گشتاپوی اشرف از ضامن خارج شد

گشتاپوی اشرف از ضامن خارج شد
محمد مرادی
گشتاپوی اشرف باز به سیم آخر زده و هر آنچه لایق شکنجه‎گران و چماق‎داران باند رجوی است، به سر و روی جداشدگان پرتاب کرده است. جلوه‎هایی از فرهنگ مشعشع فرقه!
آنها جداشدگان را با انواع و اقسام فحاشی‎ها تخطئه نموده و درد ِ اصلی خود را بیرون ریخته‎اند و نشان داده‎اند که تا چه میزان از انتقال پیام جداشدگان و رسیدن حرف‎هایشان به گوش سایر محصورین فرقه بیم دارند.
از قول یکی از گوش به‎فرمانان فعلی (و البته بریده مزدوران آینده) علیه بهزاد علیشاهی شمه‎ای از صفات رجوی را نوشته‎اند و چنان از تفاله متعفن، گنداب و نجاست سخن رانده‎اند که گویی سیمای آنها فاضلاب شهری است که تا چند ساعت قبل از جدایی بهزاد، تصویر و برنامه‎های او را بر روی آنتن می‎برد؟ (با پوزش از جناب علیشاهی).
خدا را شکر که معلوم شد باند معلوم‎الحال رجوی چه دیدگاهی نسبت به فعال‎ترین و کارآمدترین نیروهایش دارد.
هادی شعبانی را نمک به‎حرامی توصیف نموده است که پس از خوردن 20 سال نان و نمک سازمان، هنوز راه و رسم مبارزه را نمی‎داند و فاقد شعور است. انگار که در این بیست سال سازمان از وی هیچ بهره‎برداری‎ای نکرده است و همین ایشان کادر این تشکیلات مدعی ِ آشنایی با قواعد مبارزه نبوده است.
یا غلامرضا بهروزی، عضو بیست سالۀ خود را کدو تنبلی که اکنون به مگس، دگردیسی نموده است (و صدالبته مشخص است که افشاگری‎های وی تا چه حد آزاردهنده بوده است که این‎چنین گشتاپوی اشرف را از ضامن خارج نموده است) و نباتی به حیوان تبدیل شده توصیف نموده است.
با به صحنه آوردن یکی دیگر از اعضای گشتاپوی اشرف و عوامل اجرایی قاچاق انسان (نعمت اولیایی)، ریگی را مست لایعقلی كه 2-3 ماه نزد مجاهدین بوده و در این فرصت فقط توانسته‎اند آموزش غذاخوردن با چنگال و قاشق و استحمام كردن را به او یاد دهند و ترک اعتیادش دهند! توصیف کرده است. به یک‎باره تمام شعارهای این دارودسته در جدیت مبارزه‎شان، در ذیل توصیفاتی که از کانون اصلاح و تربیت‎شان می‎کنند آب شده و نشانی از آن نمی‎ماند. به‎راستی که عمق دیدگاه خودشان را راجع به مردم ایران در همین مواقع بیرون می‎ریزند که سایرین را نیازمند تربیت برای غذا خوردن با قاشق و چنگال می‎بینند.

در مقابل تمام این لجن‎پراکنی‎ها کراراً باید این سؤال را مطرح نمود که افرادی با چنین توصیفاتی در تشکیلات مجاهدین چکار می‎کردند؟ مگر سازمان مجاهدین فاضلاب شهری و شیره‎کش‎خانه و جولان‎گاه انسان‎های حرام‎زاده و بی‎شعور است که در طی یک‎سال، انبوهی از تولیدات این‎چنینی داشته است؟
وانگهی درد ِ اصلی نهفته در پس این همه لجن‎پراکنی، واقعیتی نیست که از دیده‎ها پنهان بماند و جا و بی‎جا بیرون می‎زند. سوزش بقایای مجاهدین از این‎که جداشدگان از هر فرصتی برای افشای روابط درونی این فرقه بهره می‎برند، عیان است و همه می‎بینند که آنها چگونه عجزآلود به خود می‎پیچند.
در همان توهین نامه‎ای که علیه هادی شعبانی نوشته شده، چنین آمده است: « یك زمانی به كسی كه تحت فشار شكنجه در زندان میبرید و در تلویزیون مصاحبه میكرد, میگفتند خائن. حالا نمیدانم به موجودات زبونی كه بدون كوچكترین فشاری خودشان اینطور كاسه لیس آخوندها شده اند و در رذالت و فرومایگی مرزی باقی نگذاشته اند, چه باید گفت؟ »
گذشت زمان تمام فریب‎کاری‎ها. اکنون دروغ‎های مجاهدین در مورد اعمال شکنجه بر روی جداشدگان اثبات شده و اکنون آنها در یک عقب‎نشینی آشکار، حیرت خود را از این همه ضدیت از سوی کسانی که سران فرقه امیدوار بوده‎اند که با 20 سال کار مدوام ایدئولوژیک، مدافعین سرسخت آنها باشند و در حال حاضر سرسخت‎ترین مخالفین آنها هستند، نشان دادند.
و باز با فریب‎کاری همیشگی، در جستجوی علل این ضدیت، مذبوحانه می‎کوشند که ماجرا را به بیرون از خود احاله دهند. غافل از این‎که افکار عمومی و ارباب رسانه‎ها به‎خوبی دریافته‎اند که همه چیز به مناسبات فاشیستی مجاهدین برمی‎گردد.
درد ِ مهم‎تر آنها این است که مبادا پیام جداشدگان به سایر افراد مستقر در اشرف برسد. در این رابطه باید گفت تمام داد و بی‎دادهایی که در قالب فحاشی و اهانت علیه جداشدگان روا داشته می‎شود، نشان از آن دارد که پیام جداشدگان تا اعماق اردوگاه سانسور شده اشرف نیز رفته است.

خروج از نسخه موبایل