اندر توصیف بند جیم

اندر توصیف بند جیم
حسن زبل، بيست و يکم اکتبر
با اجازه از آقای سعدی اهل شیراز
رهبری خاص الخاص را شنیدم که صد و پنجاه هزار جنگ افزار داشت و چهار هزار بنده خدمتگزار، شبی پرچم قرمز به کف، در قلعه اشرف، ما همه به صف، همه شب دیده بر هم نبست از سخنان پریشان گفتن؛ که فلان زمین از صدام گرفته ام و فلان زمان فلان قرارگاه بگیرم و فلان سلاح را بهمان کس بدهد و سند بیاورد که این کس به قتل رسانده ایم و این دیگر کس به قتل برسانیم و این قتیل است و این دیگر وکیل که از ما حمایت کند واین جمیل است که همردیف من است و این کفیل است و این دیگراز میوه هاست و شلیل است. باز عکس صدام به ما نمایاند که این خلیل است و عکس آنها که کشته و گفت این قلیل است و بند سبز به تنیان صدام گره زده که دانستیم دخیل است. گاه گفتی قصد تسخیر آبادان را دارم که آب کم است و مردمانش عاصی و گاه گفتی نه به ایلام هجوم آورم به دلایل خاصی، گفت ای اهل اشرف بندی دیگر از انقلاب دارم که اگر بر سر گیریم دیگر هرگز نمیریم و به یک شب ایران بگیریم و آنچا که رفتیم همه شاه و وزیریم. گفتیم آن کدام بند است. گفت این بند بند جیم است و حاصل عقل سلیم است و از کرامات من کریم است وعمل نکردن به آن باعث عذاب علیم است و چندان هم زد که گویی نه بند که حلیم است هزار تمجید دیگر بکرد که بسیار شور است و از حوصله من به دور خلاصه چشم بدگویان کورپرسیدیم که بند جیم چه باشد گفت: من رهبر همیشگی، عقیدتی ام و حق دارم بر گردن شما و تمایل دارم بر زن شما و هم، زاغ و زغن شما گفتیم زاغ و زغن چه باشد گفت همان جیم بند است که شما را در کمند است و از من به شما پند است که به بسپاریدش به من که مال بنده است. و آن مردک ملنگ چندان از این جفنگ بگفت که گویی بیابان عراق همه دریا و او نهنگ، ویا که رستم است و درمیانه ی جنگ. و همه برای این بود که امضاء میخواستی که همه زنان از او باشد و ما همه به او و روح پرفتوح فتحعلیشاه درود دادیم.
آن شنیدستی که در خاک عراق رهبری خاص، در یک بحث داغ
زنهای همه مال من است اول بحث است این روشن شد اجاق

خروج از نسخه موبایل