جایگاه زن در فرقه ی رجوی

جایگاه زن در فرقه ی رجوی


از بدو بنیان گذاری سازمان مجاهدین ،نقش زنان در تأمین بخش های مهمی از نیازهای تشکیلاتی مجاهدین نقش چشم گیر و پررنگی بوده است. در زمان رژیم شاه، زنان مجاهد در شناسایی اهداف سیاسی، نظامی و اقتصادی رژیم برای انجام عملیات های مجاهدین و یا انجام قرارهای تشکیلاتی ، تأمین آذوقه ، دارو و غیره، نقش قابل اهمیتی داشتند. در واقع نقش امنیتی زن برای مجاهدین بسیار مهم بود.
پس از انقلاب 57، حرص و ولع سازمان برای جذب و جمع آوری نیرو، مجاهدین را بر آن داشت تا به شکلی جدی روی زنان سرمایه گذاری نمایند. در واقع نقش خواهران مجاهد برای جذب و نگهداری نیروهای مرد و جوانان تازه جذب شده، نقشی برجسته بود. این نقش بعد از شروع فاز نظامی، در 30 خرداد 60 خیلی پر رنگ تر شد. خواهران مجاهد به همراه برادران مجاهد برای ادامه ی مبارزه به درون خانه های تیمی رفتند. بسیاری از نیازمندی های سازمان در مقطع پس از 30 خرداد تا پایان عملیات های نظامی در داخل کشور، توسط خواهران مجاهد تأمین می شد. از زمانی که بخشی از اعضای تشکیلات به خارج از کشور انتقال یافتند، نقش زنان در تشکیلات افزایش یافت. تقویت انگیزه در برادران مجاهد، کسب درآمد برای سازمان در خارج از ایران( گدایی ، فروش نشریه، و…) و استفاده از این زنان برای جلب نظر سیاست مداران غربی برای پشتیبانی غرب از سازمان و غیره از جمله نقش آفرینی های خواهران مجاهد، به دستور سازمان مجاهدین بوده است.
از سال 1364 که مریم قجر عضدانلو همسر مهدی ابریشمچی از اعضای مرکزیت سازمان ارتقا تشکیلاتی یافت و در یک رسوایی بزرگ ازهمسر خود ( ابریشمچی) جدا شد و به ازدواج رجوی درآمد، حضورزنان در تشکیلات مجاهدین به طرز قابل توجهی بیش تر شد. با انقلاب ایدئولوژیک، تحولات اساسی در سازمان صورت گرفت، به این ترتیب که مریم مسئول سازمان و رجوی رهبریت سازمان را از ان خود کرد. در پرتو چنین تحولاتی زنان به عنوان کادرهای سازمان و حتی ارتش آزادی بخش ملی برگزیده شدند و بیش ترین مسئولیت ها به زنان واگذار شد. اهداف رجوی و عواملش از این تحولات معطوف به دلایل زیر بوده است:
1- رجوی در نقش یک رهبر می خواست خود را از انتقادات مستقیم درون تشکیلاتی برهاند و مسئولیت کارها و تمام گناهان را به گردن دیگران اندازد.
2- از آن جا که اکثر کادرها را زنانی تشکیل می دهند که فاقد سوابق مبارزاتی قبل از انقلاب 57 بوده و عمدتاً بعد از پیروزی انقلاب جذب مجاهدین شده اند حضورشان برای رجوی از دو جهت سودمند است؛ یکی این که سابقه ی اتهام سازمان به مبارزه ی ضد امریکایی و ترور مستشاران امریکایی در زمان شاه را به لحاظ تشکیلاتی در ذهن دولت مردان امریکا پاک می کرد و دیگراین که کادرهای جدید ( یعنی همین زنان) به دلیل فقدان سابقه ی مبارزاتی، اطاعت پذیری و سمپاتی بیش تری نسبت به رهبران سازمان دارند.
3- سیاست های حقوق بشری امریکا و نیز چنگ و دندان نشان دادن امریکا به حکومت ایران و اطلاق القابی مانند یاغی بین المللی، حامی تروریسم و ضد حقوق بشر و غیره به حکومت ایران ،در تحولات درون سازمانی مجاهدین نیز مؤثر است. یعنی سازمان درعین حال که حکومت ایران را یکی از کشورهای ضد بشری معرفی می کند، تلاش می نماید به عنوان آلترناتیو رژیم ایران ، چهره یی دموکراتیک از خود نشان دهد. زنانه کردن تشکیلات مجاهدین و حذف کادرهای پرسابقه و تشکیل حرم سرای مقدس! توسط رجوی، حاوی پیام مهمی برای دولت مردان امریکا بود.
نظام تشکیلاتی و ساختار یا چارت تشکیلات مجاهدین و سلسله مراتب رهبری ان، از بالا به پایین است.در واقع هر ان چیزی را که رهبری می خواهد انجام می د هد، و اعضا تنها رفتار اطاعت پذیر و بی چون و چرا نسبت به او دارند. چنان که سال های پس از 30 خرداد 60 ،اعضای تیم های عملیاتی مجاهدین مجبور بودند با خوردن سیانور یا منفجر کردن خود با نارنجک و…. خودکشی اختیاری نمایند.
شیوه های فوق فاشیستی تربیت افراد در تشکیلات تا آن جا که می تواند نیات رهبری سازمان را توسط اعضا اجرا می کند، ولی این به آن معنا نیست که اعضا آزاد باشند تا کار دیگری غیر از سیکل مربوط را انجام دهند. در واقع یک عضو سازمان تا ان جا شخصیت انقلابی دارد و یک قهرمان ، یک مجاهد خلق و یک شهید مقدس است که مطیع محض باشد، ولی در همان لحظه یی که بخواهد کوچک ترین استقلالی از خود نشان بدهد ناگهان با یک تغییر کیفی شدید، به یک عنصر کثیف و ضد انقلابی و مزدور که فقط به فکر زندگی کردن است ،تبدیل می شود. بنا برآن چه که گفته شد، اصولاً برخورد سازمان با اعضا ( اعم از زن یا مرد) هیچ فرقی ندارد، و ادعای سازمان و حتی رویکرد ظاهری اش به استفاده وسیع از کادرهای زن، تنها بر اساس ملاحظات درونی مجاهدین و شرایط بین المللی است و گرنه مشی دمکراتیک در سازمان هیچ جایگاهی ندارد. برابری سیاسی بین زنان در سازمان وجوددارد زیرا، مشارکت سازمانی به معنای واقعی کلمه ، وقتی ظاهر می شود که خود جوش، رقابت آمیز و مبتنی بر واقعیت و به دور ا زکنترل، سانسور و مقررات انعظاف ناپذیر تشکیلات همراه باشد، در صورتی که مشارکت زنان در زندگی تشکیلاتی، بر وفق علایق و اخلاقیات مردانه ی رجوی است. در واقع نگرش های سازمان مجاهدین نسبت به مشارکت زنان، خصلت اپورتونیستی ( فرصت طلبانه ) دارد. زیرساخت قدرت در سازمان مجاهدین مردانه است و هدف سازمان ( و تحلیل درون گروهی) بر این پایه استوار است که با زنانه کردن تشکیلات اول جنبه ی حقوق بشری آن حفظ می شود، دوم وفاداری زنان نسبت به سازمان به دلیل خصلت های ویژه ی زنانه بیش تر است، سوم نگرش های سیاسی زنان قابل کاتالیزه کردن است و تابع علایق رهبری است وچهارم برای زنان، نوسان در عقاید سیاسی ناخوشایند تر از مردان است.( خاصه این که با دشواری هایی که جهت جدا شدن و بریدن از مجاهدین هست – مانند تهدید ، ارعاب ، شکنجه و دیگر مسایل – طبعاً زنان کمتر به فکر بریدن و جدا شدن می افتند و جرأت و جسارت زنان برای مقابله با تهدیدهای سازمان بسیار کم تر از مردان می باشد). سلطه ی رجوی بر مقدرات سازمان، خصوصاً در شرایطی که رقیب مردانه ای برای او وجود ندارد یکی از واقعیت های انکارناپذیر تاریخ فعالیت سازمان است. برای ملموس کردن و عینی نمودن وضعیت زنان در داخل تشکیلات مجاهدین، نمونه هایی را از زبان یکی از زنان مجاهد به نام نادره افشاری که سال ها قبل از فرقه ی رجوی جدا شده است نقل می نماییم. نادره افشاری در یکی از مصاحبه هایش این طور می گوید:… از ان جا که من در قرارگاه اشرف معلم فرزندان مجاهدین – معروف به میلیشیا – بودم ، نسبت به زندگی این بچه ها اعتراض های جدی کردم، اما گوش کسی بدهکار نبود…. خیلی از این بچه ها که با هم خواهر و برادر بودند، اجازه نداشتند با هم تماس بگیرند. ارتباط دخترها هم خارج از پایگاه با هم دیگر ممنوع بود. بچه ها مجبور بودند قاچاقی باهم ارتباط بگیرند که اگر مسئول پایگاه می فهمید پدرشان را در می آورد. هدیه هایی هم که بچه ها به هم می دادند فقط عکس های مسعود و مریم و فهیمه اروانی بود و…
[ نقل از : مصاحبه نادره افشاری با نیمروز شماره 343]
نادره افشاری در قسمت دیگری از مصاحبه اش می گوید:
… رجوی قیم زنان ایران نیست که به خود اجازه بدهد شعرهای زنانه راه بیندازد و از نام و حرمت زن در عین ناجوانمردانه ترین بی حرمتی ها برای او پلکان بسازد. من نوع فهم و درک و القائات رجوی از آزادی زن را دقیقاً ضد آزادی و ضد ارزش، و ضد همه ی مبانی به رسمیت شناخته شده ی اعلامیه ی جهانی حقوق بشر ارزیابی می کنم. چرا که زنان هر چه در دستگاه رجوی، بیش تر آستان بوس باشند و مجیز رهبری مورد ادعا را بگویند، بیش تر به نظام اجتماعی و انسانی زن ایرانی بی حرمتی کرده اند. در دستگاه رجوی ،زن یک گوسفند ، یک برده، یک لاشخور و یک مطیع چشم و گوش بسته است…. زن در دستگاه رجوی آن قدر تهی و خالی است که به محض آن که از ان دستگاه جدا می شود، به نظر ان دستگاه تنها می توانسته یک روسپی باشد!…
[ نقل از همان مأخذ]
موضوع بی توجهی مجاهدین به مسأله ی حقوق زنان و استثمار این قشر، نه تنها از سوی اعضای جدا شده ی مجاهدین مطرح شده، بلکه با وجود تمام خوش خدمتی مجاهدین برای امریکا ، در گزارش وزارت امورخارجه امریکا در سال 1994 درمورد سازمان مجاهدین نیز به صراحت آمده است که :
…. این گروه همچنین بر تعهد خویش در مورد حقوق زنان تأکید ورزیده و طرح شورای ملی مقاومت پیرامون حقوق زنان را ارایه کرده است… همچنین مشخص نیست که چه موقع هر یک از این تحولات در سیاست آن ها رخ داده است، و چه عوامل داخلی موجب چنین تغییری شده است… تشکیلات مجاهدین با اصول اعلام شده در تبلیغات مربوط به تجدید نظرشان هم خوانی ندارد و…
[ گزارش وزارت امورخارجه امریکا، بخش طراحی مجدد دستور کار مجاهدین]
زن در تشکیلات مجاهدین، در حکم ملک شخصی رهبری (رجوی) تلقی می شود و اصول و عملکرد مجاهدین ( طبق مناسبات حاکم بر مجاهدین) نیز چنین انتظاری از اعضای خود دارد. رجوی به صراحت خطاب به اعضای تشکیلات گفته است :
… شما که مرا به عنوان رهبر پذیرفتید ، باید بدانید زنانی که در سازمان هستند ملک من و حریم من هستند و تنها با این دید و نگرش است که می شود جلوی غریزه ی جنسی تان را بگیرید و به ان ها دست درازی نکنید. آن ها ناموس من و از آن من هستند و کسی نباید به حریم و ناموس من تجاوز کند….
[ سخنرانی رجوی در سال 72 در نشست با اعضای سازمان]
امروزه با کارنامه یی که مجاهدین در طی سال های اخیر از خود بر جای نهاده اند، دیگر بر کسی پوشیده نیست که مجاهدین تنها ادعای دمکراسی دارند وگرنه فضای دمکراتیک در تشکیلات مجاهدین وجود ندارد و برخلاف ظواهر قضایا که زنان در رده های بالای تشکیلاتی (مانند کادر و عضو شورای رهبری و غیره) چیده شده اند، درحقیقت زنان بیش از مردان از سیاست های رذیلانه ی رجوی آسیب دیده اند. سازمان مجاهدین برخلاف ادعاهایش، ملقمه و معجونی است از نازیسم، فاشیسم ، مارکسیسم ورنگی از مذهب ( و ان هم به شیوه یی کاملاً افراطی و از نوع طالبان!) رجوی دیکتاتوری است که با سوار شدن بر موج خون و احساسات ساده لوحانه ی نیروهایش به هیچ کس رحمی نمی کند و در این سفاکی و بی رحمی زنان بیش از مردان متضرر شده اند. اما گندابی که رجوی و عوامل سرسپرده اش به وجود آورده اند، سرانجام خود آنان را در کام خود فرو خواهد برد.
خروج از نسخه موبایل