چهار ضلعي شرافت يا چهار ديواري زندان سازمان ؟!

چهار ضلعي شرافت يا چهار ديواري زندان سازمان ؟!



برخي اعضاي جدا شده ي مجاهدين خلق در خاطرات خود اين گونه نقل كرده اند كه:
مسعود رجوي در بحبوحه ي آغاز حمله يا امريكا به عراق (‌و پيش از آن كه رجوي ناپديد شود)‌ يك روز در سالن اجتماعات ‌- در قرارگاه اشرف – در حالي كه تعداد زيادي كتاب و نشريه و اطلاعيه در دست خود داشت ، همه را روي ميز جلوي خود ريخت.‌ سپس خطاب به جمعيت (‌نيروهايش )‌گفت: مي دانيد اين همه كتب و نشريات چي هستند؟‌
اين همه آثاري كه مشاهده مي كنيد فقط تكه يي از آثار منتشر شده توسط جداشدگان و بريده هاي سازمان مجاهدين است كه در اروپابر عليه مجاهدين انتشار داده اند!‌
سپس رجوي بلند شد و به طرف تخته سياه رفت. يك ‌چهار ضلعي روي تخته كشيد،‌ در مركز آن چهارضلعي نوشت ؛‌ شرافت مجاهد و درچهار ضلعي آن واژگان ؛‌
1 – ‌وزارت اطلاعات رژيم
2 – امريكا
3 – اضداد و بريده ها
4 – خانواده هاي اعضاي مجاهدين
‌را ثبت نمود.
بعد ( رجوي) رو به جمع كرد و گفت : الان مجاهد درون اين حصار ( چهار ضلعي )‌است و در بيرون از اين حصار وزارت اطلاعات رژيم از يك سو،‌امريكا،‌از سوي ديگر اضداد (‌گروه هاي سياسي كه مجاهدين را قبول ندارند)‌و بريده ها و انجمن نجات از يك طرف و خانواده هاي شما مجاهدين هم از سويي. و همگي تلاش مي كنند كه ‌مجاهد را از اين تشكيلات و از عرصه ي مبارزه خارج كرده و به سوي خود بكشانند و هر كدام از اين ها كه گفتم مي خواهند شرافت مجاهد را از او بگيرند. پس شما بايد محكم درون اين چهارضلعي بايستيد و مراقب باشيد كه يكي از اين اضلاعي كه گفته شد شما را به طرف خود نكشاند!…‌
نكته ي جالب توجه اين است كه ؛‌ رجوي بدون هيچ پنهان كاري ،‌اين بار ماهيت ‌ضد خانوادگي ‌خود را به نمايش نهاده وآشكارا خانواده هاي رنج ديده ي اعضاي گرفتار مجاهدين را هم رديف و هم طراز با دشمنان سازمان ترسيم و تحليل نموده است. بعد از سخنان رجوي و زماني كه صدام سقوط كرد و خانواده هاي اعضاي سازمان پس از تحمل مشقات زياد به عراق رفته و با مراجعه به درب قرارگاه اشرف خواستار ملاقات با فرزندان خود شدند،‌مسئولين تشكيلات وقتي ديدند خيلي از اعضاي سازمان با ديدن پدر يا مادر و يا اعضاي خانواده ي خود عواطف انساني شان گل كرده و ساز جدايي مي نوازند، ‌در ادامه همان تحليل رجوي ( يعني بحث چهار ضلعي شرافت) فرماندهان مجاهدين طي نشست هايي به اعضاي سازمان رهنمود و دستور دادند كه ؛‌اگر خانواده هايتان به درب قرارگاه مراجعه كردند اولاً‌ سعي كنيد به ملاقات شان نرويد چون اين خانواده هايي كه اين جا مي آيند مزدوران و عوامل وزارت اطلاعات رژيم هستند ،‌ثانياً‌؛‌اگر مجبور به ملاقات شديد ،‌چنان چه خواستند كه از سازمان جدا شويد بايد ‌مجاهد وار‌ برخورد انقلابي كرده و در صورت اصرار خانواده ها براي جدايي،‌ با آن ها برخورد فيزيكي كنيد و اگر يك سيلي به گوش پدر و مادرتان بزنيد ديگر اين طرف ها پيدايشان نمي شود!…
بايد از رجوي و سرسپردگان بي عاطفه اش پرسيد ؛‌آيا در ‌چهارضلعي شرافت شما و در چهار ستون وجودتان رنگ و بويي از شرافت انساني يافت مي شود؟! پدرو مادر سالخورده ستمديده يي كه سال ها آرزوی يك لحظه ديدار جگرگوشه شان را دارند ، اولاً ‌به وقاحت آن ها را ‌مزدور لقب مي دهيد ،‌ثانياً ؛‌ وقتي كه فرزند را وادار مي كنيد بر رخسار پدر و مادر سيلي بزند تا مجاهد بودن خود را به شما اثبات نمايد ،‌آيا از اين پس ،‌سخن گفتن شما از شرافت ‌و ديگر خصايل انساني به يك جك و طنز نمي ماند!؟‌ اگرچه همين رهنمود و روند سازمان سبب گرديد تا بسياري از اعضاي مجاهدين نسبت به ماهيت رجوي و سازمان بيشتر و بهتر واقف شوند و خوشبختانه همين امر سبب بيداري تعداد زيادي از اعضاي تشكيلات گرديد. گذشته از يكي دو مورد عوامل رجوي كه تا خرخره در لجن زار سرسپردگي به رجوي فرو رفته اند و بر صورت پدر و مادر مظلوم خود سيلي زدند و آتش جهنم را براي خود خريدند،‌اگر چه در ظاهر‌ شكوت كرده و تضادشان را بروز ندادند اما درون قلب شان آتش مخالفت با رجوي برافروخته گرديد. ما نمي دانيم درباره ي اين موضوع كه اتفاقاً‌ خيلي از اعضاي جدا شده مجاهدين هم بر صحت و واقعيت داشتن آن،‌ تأكيد نموده اند بايد چه بگوييم!؟‌ آيا نيازي به تحليل و تقبيح دارد؟‌ آيا چنين رهنمودي كه قطعاً‌ ‌خط دهي آن توسط شخص رجوي صورت گرفته،‌ريشه هاي تاريخي ،‌فرهنگي و رواني اش را نبايد در شخصيت بيمارگونه ي خود رجوي جستجو كرد؟‌ امروزه ديگر همه اعضاي جدا شده مجاهدين به خوبي مي دانند رجوي از همان سال هاي نخست كه كليد ورود به فاز نظامي را زد بارها نشان داد هيچ حرمت و حريمي براي ‌خانواده ها قائل نمي باشد. دلايل و مصاديق مستند مربوط به ضديت رجوي با كانون خانواده ها آن قدر فراوان است كه جاي ذكر آن ها در اين مقال نمي باشد. ما فقط به اعضاي مجاهدين كه هنوز در چنبره تابوهاي ذهني و تشكيلاتي خود اسيرند،‌به جد هشدار مي دهيم ؛‌ اگر دنيا را به بهانه ي مبارزه يي بي سرانجام از كف داديد و ساليان متمادي زندگي خود را به خاطر اعتماد به ديو سيرتي به نام رجوي نفله كرديد ،‌حداقل ،‌عقبي و آخرت خود را فداي جاه طلبي ها و فزون خواهي رجوي نكنيد. پدر و مادر همان انسان هايي هستند كه خالق هستي در ‌قران شريف امر كرده است ؛ واي بر احوال كسي كه در برابر خواسته ها اوامر واليدن حتي يك اف بر زبانش جاري شود!‌
وقتي خداوند گفتن يك اف به پدر و مادر را – به هر دليل و توجيهي كه باشد – درخور فرو افتادن به درون شعله هاي فروزان دوزخ مي داند،‌خود بگوييد اهانت يا سيلي زدن بر چهره پدر و مادر چه پي آيند دهشتناك و چه سزايي را خواهد داشت ؟‌ رجوي و سرسپردگان او هرگز از آه و نفرين و ناله هاي سوزناك پدران و مادران رنج ديده و چشم انتظاردر امان نخواهند بود. اما شما اعضاي گرفتار مجاهدين نبايد بيش از اين ها به خواسته ها و اوامر خانمان برانداز رجويان گردن نهيد.
كافي است تلنگري به وجدان و عاطفه ي انساني خود بزنيد تابه كنه حقايق پي ببريد. آن چهار ضلعي شرافت كه رجوي ترسيم نمود (‌ همانند خيلي از نمودارها و طرح هاي ديگرش كه بر تخته سياه مي كشيد!) ،‌در حقيقت ،‌نمادي از گور خود رجوي و تشكيلاتش بوده است. رجوي و عواملش با چنين رهنمودهايي براي هميشه و خاصه درچشم خانواده هاي رنج ديده ،‌گور خود را به دست خود كنده اند.
ما فقط مي توانيم بگوييم؛ خداوندا!‌ اجابت كن دعاي پدران و مادران منتظر را در رهايي و بازگشت فرزندان شان به آغوش خانواده!
‌و
گرفتار كن رجوي را به شعله هاي نفرين پدران و مادران دل سوخته!….
خروج از نسخه موبایل