اشرف در آستانه شورش

اشرف در آستانه شورش
ایران‎ دیدبان
پس از بی‎نتیجه بودن رویکرد انبساطی مجاهدین برای جلوگیری از ریزش نیرو و تعطیلی موقت روش‎های مورد تأیید گشتاپوی اشرف و به‎دنبال رشد فزایندۀ مسأله‎داری که منجر به بی‎انگیزگی، درگیری فیزیکی و فرار قهرمانانۀ دو تن از اعضای مجاهدین گردید، مجدداً بقایای مجاهدین منقبض شده و با چهرۀ اصلی خود به میدان آمده و فشارهای گسترده و سرکوب را در دستور کار قرار داده‎اند.
به‎دنبال فرار مریم و مسعود رجوی و فرار اصلی‎ترین مهره‎های باند رجوی به پاریس، مسأله‎داری گسترده‎ای در میان نیروها به‎وجود آمد. خلع سلاح و تسلیم به نیروهای امریکایی نیز مزید بر آن شد و اعتراض نیروها را در پی داشت. از سوی دیگر بی‎آیندگی و ورشکستگی مجاهدین، انعکاس محسوسی در رفتار نیروها برجای گذارد تا آنجا که تعداد قابل ملاحظه‎ای به یک‎باره از این گروه جدا شده و متعاقب آن این موضوع تبدیل به یک روند بلاانقطاع شد به‎گونه‎ای که مهم‎ترین معضل تشکیلاتی مجاهدین طی دو دهه حضور این گروه در عراق را به‎وجود آورد.
مجاهدین در ابتدا با این امید که با برخورد عاطفی و امتیاز دادن به نیروها می‎توان این روند را مهار نمود، مدتی برخی ضوابط تشکیلاتی را تغییر داده و امکاناتی را در اختیار نیروها قرار دادند، اما رویۀ فریب‎کارانه گشتاپوی اشرف هیچ نتیجه‎ای در بر نداشت، بلکه بر میزان و شدّت مسأله‎داری در بین نیروها افزود.
بقایای رجوی همین مقدار از آزادی را نیز تحمل نکرده و برقراری مجدد خشونت و سرکوب را در دستور کار خود قرار دادند و نشست‎های محاکمه و غسل را که مدتی تعطیل بود به‎راه انداختند.
یکی از آخرین نمونه‎های این نشست‎ها در مورد یکی از اعضای مجاهدین به نام پرویز فرهمند اجراء گردید که با مسؤولیت مهدی برایی و حضور 40 تن از نیروهای ایدئولوژیک فرقه، بر سر و روی او ریخته و با فحاشی و فضاحت‎های تشکیلاتی وی را مورد حمله قرار داده و زیر شدیدترین اهانت‎ها و فحاشی‎ها گذاشتند. اما این روش‎های گشتاپوی اشرف مؤثر نیفتاد و نامبرده خود را به نیروهای امریکایی تحویل داد.
متعاقب آن دو تن از اعضای مجاهدین در یک فرار قهرمانانه از اشرف گریختند. آنها نیز تحت فشارهای تشکیلاتی شدید قرار داشتند.
مهم اینکه در گوشه و کنار اشرف این روند ادامه دارد. به‎خصوص پس از این فرار شرایطی همانند سال 1373 حکم‎فرما شده است و کلیه نیروها به‎عنوان نفوذی تحت بازداشت‎های درون یگانی و کنترل گشتاپوی اشرف قرار دارند.
سال 1373 به‎دستور رجوی در راستای سرکوب نیروهای معترض 700 تن از اعضای مجاهدین بازداشت و تحت شکنجه‎های وحشیانه قرار گرفتند تا آنجا که دو تن در زیر شکنجه‎های سبعانه گشتاپوی اشرف جان سپردند.
اکنون اما تحقق شرایطی همانند آن سال برای مجاهدین میسر نیست و با حضور نیروهای امریکایی جرأت زندان و شکنجه کردن نیروها را ندارند، اما به اشد وجه نیروها را تحت فشار گذاشته و آنها را به جان هم انداخته‎اند.
کلیه اعضاء به‎خصوص پس از فرار عماد باقری و نصرالله آذری تحت فشارهای روحی و روانی قرار داده شده‎اند و برای آنها نشست‎های دادگاه تشکیل می‎دهند.
گشتاپوی اشرف به‎شدت از امید نیروها به جدایی و حمایت نیروهای امریکایی از آنها با توجه به حضور کمیساریای عالی پناهندگی گزیده و هراسان است. باید گفت وضع به‎گونه‎ای شده است که هر کس اراده کند و بتواند شرایطی دور از چشم کنترل کنندگان پیدا کند می‎تواند فرار کرده و خود را به کمپ امریکایی‎ها برساند و گشتاپوی اشرف هم هیچ قدرتی برای جلوگیری از این کار ندارد. از همین رو است که بالاترین مهره‎های باند رجوی صراحتاً به وجود کمپ اعتراض کرده و با پرخاش‎گری نارضایتی خود را از حضور نیروهای امریکایی بیان می‎دارند.
محدثین می‎گوید رفتن به کمپ جداشدگان، نشانۀذلت و بی‎شرافتی است. برایی از آن به‎عنوان چراگاه وزارت اطلاعات یاد می‎کند و از امریکایی‎ها می‎خواهد که آن را از جوار اشرف منتقل کنند و ابریشم‎چی می‎گوید که این رژیم است که شما را به رفتن زیر پرچم اجنبی فرا می‎خواند!!!
با تمام این دست و پا زدن‎ها و در پیش گرفتن سیاست‎های انبساطی و انقباظی، از آنجا که دیگر لولویی به نام سیدالرییس و زندان ابوغریب وجود ندارد و گشتاپوی اشرف نیز مانند گذشته نمی‎تواند زندان و داغ و درفش برپا کند، هیچکدام از تمهیدات بقایای رجوی کارگر نیفتاده است و مسأله‎داری هم‎چنان روند رو به گسترش و دامنه‎دار خود را ادامه می‎دهد.
اگر چه گشتاپوی اشرف تلاش می‎کند تا به هر وسیلۀ ممکن و با انواع تمهیدات و اقدامات ضدبشری در مقابل این روند سد و مانع ایجاد کند، اما به هر روی نگهداری و وجود اعضاء و نیروهای مسأله‎دار، اشرف را در آستانۀ یک شورش قرار داده است.
وجود نیروهای مسأله‎دار به‎خصوص پس از تصویب قانون اساسی عراق که بی‎آیندگی مجاهدین را تثبیت می‎کند، سمی مهلک برای فرقه خواهد بود و دیری نخواهد پایید که این خشم‎های فروخورده سر باز نموده و منجر به انقلاب و فروپاشی اشرف شود.
تنها گزینۀ ممکن و راه حل نهایی برای بقایای رجوی این خواهد بود که دست به یک جراحی بزرگ زده و نیروهای ناراضی و خواهان جدایی را از بدنه خود جدا سازند و خواست آنها برای رفتن به کمپ جداشدگان را اجابت کنند تا شاید باعث مسأله‎داری و انفعال نیروهای خلص ایدئولوژیک نشود و آنها را حفظ نمایند.
دست‎اندرکاران دیکتاتور تشکیلات رجوی در حال حاضر و مانند همیشه با پشت کردن به این گزینه و اعمال فشار و خشونت به امید آن که شاید بتوانند این روند را خنثی کنند، زمینه‎های یک شورش گسترده را فراهم می‎آورند.

خروج از نسخه موبایل