توجیه سیاسی برای خیانت به خلق قهرمان ایران

توجیه سیاسی برای خیانت به خلق قهرمان ایران
نگاه نو، دهم فوریه
توضیح : داريوش گلبرگ یکی دیگر از اعضای جداشده سازمان مجاهدین خلق می باشد که با بررسی روابط بین سازمان و رژیم عراق پرده از خیانت های تشکیلات در به خاک و خون کشیدن مردم بی دفاع ایران برداشته است. متن ذیل اگرچه مربوط به سال 1367 می باشد لکن امیدواریم برای خوانندگان گرامی در جهت اطلاع بیشتر از سابقه تروریستی سازمان بر علیه خلق قهرمان ایران مفید واقع شود.
• دلايل همكاري شما با عراق چه بود؟
داريوش گلبرگ: سازمان در پي كسب قدرت و به دست گرفتن حاكميت بود و اين مسئله براي سازمان اصل بود و بقيه مسائل فرع. سازمان براي به قدرت رسيدن از اصول خاصي پيروي نمي كند و معتقد است هر جا منافع اقتضا كند، بايد تابع همان سياست بود. به نظرم بايد مسئله روابط سازمان با عراق را از دو جنبه بررسي كرد.
بخش اول مربوط به زمان شروع جنگ است كه در آن موقع سازمان عليرغم ميل باطني و صرفاً به خاطر فشارهاي شديد تبليغاتي و براي آنكه نيروهايش مسئله دار نشوند و از دست نروند پس از گذشت يك ماه به طور تفضيلي مواضع خود را در مورد جنگ روشن كرد. در طول اين يك ماه فقط به اعلام تجاوز عراق اكتفا كرد و وقتي فشار تبليغي را بيش از حد احساس كرد اعلام كرد « ما هم در جنگ شركت مي كنيم ». اين مواضع سازمان براي حفظ ظواهر لازم بود چرا كه سازمان تصميم داشت هرچه بيشتر به جمع آوري نيرو بپردازد. حدود 9 ماه پس از جنگ سياست هاي سازمان به صورت كجدار و مريض ادامه داشت. در خرداد سال 60 يعني 9 ماه پس از شروع جنگ سازمان كه شرايط داخلي را براي كودتاي خود مهيا مي ديد با استفاده از فرصتي كه در نتيجه حضور نيروهاي نظام در جبهه ها فراهم شده بود و با اطلاع از برنامه هاي عراق فاز مسلحانه را اعلام كرد و ما در آن شرايط براي سرنگوني حكومت بسيج شديم. از اين مرحله به بعد منافع سازمان و منافع عراق با هم انطباق پيدا كرد.
سازمان در اين مقطع عليه عراق هيچ موضعي نمي گرفت و صرفاً در فكر سرنگوني نظام در داخل بود اما وقتي تلاش ما براي سرنگوني به نتيجه نرسيد و نيروهاي باقيمانده در سازمان مجبور به فرار به خارج شدند، در آن زمان احتمال سرنگوني، بسيار كم شده بود و ما سركوب شده بوديم و كار چنداني از دست سازمان ساخته نبود، از سوي ديگر عراق هم به تدريج در موضع ضعف قرار گرفته بود. در واقع در اين مقطع عراق از همكاري با سازمان استقبال مي كرد، براي اينكه اين نيروها مي توانستند فارسي صحبت كنند يا احياناً در داخل كشور دست به عمليات بزنند و بدين ترتيب با زمين گير كردن نيروهاي ايراني در داخل، از اعزام نيرو به جبهه بكاهند، از طرف ديگر سازمان هم شكست خورده بود، خط زدن سرانگشتان رژيم، خط پاسدار كشي، خط زدن بدنه نظام و خط شكستن به اصطلاح طلسم اختناق همه به شكست كشيده و سازمان در اين كار به بن بست رسيده بود. روشن است كه سازمان در اين شرايط بيش از عراق به اين همكاري نيازمند بود به همين خاطر سازمان دو برنامه را در دستور كار خود قرار داد يكي فرستادن بخشي از كادرهاي خود به عراق و ديگري كشاندن افراد هوادار و بي اطلاع داخل به اين كشور و از اين مرحله همكاري نزديك و عملي سازمان با عراق شروع مي شود.
• همكاري با رژيم عراق كه سازمان در ابتداء جنگ آن را رژيمي استبدادي، توسعه طلب و متجاوز قلمداد مي كرد، چگونه براي شما توجيه مي شد؟
گلبرگ: سازمان پس از فرار به خارج، ابتدا به طور رسمي وارد عراق نشد و همكاري با عراق را آغاز نكرد، بلكه سعي كرد با سواري گرفتن از گروهاي بومي در كردستان مخصوصاً حزب دمكرات و با استفاده از موقعيتي كه در نوار مرزي ايران و عراق در كردستان وجود داشت، برنامه هاي خودش را دنبال كند. سازمان در همكاري با عراق، از مسئله دار شدن نيروها و از نفرت عمومي وحشت داشت، به همين دليل شوراي ملي مقاومت براي پرده پوشي بر وحدت با عراق ( عليه ايران ) و همچنين جلب افكار محافل دمكراتيك جهاني، طرح صلحي را تصويب كرد و آن طرح صلح را به امضاء مسئولين عراق رساند ( البته در اين مورد قبلاً هماهنگي با عراق شده بود ) به اين وسيله سازمان مدعي شد كه اولاً خودش طرفدار صلح است، ثانياً عراق هم طرفدار صلح است. البته در آن زمان عراق در موضع ضعف قرار گرفته بود بنابراين از چنين پيشنهادي استقبال كرد. به اين ترتيب سازمان و عراق در كنار هم قرار گرفتند، آن هم در موضع طرفداري از صلح.
و ما هم آينده را پيش بيني نمي كرديم و اين عمل ظاهراً از نظر ما عيبي نداشت، در همين رابطه سازمان تحليل مي كرد ما به عراق تعهدي نداريم و فقط از امكانات عراق استفاده مي كنيم. از طرفي عراق به ما نياز دارد و ما از اين فرصت استفاده مي كنيم ما هم تا زماني كه به عراق نرفته بوديم نمي دانستيم كه اين حرفها واقعيت ندارد و حقيقت چيز ديگري است. ما فكر مي كرديم همكاري سازمان با عراق، صلح را تأمين مي كند. به طور كلي سازمان با ورود به عراق برنامه هاي مختلفي را دنبال كرد. در ابتدا، خط اين بود كه نيروهاي سازمان از طريق مناطق مرزي كردستان با حمايت نيروهاي عراق و گروههاي مخالف در كردستان، وارد كشور بشوند و در داخل ايران دست به عمليات بزنند. همچنين به كمك امكانات فني و مخابراتي، با بعضي از افراد هوادار در داخل كشور ارتباط برقرار كرده و از آنها در انجام عمليات استفاده كنند ولي پس از آن، سازمان متوجه شد اين روش عملاً كارآيي ندارد. يعني پس از آنكه ضربات مكرري به افراد متصل به تشكيلات وارد شد و نيروها هنگام ورود به كشور ضربه خورده و در انجام عمليات ناموفق و همگي دستگير شدند، سازمان به اين نتيجه رسيد كه ادامه اين روش ممكن نيست و بايد به فكر روش ديگري باشد و البته در اين ميان سازمان مشغول جمع آوري اطلاعات براي ارتش عراق بود.
وقتي تشكيلات در وارد ساختن ضربه به ايران از طريق عمليات داخلي به بن بست رسيد، تصميم گرفت از انجام اقدامات مستقل، خودداري كرده و به فكر انجام عمليات مشترك با عراقي ها بيافتد و به اين ترتيب طرح عمليات مشترك با عراقي ها ريخته شد. اين عمليات در چند مرحله به اجرا درآمد كه آخرين آنها، عمليات اسلام آباد بود و ما در آنجا دستگير شديم.
• نحوه همكاري سازمان با رژيم عراق چگونه بود؟
گلبرگ: سازمان براي فرار از بن بستي كه در آن قرار داشت و براي پوشاندن ضعف خود، سعي كرد چند عمليات را به طرز مشترك با عراق انجام دهد و با استفاده از امكانات و حمايت هاي عراق كار را به نام خود تمام كند تا به اين ترتيب نشان دهد از توان نظامي برخوردار است. همچنانكه در آخرين عمليات نيز حمايت فيزيكي عراق از نظر هوائي و زميني و طراحي عمليات، پشتوانه اصلي به حساب مي آمد. به طوري كه بدون اين پشتوانه سازمان به هيچ وجه قادر به چنين عملياتي نبود. مأموريت اصلي سازمان در جنگ عراق و ايران مأموريت جاسوسي و كسب اطلاعات بود. مسئله اطلاعات در جنگ بسيار حائز اهميت است و نقشي كه سازمان از اين نظر براي عراقي ها داشت فوق العاده ارزشمند بود. ما نيز از آنجا كه سازمان و رهبري آن را خطاناپذير مي دانستيم اين كار را انقلابي تلقي مي كرديم و با تمام امكانات به جمع آوري اطلاعات و اخبار جنگي مشغول بوديم.
سازمان، جاسوسي براي عراق را وظيفه مهمي براي نيروها مي دانست و به همين دليل ما از طريق شنود بي سيم، جابجائي، تحركات و برنامه هاي نيروهاي ايران را به عراقي ها گزارش مي كرديم. همچنين تخليه اطلاعاتي از طريق تلفن، كار ديگر ما بود. ما از خارج به نام بعضي افراد يا بعضي نهادها به مراكز مختلف تلفن مي زديم و در مورد اعزام نيرو و وضعيت مختلف نظامي و اقتصادي، اطلاعات جمع مي كرديم بمباران قطار و اتوبوس هائي كه در آنها نيروهاي رزمي ايراني هم بودند و نيز حمله به هواپيماي حامل نمايندگان مجلس و قضات با اطلاعاتي كه از طريق تلفن كسب كرده بوديم، صورت گرفت. ما در اين مواقع ساعات حركت، مقصد و نيز وضعيت مسافرين را به عراق گزارش مي كرديم. همچنين فعاليت مراكز اقتصادي و درجه اهميت آنها و نيز بهره برداري از مراكز جديد و شروع مجدد كار اين مراكز را به عراقي ها گزارش مي كرديم.
اين اطلاعات، كيفيت و نتايج بمباران ها را بسيار افزايش مي داد. در جريان بمباران شهرها نيز محل دقيق اصابت موشك و بمب و نتايج آن را به دست مي آورديم. ما با پوشيدن لباس بسيجي خود را به مناطق استقرار نيروهاي ايراني نزديك مي كرديم و محل استقرار نيروهاي ايراني و مناطقي را كه عراقي ها بهتر بتوانند در آنجا عمليات انجام دهند، شناسائي مي كرديم. از آنجا كه اين قبيل فعاليت ها براي عراقي ها اهميت داشت هميشه ارتباطات نزديكي بين مسئولين عملياتي سازمان و فرماندهان عراقي وجود داشت به ويژه در انجام عمليات مشترك، نشست هاي مشترك و متعددي انجام مي گرفت. سازمان به لحاظ نظامي، توان قابل ملاحظه اي نداشت و ناچار بايد به طور جنبي در عمليات عراقي ها شركت مي كرد. نيروهاي سازمان عملاً به عنوان راهنماي نيروهاي عراقي در عمليات حضور داشتند. تخليه اطلاعاتي و بازجويي از اسراي ايراني برعهده سازمان بود، چون عراقي ها در انجام اين كار مشكل داشتند ولي سازمان به دليل همزباني با اسرا، مي توانست بهتر عمل كند.
• شما در تشريح اقدامات خود اشاره كرديد كه در بمباران مناطق مختلف، قطار و هواپيما از نظر اطلاعاتي به خلبانان عراقي سرويس مي داديد با توجه به اينكه پيش بيني مي شد عده بسياري از مردم بي دفاع و غيرنظامي كه زن و كودك هم در ميان آنها بودند در جريان اين حملات کشته و زخمی شوند، با چه تحليلي دست به اين قبيل اقدامات مي زديد؟
گلبرگ: سازمان معتقد بود كه بمباران مراكز اقتصادي و نظامي از توان ايران در ادامه جنگ مي كاهد بنابراين بمباران اين مناطق در جنگ به عنوان ضربه زدن به ريشه ايران تلقي مي شد و هر چند كشته شدن چند نفر را به دنبال داشت ولي اين مسئله براي ما مهم نبود. سازمان حتي در مورد بمباران مناطق مسكوني، تحليلش اين بود كه جنگ شهرها، موجب توقف كل جنگ است و كشته شدن تعدادي از مردم هر چند بي گناهند، اهميت نداشت. البته هر وقت تشخيص داده مي شد كه ديگر جنگ شهرها عادي شده و از اثر افتاده و شايد تأثيري معكوس پيدا كند، با عراق هماهنگ مي شد و آنگاه قطع جنگ شهرها، بنابه درخواست سازمان صورت مي گرفت تا تبليغات ايران عليه سازمان بي اثر گردد و بر چهره صلح خواهي سازمان در داخل و خارج از كشور، تأكيد شود.
منبع : کیهان هوائی شماره 798
تاریخ : 20/07/1367 – 12 اکتبر 1988

خروج از نسخه موبایل