مجاهدين براي ترجمه هاي وارونه طلا و جواهرات ميدهند

مجاهدين براي ترجمه هاي وارونه طلا و جواهرات ميدهند!



برخي اعضاي رها شده از چنگال مجاهدين خلق‌، مشتركاً‌ خاطره يي را نقل كرده اند كه شنيدن آن جالب است. آنها مي گويند :
پس از اينكه امريكا اقدام به خلع سلاح مجاهدين خلق نمود و متوجه شد اعضاي مجاهدين اغلب خواستار جدايي از سازمان هستند يك كمپ ( اردوگاه) در نزديكي قرارگاه اشرف احداث نمودند و اعضاي مجاهدين چه با همكاري خود امريكايي ها و چه بصورت فرار از قرارگاه اشرف، به نيروهاي امريكايي پيوسته و در كمپ مزبور اسكان داده شدند. سازمان مجاهدين كه قافيه را تنگ ديد دست به اقدامات و حيله هاي كثيفي ميزد تا مانع از جدايي اعضايش شود. يكي از اين اقدامات اين بود كه ؛ چون امريكايي ها براي انجام مصاحبه با جداشدگان از يك زن مترجم به نام پريا استفاده مي كردند. مجاهدين خلق با دادن رشوه هاي مختلف نظير خريد طلا و جواهرات براي پريا از او خواستند تا حرفها و افشاگريهاي جداشدگان را به شكل ديگري ترجمه (‌و تحريف) نمايد كه امريكايي ها پرونده يي خلاف واقع براي افراد مزبور تشكيل بدهند. از آنجا كه اين جداشدگان بعضاً زبان انگليسي يا امريكايي نمي دانستند متوجه موضوع نبودند تا اينكه نوبت مصاحبه يكي از جداشدگاني رسيد كه خودش سالها در امريكا زندگي كرده و از امريكا به عراق ( سازمان) آمده بود. ايشان در طول مصاحبه متوجه مي شود كه مثلاً وقتي ژنرال امريكايي يا مأموران مصاحبه گر وزارت خارجه امريكا مي پرسند آيا مجاهدين ترا شكنجه هم دادند؟ پريا‌ در ترجمه پاسخ اين فرد كه راجع به شكنجه شدن توسط مجاهدين صحبت كرده بود به امريكايي ها اينطور پاسخ ( ترجمه )‌مي داد كه :‌ مجاهدين رفتارشان خيلي خوب بود ولي من مي خواهم بروم دنبال زندگي ام! فرد مزبور ناگهان با شنيدن اين تحريفات و دروغ هاي پريا از كوره در رفته و خود به زبان خارجي تمام مسايل رابازگو مي نمايد. امريكايي ها نيز وقتي متوجه تقلب و دغلكاري پريا مي شوند او را اخراج و زن ديگري به نام فاطمه ( ظاهراً‌اهل افغانستان)‌ را بعنوان مترجم بكار مي گيرند.
مي گويند پريا در روزهاي اول كه آمده بود حتي يك انگشتر طلا هم نداشت اما مدتي بعد دستش پر از النگو بود. بطوريكه خود افراد كمپ (‌جداشدگان) صراحتاً از پريا موضوع را جويا شده و با كنايه به او مي گويند : پريا خانم!‌طلا باران شده يي؟!!‌..
واقعاً‌مجاهدين خلق چرا از ترجمان حقايق مربوط به اعضاي رها شده خويش وحشت دارند ؟‌ اگر مناسبات و عملكردشان بر اساس معيارهاي جوامع انساني بوده و اگر شاخصه هاي دمكراتيك را در تشكيلات خود لحاظ مي كرده اند چه لزومي داشت يك مترجم را با طلا و جواهرات تطميع و خريداري نمايند ؟! جز اينكه ميخواستند از نشر حقايق مانع شوند؟! اما سرانجام اين رها شدگان فرياد خود را به گوش تمام انسانهاي بيدار جهان خواهند رساند و رجوي براي هميشه نخواهد توانست اين فريادها را در گلو خفه نمايد.
 
خروج از نسخه موبایل