این طرفه نیز بشنویید

این طرفه نیز بشنویید
بهزاد علیشاهی، سیزدهم فوریه
من بدون هیچ کم و زیاد میخواهم واقعه ای را برایتان نقل کنم نتیجه گیری با خودتان!
کسانی در ایران هستند که یکی از اعضا خانواده شان درعراق و در کمپ اشرف و چنانکه میدانید در گروگان سازمان مجاهدین هستند. این خانواده ها بعد از سقوط صدام و باز شدن فضا درعراق به دنبال این هستند که ردی و خبری و اثری از جگرگوشه گانشان پیدا کنند. لااقل بدانند که زنده هستند یا نه , برای همین این خانواده ها به هر دری میزنند , از تماس با سایت های مجاهدین و یا انجمن نجات و یا بازگشته ها گرفته تا مجامع بین المللی و سفر پرمخاطره به عراق
من از بدو فرارم از سازمان با صحنه های زیادی مواجه شده ام که این خانواده ها عکس به دست میپرسند این فلان کس من است تو او را میشناسی ؟ زنده است ؟ این صحنه های درد آور برای من همیشه با یک احساس مسئولیت همراه بوده و هست.چون هم اکنون نیز یکی از این درها که خانواده ها میزنند ایمیل و وبلاگ من است.
واما این اتفاق هم مربوط به یکی از این خانواده ها ست :
دختر بیست ساله ای به دنبال دایی خودش میگشت که درست بیست سال او را ندیده بود و هرچه از او میدانست از مادرش شنیده بود که یک هفته بعد از تولد او دایی اش به عراق رفته بود. به من ایمیل زد من به اسم دایی اش را نشناختم ,برایم عکس فرستاد عکس مربوط به بیست سال پیش بود باز هم نشناختم , به من گفت که با مجاهدین تماس گرفته ام و گفته اند او زنده است و قرار است برایم عکس بفرستند. بعد عکس جدید او را که از اشرف رسیده بود دیدم و شناختم با عکس جوانی اش قابل مقایسه نبود. و یک نامه همراه عکس که به این دختر جوان پیشنهاد داده بود که برای دیدن دایی خودش به عراق و به کمپ اشرف برود و توصیفی از اشرف که اینجا بهشت است بیا و اگر خواستی بمان اگر هم نخواستی بعد از یکی دو هفته برگرد. به او توضیح دادم که من از این بهشت گریخته ام و گفتم که دونفر که با همین شیوه به عراق رفته بودند و بعد از یکهفته مجاهدین را شناختند و گفتند ما نمی مانیم و میرویم ,مدارک آنها را گرفتند وآنها را دربیرون قرارگاه ول کردند آنها هنوز در کمپ آمریکایی ها هستند و در حال اثبات هویت خودشان , این دختر جوان گفت که دایی ام به من گفته این دایی که بد مرا نمیخواهد. گفتم مطمئنا عکس مربوط به دایی ات بود اما نامه را من شک دارم و بالاخره این دختر فکری کرد که خیلی جالب بود ؛ گفت من با همان سازمان تماس میگیرم و اول میپرسم که آیا اگر من به اشرف بیایم آنجا امکان استفاده از اینترنت را دارم؟ قطعا چون میخواهند که من بروم میگویم بله بعد به آنها میگویم که خب اگر اینترنت هست میخواهم با دایی ام چت کنم , بعد با این شیوه با دایی ام چت میکنم و مستقیم از خودش میپرسم شاید هم با وب کم دایی ام را دیدم , گفتم نخواهند گذاشت که تو چت کنی ولی برای شناختت از مجاهدین شیوه خوبی است.
بار اول پرسید که آیا اینترنت در اشرف هست ؟ جواب دادند که بله ما در سالن و آسایشگاهها و اتاق های کار اینترنت داریم و همه به اینترنت دسترسی دارند. بار بعد درخواست کرد که پس اگر اینترنت هست آدرس مرا به دایی ام بدهید که با هم چت کنیم ؛ جواب دادند که البته ما امکان چت نداریم برنامه اش را نداریم که ایشان جواب دادند نصب یاهو مسینجر از سایت یاهو مجانی است و یکی دو دقیقه هم بیشتر طول نمیکشد.که اینبار برآشفته از طرف سازما ن مجاهدین ایمیلی به ایشان رسید که پر بود از فحاشی و تهمت که این حرفها را وزارت اطلاعات به تو یاد داد ه و ما و هیچکدام از ساکنان اشرف ننگ چت با وزارت اطلاعات را نمیپذیریم و………….
هنوز سازمان در صدد جذب نیرو با این شیوه هاست و خانواده ها منتظر نجات عزایزانشان از اشرف…..

خروج از نسخه موبایل