راز سوختن سازمان مجاهدین

راز سوختن سازمان مجاهدین


سایت پرونده سیاه
سردمداران باند تبهکار وفرقه قرون وسطایی رجوی، درموقعیتی سازمان مجاهدین خلق را به انحراف کشاندند، که بنیانگذاران مجاهدین یکی بعد از دیگری در بیدادگاه های شاه محاکمه وتیر باران شدند. در آن روزها اولین ضربه اپورتونیستی راست را مسعود رجوی بر پیکر بی جان سازمان وارد کرد. همه در جستجوی پاسخ این سوال بودند، « شاه ، رجوی را به چه بهایی اعدام نکرد؟ ».
امروز می توان به علل اولین جرقه خیانت و فرصت طلبی رجوی پی برد. بعد از پیروزی انقلاب 57 (1978) ، رجوی به همراه بازماندگان وهواداران مجاهدین را به نحو دلخواه سازمان دهی کرد. نخست فاز سیاسی را در پیش گرفت ، ولی دیری نپایید که مسیر فعالیت سیاسی را تغییرداد و فاز نظامیِ خشونت وترور را آغاز نمود. ترورهزاران بیگناه و ایجاد فضای رعب و وحشت در سراسر ایران قبل از اینکه به سرنگونی رژیم بینجامد، سبب فروپاشی سازمان مجاهدین درتابستان 60 گردید. سرانجام رجوی شکست خورده، متواری شد و خود را به فرانسه رساند. با خیانت به بیت المال، اوّلین هواپیما ربایی را به همراه بنی صدرمرتکب شد. در ادامه فریب واستثمارهر چه بیشترو با هدف سوء استفاده از احزاب وسازمان های دیگر مبادرت به تشکیل شورای ملی مقاومت کرد.
شورایی که از همان بدو تأسیس برای همگان شناخته شد و ریزش اعضایش شروع گردید وامروز تا مرز شورای نظامی تروریستی به رهبری رجوی پیش رانده شده است. در ادامه خط فرار واستراتژی خیانت، رجوی طی ملاقاتی که در پاریس با سران حزب بعث عراق داشت، قرار داد ننگین و وطن فروشانه ی صلح با صدام را امضاء کرد. وتیری زهرآهگین برقلب سازمان بیماروبحران زده اش شلیک نمود.
در حقیقت مسعود رجوی در پی قدرت طلبی وحب ریاست، رهبری سازمان مجاهدین را به سرقت برد و با خزیدن به آغوش بیگانگان به تاراج وحراج هویت وموجودیت سازمان مجاهدین همت گماشت. رجوی پیشاهنگ انحراف و اعضاء وهواداران ساده لوح هیزم بیارمعرکه واسباب نابودی خود شدند.
همدستی باشقی ترین دشمن ایرانیان ( صدام حسین ) در شرایطی که بین دو کشور ایران وعراق آتش جنگ خانمان سوزی بر افروخته بود ، برای مردم ایران وحتی آزادی خواهان ووطن پرستان جهان قابل قبول و پذیرفتنی نبودو نیست. از این رو رجوی با قدم وقلم خودآخرین خشت زیر بنایی سازمان حنیف را لگد مال کرد وآتش سوختن سازمان مسروقه را برافروخت. بعد از استقرا ر درعراق دستگاه ایدئولوژی سازیِ انقلابی راه انداخت. با شکل گیری اختلاف وتضاد بین رجوی و تنها همسفرفراری اش ( بنی صدر)، فیروزه بنی صدر، همسر مصلحتی اش راطلاق داد، وبا قبول ننگی تاریخی وسوال بر انگیز به ازدواج با مریم قجرعضدانلو همسر مهدی ابریشم چی تن داد.
بهانه اش این بود که: « چون مریم به مسئول اولی سازمان مجاهدین رسیده است ، پس هم رده مهدی نیست وباید با من ازدواج کند! ». رجوی منافع ومصالح سازمان ورهبری آن ( خودش ) را بر همه چیز وبه همه شئونات اخلاقی واجتماعی ترجیح می دهد.
ازهر وسیله ای استفاده می کند تا مگر به قدرت سیاسی ونظامی اش برسد. فرصت طلبی ابن الوقت است که آثار آن از دوران زندان شاه تا امروز عیان است. سیاستش بر اساس « تغاری بشکند ، ماستی بریزد… » بوده وهست. از هر آب گل آلودی ماهی می گیرد ( جنگ ایران وعراق ، فعالیت های هسته ای ایران وموارد ، زنان ، حقوق بشر، اوضاع عراق ومنطقه وسوژه های بیشماردیگر ) ،ا وبا دروغ وترفند ونیرنگ آب را گل آلود می کند ( ایجاد فضای رعب ووحشت وترور وخشونت و جار وجنجال تبلیغاتی ، شانتاژ ).
در امرسرکوب و پشت پا زدن به رقیبان واعضا ومارک زنی وپرونده سازی ، فحاشی نسبت به اپوزیسیون داخل وخارج کشور تبحر والایی دارد. و خیلی راحت اعضای خودی ومخالفان سیاسی سازمان و همگان را به عنوان عامل رژیم معرفی می کند. سوابقش حکایت ازاستمرار نوعی آنارشیسم فرقه ای با حرکات ضد انسانی ومردمی است. که هر کدام نقش موثری در سوختن وفروریختن سازمان وتبدیل آن به فرقه ای ارتجاعی داشته اند. رجوی همه عالم وامکان را برای خود می خواهد.
اومی گوید، یا همه ویا هیچ چیز! به دیگران اعتماد ندارد. نسبت به مردم بد بین است. عدم صداقت ، دروغ گویی ودورویی تا لایه های مرکزی درون سازمان از جمله عوامل انحراف وتغییر ماهیت سازمان مجاهدین هستند. رده پرستی ودامن زدن به آن به عنوان یک ابزار فریبکارانه واستثماری ، ایزولاسیون وجداشدن کامل از مردم که الزاماً انحرافات دیگری را ببار می آورد. شستشوی مغزی ویک بعدی در آوردن افراد سازمان ، قطع ارتباط با جهان خارج عوام پروری وتبدیل افراد به پیچ از سیاست های انحرافی رجوی از معیار های انسانی شناخته شده است.
با سرقت سازمان مجاهدین، سکاندار شد وبدون انتخاب و رای گیری در جایگاه رهبری آن نشست. تا بغداد پیش رفت و استراتژی وابستگی مطلق به رژیم بعثی عراق را در پیش گرفت. دیری نگذشت که: ارتش آزادیبخش را با تسلیحات نظامی ارتش عراق تأ سیس کرد. کارنامه ارتش خصوصی صدام به فرماندهی مسعود رجوی و مریم عضدانلو جز خیانت ووطن فروشی تمام عیار دستاوردی برای سازمان منحرف رجوی نداشت.
رجوی در سریال انقلابات ایدئولوژیک خود زن ومرد ایرانی را که فریب تبلیغات پوشالی فرقه اش را خورده بودند، به استثمار کشاند ومورد سوءاستفاده قرار داد. حق تفکر وانتخاب را از اعضاء گرفت. گذشته نیرو ها را از ذهن آن ها پاک کرد همه را شستشوی مغزی نمود و بعد ایدئولوژی خودساخته انقلابی اش را جایگزین فرهنگ بیرونی فرقه نمود. هوادارانی که با تبلیغات رهایی از زندان ومبارزه برای آزادی وساختن ایرانی آباد وآزاد خانه و کاشانه خود را ترک کرده بودند.
در اردوگاه مرکزی رجوی در خاک عراق ( اشرف ) ودیگر پایگاه های فرقه، زندان های بیشماری را دیدند که مملو از مخالفان وناراضیان تشکیلات رجوی بودن. همه ی اعضاء فاز زندان سازی رجوی رابه یاد دارند، دستگیری و شکنجه وزندان وتبدیل مجموعه اسکان به زندان های مخوف، همه وهمه از کرامات رهبر فرقه اند که روزی بر اسب مراد سازمان مجاهدین سوار شد و به بیگانگان پیوست و اکنون سال هاست که خر سواری و مردم ستیزی می کند.
با تأسیس زندان ها وانتخاب زندان بانان و متخصصین عملیات مهندسی وشکنجه دیگر اثری از سازمان مجاهدین سابق باقی نماند.
چون مجاهد دیروز زندان می رفت ولی زندان ساز نبود. وهمین زندان وشکنجه ها در محیط سکت وبسته فرقه رجوی بودند، که زمینه ساز ومحرک خودکشی ها وخودزنی وخودسوزی های درون فرقه ای شدند. مرگ های مشکوک شکل گرفت وتا کنون هم ادامه دارند. خیلی ها بر اثر فشار های طاقت فرسا به بیماری روانی مبتلا گشتند و سر به نیست شدند. ودر همین گیرودار وحشیانه بلند گوی تبلیغاتی رجوی خبر از بهار وبهشت می داد واز جوانان آگاه ومبارز می خواست که هر چه زودتر به ارتش آزادی بخش بپیوندند! اختلاف فاحش درون وبیرون تشکیلات رجوی بزرگترین عامل افشای ماهیّت ضد انسانی آن بود تا مردم از تغییر سازمان وانحراف از اصول اولیّه آن آگاه شوند وبه عنوان فرقه رجوی شناخته شود.
رجوی هیچ گاه متوجه اشتباهات خود نمی شود.جنایاتی که در حق ناراضیان وجداشدگان مرتکب شد را قبول ندارد. از تبعید اعضا به اردوگاه رمادی عراق که خودش از آن به عنوان جهنم رمادی نام می برد سخنی نمی گوید. به انتقال ناراضیان به زندان مخوف ابو غریب و شکنجه گاه های استخبارات عراق اعتراف نمی کند. سرکوب وقتل عام کردهای شمال عراق و کشتار شیعیان جنوب عراق را نمی پذیرد. تشکیل گارد مجاهدین را برای سرکوب انقلابیون بغداد بیاد ندارد.
و امروز دریوزگی خفت بار به آستان آمریکا و اسراییل وخرده پارلمانترهای خارجی را پیروزی سیاسی مقاومت می داند. وطن فروشی و خوش خدمتی به بیگانگان را در امر ارایه اطلاعات واخبار فعالیت های هسته ای ایران را مایه افتخار و ارتقا خود ومقاومت وطن فروشش می داند. در شرایطی که همگان بر ماهیت انحرافی وضد ایرانی رجوی واقفند، دستگاه تحلیل بافی او ورئیس جمهوری انتصابی اش ( مریم قجر ) ، پیوسته فرمول وراه حل نهایی وکشکی صادر می کند.
صدام نوازی رجوی اکنون به در یوزگی تمام عیار او و بازماندگان فرقه اش در مجامع بین المللی تبدیل شده است. از دیگر اسرار سوختن سازمان مجاهدین در دستگاه صدام ، ایفای نقش فراموش ناشدنی ستون پنجم وپشت پا زدن به منافع وموازین ملی و میهنی با تحریف بنیادی اصول سازمان است.
رجوی برای قفل کردن نیرو ها مبادرت به نقض فاحش حقوق بشردر درون تشکیلات کرد. تشکیل دادگاه برای سر کوب ناراضیان وجداشدگان فرقه، باز جویی وتشکیل پرونده، تعقیب ومراقبت در تمام سطوح، تشکیل زندان وتدوین قوانین زندان برای زندانیان سیاسی وعقیدتی، جمع آوری روز نامه ها ونشریات سایر گروها واحزاب از درون تشکیلات، جمع آوری کتب علمی، فرهنگی، تاریخی وسیاسی، ممنوع اعلام کردن بحث های وابستگی افراد به سایر گروه ها واحزاب ، شریعتی زدایی ، « جمع آوری آثار دکتر علی شریعتی » از مناسبات درونی سازمان، گذاشتن کلاس های بحث « شریعت زدایی » و ممنوعیت استفاده از رادیو و کانال های تلویزیون خارجی وماهواره ای، ممنوع کردن دید وبازدید خانوادگی ( قبل از سقوط صدام )، محفل زدایی وتدوین مجازات مرگ برای کسانی که پشت ِ سر رهبری ( رجوی ) بد گویی وغیبت می کنند.
سلب آزادی بیان وقلم واندیشه در مناسبات، ترویج گزارش نویسی افراداز همدیگر ( جاسوس پروری )، یکی از همه وهمه از یکی گزارش بدهند! زن از همسر وفرزند از خانواده اش گزارش بنویسد تا بدین روش کارهدایت وکنترل فرقه برای رهبری آسان گردد.
کشتار سربازان ایرانی در سنگر های نوار مرزی واعزام تیم های عملیاتی برای انفجار خطوط لوله نفت و تأسیسات ملی و خمپاره باران مناطق مسکونی در اکثر شهرهای ایران از جمله موارد کارنامه سیاه وسراسر خیانت با رجوی است.
خط مشی رجوی با شروع فاز سیاسی و انتخاب فاز تروریستی، با آزادی ودموکراتیک هم خوانی ندارد. و پیوسته با موازین انسانی وبین المللی در تضاد آشکار بوده است.
وعده های پیروزی اش جز خواب وخیال برای کنترل نیرو های اسیردستاوردی به ارمغان نیاورد اند.
وهر بار که عضو ویا اعضایی به سیاست واستراتژیک آبکی رجوی شک کردند وسؤال برایشان پیش آمد، پاسخ هر سؤال را با مشت ولگد وسرکوب ، شکنجه وزندان گرفتند! پرچم دار آزادی ، برای رهایی ایران به صدام پیوست ، وبرای اعضای معترض که او وارتش صدامی اش را به خاطر کشتار کرد های شمال وشیعیان جنوب زیر سؤال بردند، زندان های انفرادی ومخوف تأسیس کرد تا برای آیندگان مکمل تاریخ انحراف سازمان وسوختن مجاهدین خلق و فرقه ایرانی ستیز رجوی باشند.
خروج از نسخه موبایل