نگاهی از درون به بحران سی خرداد

نگاهی از درون به بحران سی خرداد
بهار ایرانی، بیست و دوم ژوئن 2006
به نظر می رسد پس از گذشت دو و نیم دهه از سی خرداد 1360حالا دیگر دوره تکرار شعار و شعر سرنگونی به سر آمده و مجاهدین خلق ناگزیرند به پرسشهای بنیادی تری در این رابطه پاسخ بدهند. راهی که مجاهدین خلق از فردای سی خرداد تا اکنون طی کرده اند در خوش بینانه ترین فرض حداقل گواه این ادعا است که سی خرداد معلول یک توهم استراتژیک در رابطه با مردم، رهبری دینی انقلاب، مشروعیت سیاسی و ایدئولوژیک انقلاب، توانمندیهای نظامی سازمان مجاهدین خلق و استراتژی به اصطلاح راهبردی آنها بوده است. اینک پس از گذشت بیست و هفت سال از این نقطه آنچه حاصل شده چیزی جز تلاشی درونی مجاهدین خلق، تمسک به عامل بیرونی برای حل معضل سرنگونی، شمار قابل ملاحظه ای قربانی از هر دو سوی درگیری، انقلاب موسوم به ایدئولوژیک به عنوان تنها دستاورد تاریخی مجاهدین خلق، ثبت نام مجاهدین خلق در گروههای تروریستی اتحادیه اروپا و وزارت امور خارجه امریکا و دیگر کشورهای اروپایی، و… نیست.
30 خرداد در کارنامه سازمان مجاهدین خلق به عنوان یک نقطه عطف و اصطلاحا گذار تعبیر شده است. مجاهدین خلق مدعی هستند در این نقطه از نظام سلب مشروعیت سیاسی شده و تصمیم مجاهدین برای وارد شدن به فاز نظامی تعیین کننده و حیاتی بوده است. حتی تاخیر یک روزه این تصمیم هم به زعم رجوی با سوختن مجاهدین توامان بوده است. رجوی در اهمیت این تصمیم بارها تاکید کرده است:
اگر یک روز زودتر شروع می کردیم مقصر ما بودیم. چون هنوز اتمام حجت نشده بود. و اگر یک روز دیرتر شروع می کردیم وجود نمی داشتیم.(1)
اینکه این ادعا تا چه میزان حتی به استناد تحلیل سازمان از شرایط اجتماعی و آمادگی آن برای رودرو قرار گرفتن مجاهدین با نظام عقلانی و برآمده از یک ضرورت انقلابی است حتی در همان سالها نیز تردیدهای جدی برای بخشهایی از اپوزوسیون بر جای گذاشت. رجوی در جمع بندی یکساله از فاز مسلحانه می گوید از رژیم در این مقطع سلب مشروعیت سیاسی شده است. گو اینکه به زعم مجاهدین اساسا رهبری انقلاب ایران در هیچ مقطع تاریخی از سال 44 به بعد دارای مشروعیت سیاسی و ایدئولوژیک نبوده است. رجوی در این رابطه می گوید:
از نظر مجاهدین خلق آنچه خمینی نمایندگی می کرد نه انقلابی بود و نه اسلامی، ضد انقلابی و ضد اسلامی بود. این مواضع مجاهدین است از سال 44.(2)
به زعم رجوی اما این رهبری تا مقطعی تنها دارای مشروعیت سیاسی است و نه مشروعیت تاریخی و ایدئولوژیک. زیرا معیار مشروعیت سیاسی تابع میزان آرا و اجماع عمومی مردم است. او در این خصوص مدعی است:
پس رژیم و خمینی مشروعیت تاریخی و ایدئولوژیک نداشت. اما وقتی بر سر کار آمد مشروعیت سیاسی و اجتماعی داشت. مشروعیت سیاسی تابع رای است(3) همان.
به باور رجوی وقتی رژیمی دارای این مشروعیت باشد برخورد مسلحانه با او اشتباه است. باید ابتدا مشروعیت سیاسی او را سلب کرد بعد بر اساس این آمادگی عینی علیه او سلاح کشید. او در این رابطه می گوید:
تا وقتی هم رژیمی مشروعیت سیاسی دارد با او با اسلحه صحبت نمی کنند. (4)
رجوی در این اظهارات آشکارا می گوید سازمان مجاهدین خلق از ابتدای تاسیس برای رهبری دینی و مرجعیت سیاسی و ایدئولوژیک آیت الله خمینی مشروعیتی قائل نبوده است. اما حمایت توده های مردم از ایشان سازمان را ناگزیر به پذیرش مشروعیت سیاسی نموده است. او مدعی است در سی خرداد و پس از گذشت دو سال و نیم مبارزه سیاسی موفق شده از این رهبری سلب مسئولیت کرده و مردم را برای رویارویی با رژیم به لحاظ ذهنی و عینی آماده کند. در واقع مقطع سی خرداد نقطه تلاقی و همسویی استراتژیک مردم با سازمان مجاهدین در خصوص عدم مشروعیت کل نظام و مشخصا رهبری آن بوده است. به اعتقاد مجاهدین و رهبری رجوی در اهمیت این روز هم همین بس که :
اگر تظاهرات سی خرداد درست در همان روز( نه یک روز زودتر و نه یک روز دیرتر) به هر بهایی برگزار نمی شد، ما یک حلقه مهمی را در کل محاسباتمان با رژیم خمینی در پایان مشروعیت موضعی- سیاسی این رژیم و در آغاز مبارزه انقلابی مسلحانه ، کم داشتیم.(5)
به نظر می رسد این ساده ترین صورت مسئله ممکن برای ورود سازمان به راه حل نظامی بود. شرایطی که حتی در تحلیل بسیاری از جریانهای چپ ماجراجویی، کیش شخصیت، فرصت طلبی و اپورتونیسم، سکتاریسم( پرت افتادگی از شرایط اجتماعی) و…انگیزه های آن بود نه تحلیل مشخص از شرایط مشخص.
مجاهدین خلق و مشخصا رهبری آن بر اساس یک سنت و عادت دیرینه همواره از نقد درون و برملا کردن اشتباهات استراتژیک در هر مقطع تاریخی به شدت پرهیز می کنند. به دلایل مشخص از جمله شتابزدگی و کم حوصلگی مفرط در پیش بینی چشم اندازهای آینده که ریشه در توهمات و خصلتهای فرصت طلبانه دارد. با این همه تلاش می کنند برای توجیه شرایط موجود اشتباهات استراتژیک تاریخی خود را از دهان شرکای شورایی در سازمان مجاهدین خلق بیان کنند. رحمان کریمی از اعضای شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق در مقاله ای تحت عنوان روند مبارزات واقعی سیاسی از شاهراه ها نمی گذرد در توجیه بخشی از شکست استراتژی سرنگونی جمهوری اسلامی پس از گذشت قریب به سه دهه می گوید:
یکی از اشکالات روند مبارزاتی که تأثیر مستقیم و عمده بر ذهنیت و اراده مبارز دارد این است که زمان را با متراژ و ظرفیت حوصله فردی خود اندازه‌گیری کند.(6)
وی با زبان بی زبانی می گوید که وعده های سرنگونی رهبری رجوی ریشه در کم حوصلگی و به بیان صریحتر شتابزدگی و ذوق زدگی رهبری سازمان داشته و این هیچ ربطی به قانونمندی انقلاب ندارد، چرا که به زعم ایشان:
وقتی می گوییم مبارزه واقعی تنها مراد از صرف انرژی و برخورداری از فعالیت پیگیر کوتاه مدت نیست.(7)
آقای کریمی به عنوان یکی از تئوریسینهای چپ ادعای درستی مطرح می کنند اما در این خصوص که کم ظرفیتی و شتابزدگی مبارز ریشه در چه خصلتهایی دارد پاسخی نمی دهند. از کنار این مهم بی اعتنا می گذرند به این دلیل که مسئولیت قربانی کردن بخش قابل ملاحظه ای از نیروهای انسانی و امکانات بالقوه و بالفعل مبارزه متوجه رهبری بلامنازع آقای رجوی نشود. و در این روند موضوع عدم صلاحیت و مسئولیت رهبری به عنوان یک فرض حتی مطرح نگردد.
مجاهدین خلق از دهان عضو دیگر این شورا آقای بیژن نیابتی به گونه ای متفاوت تر و آشکارتر به این توهم و متعاقب آن شکست استراتژیک اشاره و به صراحت توسل به راه حلهای بیرونی به عنوان آلترناتیو و جایگزین مشی مسلحانه را تجویز می کند. وی در این خصوص می گوید:
سال 63 سال تعیین تکلیف نهایی در تمامی صحنه های سیاسی – نظامی، استرتژیک و ایدئولوژیک است. بن بست سیاسی و نظامی مقاومت و عدم امکان سرنگونی کوتاه مدت رژیم که در اواخر سال 61 بارز و در طول سال 62 محرز گردیده بود دو راه حل را در مقابل مجاهدین قرار می دهد.(8)
اما قبل تر از آن وی بر بن بست ناشی از استراتژی مسلحانه و جنگ مصطلح به چریکی شهری اذعان نموده است. او در این خصوص می گوید:
استراتژی مبارزه مسلحانه گسترده و سراسری به واقع چیزی نبود جز تنزل یک جنبش عظیم اجتماعی به سطح یک مبارزه محدود چریکی، بی هیچ چشم اندازی!. (9)
او با علم به اینکه ادعای رهبری مجاهدین خلق در خصوص حمایت عنصر اجتماعی یعنی مردم از مجاهدین خلق یک توهم مضاعف بوده می گوید :
پس از تهاجمات گسترده نظامی مجاهدین در تابستان 60 و بسته شدن گارد دفاعی قرار بر این می شود که یکبار دیگر اقدام به تست عنصر اجتماعی گردد. در این میان رژیم موفق شده بود توده ها را به ضرب داغ و درفش خانه نشین کند. با این حال مجاهدین از اواسط شهریور ماه 60 راه اندازی تظاهرات مسلحانه به منظور به صحنه آوردن مردم را آغاز می کنند. در نقطه اوج این تظاهرات نهایتا تست عنصر اجتماعی در 5 مهرماه 60 پاسخ منفی می دهد. (10)
و متعاقب آن به طعنه و استهزاء در خصوص شکست جنگ چریکی می گوید:
ضربه استراتژیک 19 بهمن 60 نقطه پایانی است بر درستی جنگ چریکی شهری!!(11) ص 14
موضوع سلب مشروعیت مردمی نظام که به زعم رجوی در سی خرداد 60 در واقع مجوز رودرویی مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی را صادر می کند کماکان پس از گذشت نزدیک به سه دهه معضل اصلی و اولیه سازمان است. نیابتی از آن به عنوان پیچ استراتژیک نام می برد و می گوید:
واقعیت آن بود که معضل توده ای کردن مبارزه مسلحانه همچنان به مثابه یک پیچ استراتژیک باز نشدنی روی دست مقاومت مسلحانه (مجاهدین) مانده بود و زمانبندی کوتاه مدت رژیم در فاصله یک تا سه سال در پایان موعد سه ساله با شکستی آشکار مواجه شده بود. (12)
بر این اساس کماکان رهبری مجاهدین خلق از هر گونه توضیحی در باره این شکست استراتژیک طفره می رود و نگارش آخرین پرده این سناریو را نیز به عهده اعضای شورایی مجاهدین خلق می گذارد. اعتراف به این مهم که کل پروژه سی خرداد محصول یک توهم است. نیابتی از زبان قاصر مجاهدین خلق می گوید:
شدت و حدت ضربات نظامی مجاهدین بویژه به راس رژیم، توهم امکان سرنگونی کوتاه مدت رژیم را نه فقط در میان نیروهای سیاسی ایرانی که در میان بسیار از محافل خارجی نیز پراکنده بود. این توهم نسبت به سرنگونی کوتاه مدت رژیم دامن خود مجاهدین را نیز می گیرد.(13)
در این میان اعضای سازمانی و رسمی مجاهدین خلق نیز کمابیش با چراغ سبز رهبری سازمان اعلام می کنند که پدیده انقلاب در ظرف 24 ساعت محقق نمی شود. و غیر مستقیم می گوید که می خواسته اند در سی خرداد سال 60 از طریق کودتا به قدرت سیاسی برسند. والا انقلاب و وقوع آن اصول و مسیر خودش را باید طی کند. سروناز چیت ساز در برنامه ارتباط مستقیم 21 خرداد 83 در پاسخ به بیننده ای که مجاهدین خلق را به بی کفایتی و نداشتن استراتژی برای سرنگونی متهم می کند پس از گذشت بیست و هفت سال وعده کوتاه مدت و یکی دو ماهه در باره محقق شدن سرنگونی، می گوید:
هیچ انقلابی 24 ساعته میسر نمی شود. انقلاب مسیر و اصول خودش را دارد. راهی که در 24 ساعته به سرنگونی منتهی می شود کودتا است نه انقلاب(14)
منابع
1- جمع بندی مقاومت یکساله. رجوی. سال 1361.
2- همان.
3- همان.
4- سخنرانی رجوی در سی خرداد 73. کتاب سی خرداد پاسخ به ضرورت تاریخ ص 64 و 65.
5- به نقل از جمعبندی یکساله مقاومت مسلحانه – سال 1361.
6- مقاله روند مبارزات واقعی سیاسی از شاهراه ها نمی گذرد به قلم رحمان کریمی. شماره 86 روزنامه اینترنتی مجاهد.
7- همان.
8- نگاهی دیگر به انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان مجاهدین خلق. نوشته بیژن نیابتی. انتشارات خارج از کشور. ص 17.
9- همان. ص 14.
10- همان.
11- همان.
12- همان. ص 18.
13- همان ص 13و 14.
14- ارتباط مستقیم. برنامه سیمای آزادی ارگان سازمان مجاهدین خلق تاریخ 21 خرداد 1385.

خروج از نسخه موبایل