” تـنـگه” و” تـوحــیـد””

تـنـگه و تـوحــیـد

آقای مسعود رجوی بعنوان رهبر عقیدتی و بلااشکال ِ فرقه مجاهدین ؛ در توجیه شکست ِ عملیات فروغ ( حمله به ایران ) و در ادامه مباحث انقلاب ایدئولوژیک از کشف جدید خود پرده برداشت و این شکست را به نیروها معطوف داشت و آنها را متهم نمود که گیر کردن در تنگه چارزبر به عدم تکامل یافتگی در پروسه توحیدی مربوط می شود و هیچ ربطی به تاکتیک و ضعف در برنامه ریزی نظامی ندارد!
آری ؛ قـفـل شدن در هر تنگه ای الزاما از انحراف در توحید سرچشمه می گیرد و این انحراف از ضدمردمی شدن آغاز میگردد و ضد بشر شدن ریشه در خودمحوریها و خود بزرگ بینی دارد و این درست همان مولفه هائی است که آقا و خانم رجوی را دچار ِ تنگه های بیشماری نموده است.
رابطه تنگه با توحید ، رابطه منطقی و بر اساس نظم و قول الهی استوار شده است ، عبور از هر تنگنائی ، توحید می خواهد ؛ وقتی قرار است با پشتیبانی جرثومه ای مثل صدام به خاک ایران حمله شود و مردم ِ ایران قربانی زیاده خواهی رجوی ها گردند آنگاه خداوند تنگه می سازد تا دشمن ِ خلق در پیچ آن گرفتار آید که شاید نامش چارزبر بوده باشد.
ضعیف النفس و کور کسی است که این تنگه را برای توجیه اشتباهات نظامی خودش تفسیر می کند و با پرروئی این شکست را به نیروهای تحت امرش نسبت داده و آنها را متهم میکند که پشت تنگه های وجودی خودتان گیر کرده اید! غافل از این که همه می دانند گسیل نیروهائی که بعضا آموزش دو روزه نظامی دیده اند و در جاده ردیف می شوند تا براحتی از دَم تیغ بگذرند صرفا برای این بود که به خون آنها نیاز داشتند تا راهگشای بن بستها و تنگه های بعدی باشد ولی همین خونها گریبانگیر صدام و رجوی شد تا در محکمه تاریخ از آن گریزی نداشته باشند.
در بررسی تنگه هائی که تاکنون مجاهدین را گرفتار نموده و باعث شده هزینه و بهای گزافی برای عبور از هر یک از آنها ؛ از خون مردم و همان مقاومتی که مانورش را می آیند بشکل مضاعفی پرداخت شود ؛ به راستی پی خواهیم برد که مشکل در همان توحید است ، اما نه آن توحیدی که مـَـد نظر آقای رجوی است که خود را در برابر آن موحدی لایق و عاری از هرگونه اشتباهی می داند و گوئیا خود و همسرش پیروز بدنیا آمده اند و دارای مصونیت عرضی و سمائی هستند! ؛ بلکه توحیدی واقعی که نظامات آن مبتنی بر اصول و بر اساس عقل و خرد و بر مبنای عدالت و تقوی پایه ریزی شده و بر محوریت مردم می چرخد که صد البته همه در برابر این عدا لتخانه پاسخگو هستند.
به این نکته اشاره داشتم تا مرور و بررسی تنگه های فعلی که فرقه مجاهدین را به چالش کشیده است ، آسان گردد.
کسی که الگوی خودش را صدام قرار می دهد و با اتکاء به آن در جوی خون شنا می کند ، بایستی که دست تقدیر او را دچار تنگه های فراوانی بنماید و هیچ راه گریزی از حکومت توحید نیست — ادای جنبش آزادیبخش درآوردن و رها کردن گلوله خمپاره در شهرها و جاری کردن خون بیگناهان ، یقـینا ایجاد تنگه می کند — فاصله گرفتن از مردم و رجوع به پارلمان اروپا برای یارگیری به مانند همان گیر کردن در تنگه چارزبر است که با کمی تعمق میتوان به آن پی برد — قرارگیری در لیست تروریستها و لـو رفتن افکار سکتاریستی مجاهدین ابدا و اصلا و دفعتا بوجود نیآمده و هیچ ربطی هم به مسائل سیاسی ندارد ؛ بلکه ریشه در انحرافات ایدئولوژیک دارد که بدینسان عینی شده و در افکار عمومی برای آنها سـد و تنگه ساخته است — شرکت در قتل عام اکراد و شیعیان جنوب عراق ؛ قطعا عمل ضد ِ توحیدی است و لاجرم عاقبتی جز گرفتار شدن در تنگه ای دیگر ندارد ، اگرچه شاید زمانش بتاخیر افتد ولی هرگز نمی سوزد — به صلیب کشاندن اضداد و شکنجه افراد به هر بهانه ای ؛ زاویه گیری از محوریت توحید است و این انحراف ایجاد تنگه می کند و این قول ِ خداوند است …
در مجموع می توان به رابطه تنگه و توحید در همه جوامع و مناسبات فرقه مجاهدین به این نتیجه رسید که بن بستهای فراروی مجاهدین بازتاب مستقیم عملکرد خود آنها است که اساسا نه رژیم و نه هیچ عنصر خارجی دیگری در آن دخیل نبوده و نیست ، اما فهم این مهم به درک همان توحید ی بستگی دارد که رجوی ها از آن فاصله نوری دارند. /
شهین ترابی – آلمان
2005-01-15
 

خروج از نسخه موبایل