توبه نامه های فرقه ای

توبه نامه های فرقه ای
ایران دیدبان
طی دو سال گذشته که بقایای رجوی بی صاحب شده اند ،مجبور به پذیرش بسیاری از حقایقی شده اند که قبل از آن رجوی سعی داشت با رندی و رذالت آنها را پنهان کند.
مواردی مانند طلاق ، نشستهای حوض، اعمال شنیعی مثل غسل هفتگی و تحت فشار قرار دادن افراد تحت نام عملیات جاری و دهها موضوع دیگر که به واسطه افشاگریهای جداشدگان ، مجبور شدند به گردن بگیرند و شماعی جامع از تفکرات فرقه ای و روابط کاملاً عقب مانده و متحجر خود را به نمایش بگذارند.
گشتاپوی اشرف ، پس از افشاگری در مورد افرادی که به انحاء گوناگون تحت فشار های بلاانقطاع تشکیلاتی بوده اند ، بار دیگر به سراغ آنها رفته و نه تنها آنها را وادار به نوشتن توبه نامه های تشکیلاتی کرده است ، بلکه آنها را مجبور کرده است ،حتی از فشارهای سیستماتیک تشکیلاتی دفاع کنند و آن را نیاز خود بدانند!
یکی از این نمونه ها ، نوشته ای از محمد محتشم است که اخیراً بر روی سایت ایران افشاگر، (ارگان گشتاپوی اشرف) قرار داده شده است.
محتشم خود مسئله داری اش و نشستهای تفتیش عقاید فرقه را این گونه بیان می کند:
اتهام اول پاسيو، حتماً كه انتقاد من است چرا كه با رژيمي به اين درجه از سبعيت و درندگي بايد بسا بسا بيشتر از اين جنگيد تا هر چه زودتر سرنگون شود.
اتهام دوم تقابل با هژموني زنان و… اينرا هم قبول دارم به دليل انديشه و ايدئولوژي جنسيت، به سادگي نپذيرفتم ولي در پروسه عمل به ايمان رسيدم كه نقطه رهايي من در پذيرفتن هژموني زنان مجاهد خلق است و اوج افتخار و سر به آسمان سائيدن است كه هژموني تمام خواهران مجاهد خلق را بپذيرم و اين نياز من است.
سپس برای رفع اتهام از خود بار دیگر ،پای بندی اش به فرقه را نمایانده و برای خلاصی از فشار به تعریف و تمجیدهای خوشایند فرقه از رجوی پرداخته است.به عنوان نمونه می گوید :
همسر شهيدم در عمليات فروغ جاويدان در كنار 1300 خواهر و برادرش تا آخرين قطرة خون جنگيد و به عهدش با برادر مسعود و خواهر مريم وفا كرد… برادر مسعود مثل امام حسين چراغ ها را خاموش كرد و خواست هركس توان مبارزه را ندارد دنبال زندگيش برود. همانجا بود كه ما عهد و پيماني جدي تر از قبل با او بستيم كه تا به آخر هستيم…. نام مسعود معناي بودن است. فقط مي توانم بگويم بهترين لحظه زندگيم يك نگاه برادر بوده و هست, و اينكه برادر مسعود را در آغوش بگيرم و برگونه هايش بوسه بزنم. چرا كه مسعود نه به عنوان فرد, بلكه به عنوان چكيده و حاصل رنج و خون تاريخ معاصر, رهبري بلامنازع, معناي فداست و به همين دليل مي گوييم ايران رجوي رجوي ايران.
گشتاپوی ابله رجوی ، اینقدر حالیش نمی شود که این رطب و یابس بافتنها، پیرامون شخصیت رجوی ،معیار و نشانگر دوری مجاهدین از موازین دمکراتیک و آزادیهای فردی است و با هزار من توجیه و تفسیر هم قابل خوراندن به سایرین نمی باشد.
باید به باند رجوی گفت : کیش شخصیت و برتری جویی رجوی ، استخوانی است در گلویتان که نه می توانید آن را قورت دهید و ناچار باید زخم آن را در مسیر تنفسی خود داشته باشید و نه می توانید آن را تف کنید ، چرا که اگر آن را به بیرون تف کنید،معنای بودنتان را تف کردیده اید.

خروج از نسخه موبایل