انزوای روزافزون مجاهدین

انزوای روزافزون مجاهدین
ایران‎دیدبان
بیش از 6 سال است که بی‎تفاوتی برخی دولت‎مردان اروپایی و غربی در برابر گروه تروریستی مجاهدین پایان یافته و آنان با قرار دادن نام این گروه در لیست گروه‎های تروریستی اتحادیه اروپا، موضع خود را نسبت به باند رجوی روشن ساخته‎اند.
حتی یکی دو کشور که از این موضع‎گیری جا مانده بودند (مانند کانادا)، طی سال‎های اخیر با قرار دادن نام آنها در لیست گروه‎های تروریستی، هرگونه ابهام در مورد این که احیاناً دار و دسته‎ی رجوی از جانب برخی دولت‎ها مورد حمایت قرار می‎گیرند را برطرف نموده‎اند.
طبیعی است که این سؤال پیش بیاید که پس دلایل و زمینه‎های اجازۀ فعالیت به مجاهدین و عدم مقابله‎ی قاطع با آنان چه علتی دارد؟ در پاسخ باید گفت بخش عمده‎ای از فضای داده شده به مجاهدین بر اساس سیاست سرویس‎های امنیتی در استفاده از آنان است. سیاستی که سرویس‎ها آن را برای دولت‎مردان نیز جا انداخته‎اند که در مواقع لزوم می‎توان از این گروه علیه ایران استفاده کرد. و به طور مشخص، تجمعات این گروه به مناسبت‎های گوناگون که تقریباً تمام آنها با هماهنگی سرویس‎های امنیتی صورت می‎گیرد.*
پیش از سال 2000 هم کم‎تر به خاطر می‎آوریم که دولت‎مردان اروپایی و یا امریکایی، رسماً و صراحتاً از آنها حمایت کرده و یا حاضر به ملاقات با آنها شده باشند.
اما تعدادی از پارلمانترها و یا شخصیت‎های سیاسی، به‎طور متناوب و یا مستمر از آنها حمایت کرده و در جلسات آنها شرکت کرده‎اند.
نکته‎ی اولی که در رابطه با این امر وجود دارد و باید به آن اشاره کرد این است که مطلقاً حمایت و پشتیبانی این گونه افراد از آنها محصول سیاسی برای مجاهدین ندارد، بلکه کاملاً امری شخصی و بی‎تأثیر بر روی دولت‎ها است.
جالب توجه این که هر کدام از پارلمانترها و یا اشخاص سیاسی که تا کنون از مجاهدین حمایت کرده‎اند، به محض این که به مناصب دولتی دست پیدا کرده‎اند، از مخالفین سرسخت این گروه شده‎اند. به عنوان شاخص‎ترین این افراد می‎توان به ال گور، جان اشکرافت و… در امریکا، جک استراو و بلر در انگلستان و اتو شیلی در آلمان اشاره کرد.
نکته‎ی دوم این که تا کنون بسیاری از اعضای پارلمان‎ها که از مجاهدین حمایت کرده‎اند، پس از مدتی علیه آنها اقامه‎ی دعوی کرده و اظهار داشته‎اند که فریب آنها را خورده‎اند. نمونه‎های این نیز بی‎شمار است.
چنین فضایی بود که باعث می‎گردید مجاهدین بیش از پیش به صدام وابسته و در رژیم وی خلاصه و به عراق محدود شوند.
اما پس از سقوط صدام و بازداشت رجوی، بقایای وی، خیزی با تمام استعداد و امکانات تشکیلاتی برای کسب حمایت غرب از خود، از طریق برخی اعضای پارلمان‎ها و وکلا برداشتند.
هدف از این کار خروج از انزوای شدیدی بود که تنها مفر خروج از آن – یعنی حمایت و امکانات صدام – بسته شده بود.
اکنون سه سال پس از آغاز شروع تلاش بقایای رجوی برای خروج از انزوا، کسانی که امیدی برای کمک به آنها داشتند، ناامید، آب پاکی را روی دست آنها ریخته و به خصوص با قرار گرفتن مجدد نام این گروه در لیست گروه‎های تروریستی امریکا و گزارش دیده‎بان حقوق بشر، به باند رجوی اعلام کرده‎اند که هیچ کاری نمی‎توانند برای آنها انجام دهند.
تعدادی از وکلای فرانسوی که سفارش این گروه را پذیرفته و طرف قرارداد این گروه بوده‎اند، به آنان اعلام کرده‎اند تا زمانی که آنها در لیست تروریستی باشند نمی‎توانند کاری برای آنها انجام دهند ( این نشان‎دهنده‎ی دور باطلی است که آنها برای خارج ساختن نام گروه از لیست گروه‎های تروریستی استخدام شده‎اند، اما دقیقاً به همین علت نمی‎توانند کاری انجام دهند) و ضمناً هزینه‎ی اجتماعی – سیاسی دفاع از این گروه پس از گزارش دیده‎بان حقوق بشر چندین برابر شده است، و کسی حاضر نیست از یک گروه تروریستی ناقض حقوق بشر حمایتی به عمل آورد.
اصلی‎ترین علتی که دار و دسته‎ی رجوی را منفعلانه ناچار به چشم امید داشتن به حوادث سیاسی و تلاش برای موفقیت سیاست‎های امریکا نموده، بن‎بستی است که بر اثر به اوج رسیدن انزوای این گروه در غرب ایجاد گردیده است.
___________
* به عنوان نمونه تظاهرات هنگام سفر برخی مقامات ایرانی و یا تجمع آنان در برابر آژانس انرژی اتمی که طرف‎های اروپایی آن را عاملی برای تضعیف روحیه‎ی طرف ایرانی مفید می‎دانند. یا تجمع تعدادی از اعضای مجاهدین در پشت در دادگاه هادی سلیمانی، دیپلمات سابق ایرانی در انگلستان که به سفارش اینتلیجنت سرویس و به منظور پوشش دادن به کار غیرقانونی که در حال انجام بود، صورت گرفت و نظایر آن.
 

خروج از نسخه موبایل