سرنوشت قایق مشترک صدام و رجوی

سرنوشت قایق مشترک صدام و رجوی
بهار ایرانی، سایت مجاهدین اس دبلیو، بیست و چهارم مارس
عملیات مروارید (موسوم به کردکشی) از سوی سازمان مجاهدین خلق در جریان جنگ دوم خلیج فارس( فروردین ماه 1370) درنوع خود یکی از سرفصلهای مهم در وحدت استراتژیک سازمان مجاهدین خلق و صدام است.
نیروهای عراقی با حمله به خاک کویت دور تازه ای از بحران در منطقه را شروع کردند. واکنش سخت نهادهای بین المللی از جمله شورای امنیت ملل منجر به دخالت نظامی امریکا برای خاتمه دادن به این بحران گردید. همزمان با دخالت امریکا در منطقه برای پایان دادن به بحران کویت و اخراج نیروهای عراقی از خاک این کشور نیروهای مخالف صدام از جمله شیعیان جنوب این کشور و اکراد شمال عراق اقدام به مقابله با دولت وقت عراق نمودند. پیشروی این نیروها و موفقیت های نسبی درمتزلزل کردن قدرت مرکزی سبب مداخله نیروهای نظامی و به اصطلاح ارتش آزادیبخش مجاهدین خلق در رویارویی با نیروهای کرد عراقی گردید. این رویداد در نوع خود بی نظیر که هم به لحاظ سیاسی و هم ابعاد نظامی، تبدیل به یکی از کیسهای تاریخی گردید پس از سقوط صدام از سوی کردهای عراقی تعقیب و به تدریج ابعاد پنهان آن برملا می شود. اگر چه مجاهدین خلق بارها در این رابطه مدعی شده اند که در این کشتار مشارکت نداشته اند اما اسناد و مدارک قابل توجهی چه از سوی اعضای جدا شده سازمان و چه شهروندان کرد عراقی بر نقش محوری مجاهدین در سرکوب و کشتار اکراد تاکید می کند. به نظر می رسد از دو منظر می توان صحت این ادعاها را اثبات کرد.
1-بررسی رابطه سازمان مجاهدین خلق با حکومت صدام و تعاملات تنگاتنگ و اهمیت ثبات صدام در بقای سازمان مجاهدین در عراق.
2-استناد به اعترافات و اظهارات اعضایی که مستقیما در این عملیات شرکت کرده اند.
1- اگر موجودیت سازمان مجاهدین خلق در عراق را منوط به حکومت صدام حسین بدانیم، در این صورت نقش متقابل سازمان مجاهدین خلق در حفظ حکومت صدام حسین فی النفسه امری الزامی است. به اعتراف بسیاری از آگاهان سیاسی و اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق، رژیم صدام نقش عمده و تعیین کننده ای در سازماندهی ارتش موسوم به آزادیبخش دارد. استفاده از خاک عراق و تامین تجهیزات نظامی از سوی این کشور در واقع به زعم خود مجاهدین خلق رابطه آنها و صدام را به رابطه صاحبخانه و میهمان تبدیل کرده بود. مجاهدین در جریان جنگ عراق با ایران بخشی از این بدهکاری را با جاسوسی و دادن خط روانی جنگ شهرها جبران کردند. با توقف جنگ در واقع این مجاهدین بودند که مدام و پیوسته بابت کمکهای عراق بدهکار می شدند. از این بابت مشارکت مجاهدین در سرکوب اکراد عراقی از دو جهت می تواند واکنش طبیعی سازمان مجاهدین خلق به شرایط بحران ناخواسته ای باشد که در نهایت می توانست به سقوط صدام حسین منجر گردد. اول ایکه مجاهدین به خوبی بر این امر واقف بودند که با سقوط صدام امکان بقای انها در عراق متصور نیست.( چنانچه در حال حاضر نیز مجاهدین با این بحران کمابیش مواجه هستند) دوم اینکه مجاهدین الزاما برای اثبات حسن نیت استراتژیک خود با صدام و همچنین پرداخت بخشی از دیون خود به او ناگزیر بودند در کنار نیروهای صدام بر علیه مخالفین او وارد جنگ شوند. اعضای جدا شده مجاهدین خلق بارها بر این تحلیل رجوی تاکید داشتند که به زعم او ما در قایق عراق نشسته ایم و هر کجای این قایق سوراخ شود ما هم با صدام غرق خواهیم شد. این تعبیر واقع گرایانه از رابطه صدام با مجاهدین به خوبی نشان می دهد که مجاهدین در این مقطع (جنگ اول خلیج) در خوش بینانه ترین حالت چاره ای جز مشارکت در سرکوب ناراضیان ندارند. مضاف بر اینکه کمیت و کیفیت این دخالت نشان می دهد که مجاهدین تا چه میزان صرفنظر از ضرورتهای تاکتیکی، نسبت به کردهای عراقی کینه توزانه برخورد کرده اند. این نقش به میزانی برجسته و تعیین کننده می شود که به اعتراف یکی از اعضای جدا شده سازمان صدام روی نیروهای مجاهدین خلق حتی بیشتر از نیروهای گارد ریاست جمهوری حساب باز می کند و اعتماد دارد. (اظهارات جلیلیان در فیلم مستند کردکشی.)
2- وی همچنین در بخش دیگری از اظهارات خود می گوید در شرایطی که نیروهای ارتش عراق از دست مردم فرار می کردند مجاهدین کماکان در صحنه سرکوب کردها حاضر بودند. او می گوید با چشمان خود دیده است که مجاهدین یک نوجوان کرد عراقی را تحویل نیروهای بعثی داده و آنها او را اعدام کرده اند. با بررسی روابط تنگاتنگ سازمان مجاهدین و صدام پذیرش این امر که ثبات صدام حسین تا چه میزان در موجودیت مجاهدین نقش داشته به خوبی بر مشارکت آنها در سرکوب کردها صحه می گذارد. ضمن اینکه اعترافات شخص رجوی پس از عملیات مروارید مشارکت آنان را در این سرکوب تایید می کند. با این توضیح که رجوی مدعی است کردهای عراقی حائل میان آنها و مرز ایران بوده و او در پیامهایش به کردهای عراقی تصریح کرده است هر گونه ممانعتی از سوی آنها برای نفوذ به خاک ایران سرکوب خواهد شد. از سوی دیگر او ادعا دارد کسانی که در این عملیات به دست مجاهدین خلق کشته شده اند نه کردهای عراقی که پاسداران رژیم جمهوری اسلامی بوده اند. رجوی در این رابطه می گوید:
ما گفته بودیم و اخطار کرده بودیم که هر کس از این ارتفاعات به ما شلیک کند یا راه ما را ببندد به او جدا پاسخ خواهیم داد و دادیم. (مستند کردکشی)
صرفنظر از این موضع ، اعترافات شماری از اعضای جدا شده سازمان در نوع خود قابل توجه و تعمق است. کسانی که هم در این عملیات مشارکت داشته و هم به لحاظ اهمیت شرایط این مقطع این حضور را اجتناب ناپذیر توصیف می کنند. علی اکبر راستگو در کتاب خود موسوم به مجاهدین در آیینه تاریخ در این رابطه می نویسد:
سازمان اساسا دست نشانده صدام حسین شده بود و صدام هم دشمن کردها در شمال عراق بود. در نهایت تنها راه حل موجود برای رجوی جنگیدن با کردها به سود صدام بود. چرا که موجودیت ارتش آزادیبخش هم به موجودیت صدام بستگی داشت. به همین دلیلی سازمان راه مداخله در امور داخلی عراق را برگزید و به سوی کردها آتش گشود.(1)
راستگو می گوید در پیامی که همان زمان مریم رجوی برای ارتش آزادیبخش فرستاد خطاب به نیروهایش گفته است:
کردها را زیر چرخ تانکها بکشید و گلوله هایتان را برای پاسداران بگذارید.(2)
وی در رابطه با مسئله دار شدن بخشی از این نیروها و جدا شدن آنها از سازمان می گوید:
خیلی از نیروهای سازمان که در این درگیری ها شرکت داشتند و از نزدیک شاهد کشتن کردها بودند مسئله دار شدند و بعدها از سازمان کنار کشیدند. همین جدا شدگان بودند که از کشتار فجیع زنان و کودکان کرد توسط سازمان مجاهدین خلق و ارتش آزادیبخش و رهبری آن مسعود و مریم رجوی گزارشهای متعددی منتشر کردند. (3)
علی رضوانی یکی دیگر از اعضای جدا شده در این رابطه می گوید:
در واقع مجاهدین در جنگ خلیج فارس سال 1991 تمام عیار از سرنگونی حتمی صدام جلوگیری می کردند. (مستند کردکشی.)
کریم حقی نیز در این رابطه به تقسیم مسئولیت سرکوب ناراضیان میان حزب بعث عراق و مجاهدین اشاره و می گوید:
ارتش عراق بیشتر وقت خود را صرف سرکوبی شیعیان در جنوب عراق کرده بود و سرکوبی کردها در شمال را در اختیار مجاهدین گذاشته بود. (مستند کردکشی)
فراهانی یکی دیگر از اعضای جدا شده در باره نقش سازمان در کنترل راهها می گوید:
در جریان این درگیری ها چیزی که خیلی جالب بود از کفری تا جلولا ، سازمان ایست بازرسی گذاشته بود. جلو ماشین شهروندان عادی را می گرفت و تردد آنها را به شدت کنترل می کرد.در آنجا می توانستید سرسپردگی و وابستگی تمام عیار ارتش آزادیبخش را به ارتش صدام حسین ببینید. (مستند کردکشی)
چنانچه اشاره شد صرفنظر از این اعترافات و شهادت اعضای جدا شده به لحاظ زمینه های عینی تر که به آن اشاره رفت نقش سازمان مجاهدین خلق در سرکوب ناراضیان کرد امری کاملا اثبات شده، طبیعی و از منظر سازمان مجاهدین خلق منطقی بوده است. این عملکرد مجاهدین خلق مصداق المامور ماذور است.
منابع
(1) مجاهدین در آیینه تاریخ. نوشته راستگو. انتشارات خارج کشور.ص 424
(2) همان.
(3) همان.

خروج از نسخه موبایل