پایان عملیات مسلحانه ؛ ادامه عملیات جاری

پایان عملیات مسلحانه ؛ ادامه عملیات جاری
( به بهانه انسداد در مشی مسلحانه )

شهین ترابی، ششم فوریه
سازمان مجاهدین خلق روی سه پایه سوار است :
1- شستشوی ایدئولوژیک نیروها با گذار از مباحث انقلاب ایدئولوژیک
2- آتوریته رهبری که بلامنازع و بلااشکال است
3- مشی مسلحانه بمثابه تاکتیک و استراتزی
اصلی ترین وظیفه هرمجاهد خلقی عبور سرافرازانه از مباحث انقلاب ایدئولوژیک بود و قرار شد تا انقلاب ناکرده ای در میان مجاهدین باقی نماند.
در پروسه عبور از انقلاب و پاک و پاکیزه شدن نیروها از هرگونه تردید و شکاف ؛ و پرهیز از سئوال و طرح هرگونه ابهام که منجر به انشقاق و انفکاک در سازمان می شد ؛ رهبری مجاهدین تئوری خود را در عمل قابل اجرا دید که تاثیر بلامنازع بندهای ایدئولوژیک میتواند بمثابه بیمه و تضمینی برای کارکـِـرد تمامی تصمیمات متخذه از جانب او باشد مضافا باینکه متضمن امنیت و بقاء شخص ِ خودش نیز می باشد ؛ لذا محوریت این سه پایه ی استراتژیک روی انقلاب ایدئولوژیک متمرکز گردید و کنترل نیروها با ابزار مقدسی بنام بندهای انقلاب ، بصورت سیستماتیک و لاینقطع ادامه یافت ، حتی خلع سلاح و محاصره ارتش آزادیبخش و سکوت در غیبت رجوی نیز نتوانست جریان مغزشوئی را بتعویق اندازد و تزریق ماده ی ایدئولوژیک به پیکر نیمه جان نیروها با آخرین متدهای روانشناسانه ؛ ادامه دارد.
در واقع انقلاب ایدئولوژیک از سازمان مجاهدین خلق یک فرقه ی توتالیترمذهبی ساخت تا رهبری آن بتواند تضادها را بنا به اراده و خواست خود حل و فصل نماید تا از حفره و ترک و شکاف جلوگیری کند و اجازه ندهد تا بغض های فروخورده به فریاد تبدیل گردد و زخمهای کهنه ، سر باز زند.
شستشوی ایدئولوژیک این امکان را بوجود می آورد تا نیروها با میل و رغبت خویش در زندان ذهنی خود محبوس باشند و آزادگی را در بردگی ببینند و با غسل کردن در برابر مسئول تشکیلاتی خود به آرامش برسند و شکرگزار باشند که گناهان نتوانسته آنها را به عنصری پلید تبدیل کند و صدالبته آن مسئول سازمانی ، گناهان گنهکار را برای توبه و آمرزش خواهی به درگاه مسئولی بالاتر گزارش می کند و این مکانیزم تا راس هرم ِ این فرقه ی غارنشین ادامه می یابد!
وقتی عملیات جاری بر عملیات مسلحانه برتری داده میشود و آن را بعنوان سلاح اصلی در برابر دشمن جا می اندازند ؛ عنصر تشکیلاتی یاد می گیرد که باید همواره خود را به صلیب ِ فرقه ؛ آویزان کند تا مبادا به طعمه مبدل گردد ، در اینجا است که تاثیر و کارکـِـرد عملیات جاری بر عملیات مسلحانه را خواهیم یافت و این برتری وقتی عینی میشود که به اعتقاد آقای رجوی توجه کنیم که عنوان داشت : اگر عملیات جاری نباشد بهتر است مشی مسلحانه را تعطیل اعلام کنیم و ارتش آزادیبخش را هم منحل نمائیم
اصرار و تاکید مسعود رجوی بر عملیات جاری که بعنوان کاکل بندهای انقلاب ایدئولوژیک از آن یاد میشود را وقتی متوجه می شویم که سازمان مجبور است در مسیر یکطرفه خود درجا زند و از تمامی اصول و تعهدات خود عدول کرده و برای امپریالیسم دُم تکان دهد و همگام و همراه با اسرائیلیها در تظاهرات آنها شرکت نماید که صدالبته این خودزنیها در برابر آنچه که با صـدام گذراندند خیلی متفاوت و بحث برانگیز نیست!
بهمین دلیل وقتی خبر مربوط به نفی جنگ مسلحانه از طرف فرقه ی به بن بست رسیده ی مجاهدین را خواندم ؛ اصلا تعجب نکردم اما متعجب شدم که آقای شمس حائری با توجه به شناختی که از مناسبات فرقه ی ایدئولوژیک مجاهدین دارند چرا باید تصور کنند که فرقه ی با چنین مختصاتی باید جوابی برای آنچه که انجام می دهد داشته باشد ؟!!
تمامی این بندبازیهای ایدئولوژیک برای چنین روزهایی بود که برای آنچه که می گویند و هرکاری که انجام می دهند به احدی پاسخگو نباشند!
اساسا روابط فرقه ای که بر مبنای مرید و مرادی استوار شده است ، نه خود را پاسخگو میداند و نه اساسا اجازه می دهد کسی در مقام سئوال برآید ، لذا تمامی سئوالات و تنشهائی که آقای حائری پیش بینی می کنند که براثر کنارگذاشتن جنگ مسلحانه در درون تشکیلات خواهد ریخت ؛ درواقع یک پیش فرضی بیش نیست که هیچگاه به شکل حاد بروز نمی کند ؛ اما اگر روزی خبردار شدید که مجاهدین عملیات جاری را کنار گذاشته اند مطمئن باشید که همه عناصر ِ تشکیلاتی به انسانهایی آزاد تبدیل شده و به بیرون از فرقه پرتاب خواهند شد.
نیروهای تربیت یافته فرقه ی مجاهدین که اسیر مناسبات فرقه ای هستند ، اگر قرار بود شکی برایشان پیش آید ، در آن روزی که ایران و ایرانی به امثال صدام حسین فروخته شد ، سئوال می کردند..! ؛ — هرآنکس که جرات یافت وسئوال کرد ؛ به دار کشیده شد تا درفشی جسمش را لمس کند و خودفروخته ای بر روانش پنجه کشد.
نفی مبارزه مسلحانه از طرف مجاهدین چه تاکتیک باشد و چه استراتژی صرفا میتواند در بیرون از مناسبات فرقه به چالش و نقد کشیده شود و هیجده مورد به حقی که آقای حائری بدان اشاره کرده اند در یک فضای دمکراتیکی قابل بحث و نقد و بررسی است و نه در قلعه ی رجویها که همه افکار و سئوالات و نظرات و دیدگاههایی که مغایر ایدئولوژی مجاهدین است ، مدفون میگردد.
درهرصورت آنچه که مهم است ؛ قبول شکست استراتژیک توسط یک فرقه ی مدعی است که همواره و در همه عرصه ها خود را پیروز می خواند و دائما خود را با میخی بزرگ به طویله ی این و آن بسته می بست.
… بامید روزی که عملیات جاری و عملیات روانشناسانه ی مغزشوئی نیز پایان یابد.
ش. ترابی
2006-02-06

خروج از نسخه موبایل