوده و رسوا، یکی از داغ ترین حقد و حسدهایش برعلیه ابوالحسن بنی صدر، نخستین رئیس جمهوری رسمی ایران ( درست یا غلط، همان انتخاباتی که رجوی برای کاندیداتوری اش حیله ها زد، یقه درانی وگریه ها کرد، ولی دربازی قدرت، مات شد) دعوی حق قانونی برنده نخستین انتخابات رئیس جمهوری بود و علاوه بر بی حرمتی و طعنه زدن در حضور ایشان ( وقتی دجال فکر می کرد خرش از پل اجازه اقامت گذشته ) پشت سرنیزغیبت وار( ازهنرهای مجاهدین)، در روابط تشکیلاتی مشروعیت کسی که به هرحال درجامعه ایران مطرح بود ورجوی آویزان به او از ایران گریخت، با زبان خاص درونی شان، به موهن ترین کلمات نفی می کردند و حال خود به این افتضاح، رئیس جمهورعلم کرده و حیثیت ملت ایران را به بازی گرفته اند.
هم چنین فکرمیکنم اواخر سالهای 90 میلادی بود که « کلینتون» رئیس جمهوری وقت آمریکا، ضمن حضور در رستورانی، با مواجهه ی ظاهرا تصادفی رضا پهلوی، به سلام و علیکی با او پرداخت. مجاهدین دیوانه و کف برلب، در هذیان تب جنون آمیز حسادت، جرات اعتراض به رئیس جمهور آمریکا و ادعای به خطرافتادن استقلال ایران زمین، سردادند که دکتر مصباح زاده، صاحب امتیاز کیهان لندن طی مقاله یی تحت عنوان گستاخ! به تنبیه این فضولی پرداخت. با تکیه بر تلاش مدام و رسوای مجاهدین به تمنای امضاء از هرکجا که توانستند. صدای علی بابا و چهل دزد بغداد هم درنیامد! به محک تجربه، مجاهدین وقتی سنبه پرزور ببینند، خفقان می گیرند.
پس از این همه، حال نگاهی هم به آخرین تجمع شرم آور در حومه پاریس بیفکن، که در صحنه یی عبرت آموز، جارچی محاهدین با صدای گوش خراش و به زبان فرانسوی خودشان را به مسخره گرفته وجیغ می کشد: خانم ها و آقایان، رئیس جمهوری ایران! خانم مریم عضدانلو ( لابد در عراق عربی می رقصیده و قرار است در اسراییل هم به زبان عبری حرف بزنند، اگر بتواند شتر آموزش در نزد فلسطینی ها را فوت وغیب کند!) از آنجا که غالب شرکت کنندگان پناهندگان بینوا و بدون تردید غیرسیاسی از کشورهای گوناگون، نقش سیاهی لشگر را بعهده گرفته اند، می توانند فکر کنند که شاید طرف رئیس جمهوری قانونی ایران و میهمان دولت فرانسه است. غافل که دیری نیست گریه کنان، ضعیف تر ازهرآدم غیر سیاسی( بقول خودشان آدم های جامعه عادی )، دستبند خورد و به اتهام تروریسم به زندان افتاد،( با وثیقه 90 هزار یورویی، بزودی ناگزیر از حضور درپیشگاه عدالت است)!. باری آنجا هم، این نماینده پوشالی قهرمانان در زنجیر! چنان به ناله وزاری افتاد تا غائله ی آدم سوزی برپا کرده و چند کشته و سوخته بر جای گذارد، که مجروحین وضعشان بهتر از کشته شدگان نیست. آنها در کنج فراموشی با چهره های مهیب درد می کشند، بدون این که رجوی جرات آفتابی کردنشان در انظار بیابد. اما به یمن پول هنگفت دزدی و غارت ملت عراق، هنوز دم مارمولک می جنبد ( این تشبیه خود رجوی در مورد رژیم ایران است که حوالی سال91 مدعی بود آنچه از رژیم ایران باقی مانده دُم مارمولک است که هنوز می جنبد – زیرا اگر سرمارمولک را بزنی، دُمش لختی تکان خواهد خورد-) وحال باغیبت زبونانه رجوی، زنش همان دُم اوست که باری، می جنبد.
در این جنبیدن ها، زن مزبور چون جغد در کنار تصویر قربانیان خویش ژست عکسبرداری گرفت و بر مرگشان کف زد و خندید. ظاهرا کور ازفرط شهوت شهرت نمی داند که چه عکس گویایی از قساوت، بی اعتنایی بجان آدمیان و تایید و تاکید ورزیدن بر تروریسم، به تماشا می گذارد.
آری، درجشنی که به سالگرد سوختن اعضای خودشان برپا کردند، پس از آن معرفی مشمئز کننده، رئیس جمهور منتخب دزد بازی، یکی، دو کودک را با دسته گل بحضور پذیرفته و به ملاطفت درآغوش می گیرد. تفو بر تو ای شهوت کور، آیا تونیستی آن زن پستی، آن بچه دزد که فرزندان اعضای نگون بخت مجاهدین را از شیرخواره گرفته تا دیگر سنین کودکی، ربوده و به نزد بیگانگان، در سرزمین های دور فرستادی تا تحت ضرب و ستم، ریزه خواری بر سفره پناهندگانی شوند که به هیچوجه مایل و قادر به تحمل این مسئولیت نبودند. بچه ها را به یتیمی گرفتار کردی، وقتی پدرومادر درحیات داشتند و از آن بدتر تا تجاوز جنسی هم کشید تا ازاین گونه فجایع تا آخرین لحظه عمر هم آزاد نشوند. به که بگوییم این قصه را که بعضی کودکان مجاهدین، تصادفا والدین خود را جایی دیده و نشناختند؟
تو نبودی که آن کودکان را چون کمی رشد کردند و به حد اشتهای تو و شوهر فاحشه کارت، آن غول بیابانی رسیدند، با هزار تمهید و دردا هنوز همان مهر و دلتنگی آنان به والدین،( که برخلاف تصور تو نسوخته و برجای مانده بود) و اگر پدرومادرشان پیش از آن با شرارت های تو و شوهرت به شهادت رسیده بودند، به وسوسه ی انتقام از کشورهای غربی به بیابان عراقی برگرداندی تا دیگربار رنج ناهماهنگی با محیط را، تا دست زدن به انتحار وخودکشی تجربه کنن( آلان محمدی و…) یا با مقداری پول در وضعیت خوفناک عراق اشغالی- شرایطی که خائنانه برای ایران هوس میکنی و در این راه از هیچ شناعتی ابا نداشته یی- به چنگ راهزنان بینداز( یاسرعزتی) ویا پس از سالهای سرودهای « نبرد با آمریکا» وجنگ برعلیه امپریالیسم، به نیروهای آمریکایی در عراق تحویل دهی و دچار تضاد روانی بهبود ناپذیر سازی- هرچند رها شدگان از این وضعیت به راحتی می گویند که در نهایت بودن نزد آمریکایی ها، آسان تر از رجوی ها بود- از آن بدتر می گویند مجاهدین طی پروسه یی که شرم از قلم زدن بر آن می رود، در غیاب تو، که شوهرت الهه ی دور از دسترسی، جهت کنترول اعضای مذکرش ساخته بود، با فیلم هایی که از چهره بزک کرده تو می دیدند، درجلساتی که به دلبری آنها می پرداختی و عکس هایی که از تو در جیب بغل و صفحه ساعت داشتند. حال از دوری تو، و یا صرفا جهت ارعاب نوجوانانی که به عراق بردی، در موارد متعدد، اقدام به عمل ننگین تجاوز کرده اند.
به تلخی و مسخرگی بیاد می آورم که در زمان کودکی، منهم مثل حالای تو، ملکه بازی می کردم. – عکس هایش را هم دارم- طبعا در زمان بلوغ فکری، بسیار برآن شرم کردم. ولی بار گناه من، آن جاه طلبی کودکانه در مقایسه با تو سبک و ناچیز می شود، اگرچه هردو الکی خوش! اما نمایش بی شرمانه تو با تمام مسخرگی، برخون و ترور و آتش و وحشت و دست درازی، هر از گاهی، جایی اجرا می شود. وتماشاچیانش یا همبازی های تو، از بادیه نشینان عراق تا متقاضی پناهندگی و یا درابعاد پیشرفته و پیچیده تر، پناهندگان شامل هفتاد و دوملت میشود که در ازای بلیط وهزینه سفر، و حظ بردن از مطربان تو، از جانب ملت ایران، به رئیس جمهوری تو برای چندمین بار، رای می دهند. من بر جاه طلبی ابلهانه دوران کودکی می خندم و تو باید بحال خودت گریه کنی که در این بازی خطرناک، دستهایت تا مرفق آلوده به خون است.
 
خروج از نسخه موبایل