بالاخره زمان بیان واقعیت‎ها کی فرا می‎رسد؟!

بالاخره زمان بیان واقعیت‎ها کی فرا می‎رسد؟!
جمشید طهماسبی
نوشته ای از« الف – معترض »؟!! خطاب به سایتهای زنجیره ای مجاهدین به اسم «جداشدگان طیفی که باید به رسمیت شناخت» نوشته شده بود، که البته فقط در یکی ازآنها به نام ایران لیبریتی انعکاس پیدا کرد و به فرموده بلافاصله هم برداشته شد.
اگر چه روح حاکم بر نوشته حکایت ازاین می کند که نویسنده دل پردردی دارد، ولی به دلایلی که خودش اگر چه نه صراحتا، ولی به وضوح درمتن نوشتشان پیداست، فقط به گوشه ای از واقعیتهای درون مجاهدین اشاره کردند، اگر چه باز هم به این دلیل که ظاهرا هنوز آمادگی پرداخت بهای حرف هایش را ندارد، جاده خاکی زده وبا توسل به اینکه انشاالله گربه است، به خودش دلداری میدهد که سعید یگانه ها نه از مجاهدین بلکه دست پخت دستگاه تولید نفوذی وزارت اطلاعات با هدف ایجاد « اختلاف وجدایی بین اعضاء ویاران مقاومت»است؟.!!
متاسفانه باید عرض کنم جناب آقای«الف-معترض» سعید یگانه نه یک شخصیت خیالی، بلکه یک شخصیت حقیقی است که بنده از نزدیک ایشان را می شناسم وبا روحیات وتوانایی های ایشان چه در عراق وچه در آلمان زمانی که در کلن بود ند آشنا هستم.
اگرچه ایشان در زمینه قاچاق آدم تبحر دارند، ولی می توانم قاطعانه بگوییم که ایشان نه اهل نوشتن هستند ونه حتی چنین قلمی دارند، ولجن نامه مورد نظر شما، هم مثل سایر تولیدات دستگاه فرافکنی مجاهدین که این روزها به اسمهای مختلف، ولی زیر نظر مستقیم محمدعلی جابرزاده تولید شده واین بار قرعه فال به اسم این بنده خدا افتاده، اما قبل از هر چیز یک سوال از« الف-معترضها» دارم.
بالاخره کی وقت بیان واقعیتها فرا می رسد حداقل با خودتان صادق باشید، خوب می دانید که اصل موضوع همان است که به نوعی خودتان به آن اشاره کردید، اگر بخواهیم حتی خیلی خوشبینانه به موضوع نگاه کنیم، اگر به دلیل ترس از برچسب وفحاشیهای متعاقب نباشد، پس افتادن در دامن دستگاه ساخته وپرداخته آقای رجوی است، که می گوید اگر لب بر بیان واقعیتها باز کنید روضه به هم می خورد « رژیم سواستفاده می کند»
ذکر خاطره ای از خط وخطوطی که به عنوان مسئول نیرو از سال 1994 که برای آب کردن یخ های اروپا به همراه « خواهر مریم » به اروپا اعزام شده بودیم فکر می کنم دراین زمینه خالی از لطف نباشد.
با توجه به ذهنیت ساخته شده درعراق وبی خبر از دنیای بیرون وحضور 15 ساله در محیط « استرولیزه شده اشرف » مانند تمام همراهان فکر می کردم که در خروجی فرودگاه روم (ایتالیا) با صف انبوه ایرانیان وبه قول خودمان آن موقع هوداران، فرش قرمز برای ما که بر اساس فرهنگ حاکم بر سازمان «طلب کاری مطلق ازمردم » روبه رو خواهیم شد.
وقتی که از آسمان ذهنیت های ساخته وپرداخته قلعه اشرف به دنیای واقعی وارد شدیم متوجه شدم که نه تنها از خیل عظیم هواداران مقاومت «اسم مستعار مجاهدین» خبری نیست بلکه محدود هوادارانی هم که در گذشته، به حق همه چیزشان را نثار کرده بودند ازما فرارمیکردند.
و به دلیل برخوردهای طلب کارانه مسئولین مستقر دراروپا آنچنان سرخورده شده بودند که حتی دیگرحاضر نمی شدند با ما صحبت کنند، به همین دلیل قرار شد که خودمان را در برخورد با آنان نه مجاهد بلکه هواداران وفعالان شورای ملی مقاومت معرفی کنیم، که البته تاکتیک لورفته ای بود واز سرو روی ما می بارید که ازعراق آمده ایم.
به هر حال قرار شد در پاسخ انبوه سوالات وحرفهای به حق آنها ازعملکردهای سازمان، که حتی درزندگی شخصی آنها از قبیل نوشیدن مشروبات الکلی ویا داشتن دوست دخترو… دخالت کرده بود ند، بگویم که اشتباه بوده واین ربطی به مجاهدین نداشته وندارد ؟!! که البته اولین محصول همین دروغ گویی ووارونه سازی، باز شدن چشم امثال خود من بود.
چرا که آنچه افراد قبل ازما گفته وکرده بودند عین واقعیت درونی وایدئولوژیک سازمان بود که چه بسا آنها به صورت خیلی خفیف آن را اجرا کرده بودند، و ما خوب بیاد داشتیم در آن روزگاری که آقای رجوی فکر می کرد، راه رفتن به عراق یکطرفه است وبه قول خودش «آقای خمینی ازعراق به پاریس واز آنجا به ایران رفت» ما برعکس از« پاریس به عراق وبعد به ایران خواهیم رفت» در نتیجه و با همین استدلال بود، که هر آنچه وهر آنکس که در اروپا وآمریکا بود بعد از آمدن او به عراق منتقل شد، وگفت « حضور در فرنگ از این به بعد نامشروع است » وپیام آن نیز این بود که تنها ولگردها ولاشخوران سیاسی در خارجه می مانند ودست در خون مجاهدین دارند؟!!
اما بعد از به اصطلاح « گل گرفته شدن دکان جنگ طلبی رژیم » و در سرفصل به اصطلاح بند « ر» وآمادگی بال نظامی؟!! برای هموار کردن مسیر حرکت آزادی بخش!!! بال سیاسی آن باید برای آب کردن فضای سیاسی یخ زده آمریکا واروپا ، مجددا خواهر مریم به همراه چند صد نفر از کادرهای دست چین شده شورای مرکزی وقت مجددا به اروپا اعزام می شدند وقرار شد «خانم رئیس جمهور» و همراهان از پاریس مستقیم به میدان آزادی وارتش آزادی هم از عراق به تهران برود ؟!! زهی خیال باطل، ازموضوع دور شدیم انگار که باز گذر پوست به دباغ خانه افتاده باشد، وباز هم نیاز به سیاهی لشکر برای نشان دادن پایگاه وسیع مقاومت!!! به طرف حساب های اروپایی وامریکا بود.
پس به هر ترتیب شده باید مجددا آنها را به خیابان کشاند، وما هم باید به برکت انقلاب خواهر مریم فراموش می کردیم سخنان برادر مسعود را که خطاب حتی به همین به اصطلاح شورایی های که واقعا فرجه وآبرو در بسیاری از جاها برای آقای رجوی می خرند، می گفتند:
«اینها یک مشت مفتخور سیاسی هستند…….اجازه نمی دهیم دست در خون مجاهدین کنند» و ادامه دادند… « حضور تک تک ایرانیان وگرفتن پناهندگی تنها به اعتبار حضور ارتش آزادی بخش است وما اجازه نمی دهیم که از خون ما تغذیه کنند » حساب جداشدگان به قول شما، و بریده مزدوران به نقل از او که روشن بود می گفتند « حال دستمان بسته است ولی اگر روزی قرار باشد دفتر ما بسته شود حساب تک تک آنها را می رسیم ، زندانهای اروپا هم که مثل هتل چهار ستاره است وتک تک آنها را مثل پشکل دراز خواهیم کرد واز یک نفرشان نخواهیم گذشت » شاهد این گفته ها آقایانی که نان به نرخ روز می خورند امثال « ابراهیم آل اسحاق و کمال رضائی…هم بودند که این روزها بعد از نجات خودشان سکوت کرده اند.
آقای «الف – معترض» شما از چه چیزی برآشفته اید اینها نه حرف سعید یگانه ها ونه جابرزاده هاست بلکه آنها همان خطوط داده شده آقای رجوی را تکرار می کنند.
وبنا به تصریح صدها باره شخص آقای رجوی که تنها دو قطب، یعنی فقط رژیم ومجاهدین وجود دارند و به رسمیت شناخته می شوند ولاغیر یعنی یا سیاهی مطلق« رژیم » ویا سفیدی مطلق «خودشان» و به جامعه آرمانی مورد نظر برای ایران فردا را هم که در شهر اشرف به قول شما در مقیاس کوچک پیاده کردند، خوب است نیم نگاهی به آن بیندازید، جدا از پاکباختگی کسانی که به دنبال تحقق آرمان والای آزادی وعدالت به آنجا کشانده شده اند و به قول شما وقتی به چیز دیگر غیر ازآن آرمانها روبه رو شدند وبه زبان آوردند که قصد ترک آن را دارند خوب می دانید که بر آنها چه گذشت….( لطفا به گزارش دیدبان حقوق بشر نگاهی بیندازید ( وتنها چند هزار جداشده به مدال خدمت به وزارت اطلاعات نائل نشدند بلکه کمتر فرد یا گروهی که کوچکترین نقد وانتقادی به دستگاه مجاهدین کرده وبه این مدال مفتخر نشده باشد بتوان پیدا کرد، حتی سازمانهای حقوق بشری مثل دیدبان حقوق بشر و پارلمانترهای اروپایی نیز از آن بی نصیب نبودند.
و این مختص حالا نبوده و نیست بلکه این بخشی از فرهنگ حاکم بر این تشکیلات است که گاه به طور رسمی وگاه براساس شرایط زیر اسامی مستعار مثل نقل ونبات به سرو روی هرآن کس که لب باز کند پاشیده می شود وراه حل نه در سکوت بلکه با بیان صادقانه وشجاعانه آنچه که آنها سعی می کنند با ایجاد فضای مصنوعی ترس وحشت و ترور شخصیت، جلو آن را بگیرند است.

خروج از نسخه موبایل