سازمان بلامنازع!

سازمان بلامنازع!
رسول محمدنژاد، پانزدهم می
در سایت ایران افشاگر مطلبی از آقای عزیز پاکنژاد چاپ شده که در مورد سخنرانی خانم رجوی در پارلمان اروپا است و در انتهای این مطلب نوشته است:
«درها» به آرامي اما با صدايي بلند بر روي مقاومت ايران در اروپا باز مي‌شود. اين كار در زماني صورت مي‌گيرد كه دنيا از رژيم و ماجراجوييهاي آن فاصله مي‌گيرد و صداي بسته شدن «درها» به ‌روي اين رژيم از هرگوشه جهان به گوش مي‌رسد.
با خواندن این مطلب به یاد دورانی که در سازمان بودم و هر روز سخنان آقای رجوی را میشنیدم. در آن روزگاران که ما به جز تلویزیون سازمان و به غیر از بولتن روزانه خود آنها به چیز دیگری برای آگاهی از اخبار دنیا دسترسی نداشتیم و اگر هم تلاش میکردیم چیزهای دیگر مطالعه کنیم سرکوب شده و این را میشنیدیم که:
شما نیازی به مطالعه ندارید! خود برادر مسعود همه روز و شبش را مطالعه میکند و پس از تحلیل و پرداختن آن و پس از راحت کردن مطالب، آنها را به شما ارائه میدهد! با این حساب شما باید به کارهای دیگر بپردازید و کاری به مطالعه و این چیزها نداشته باشید و این کارها را به برادر بسپارید!
در آن موقع آقای رجوی در هر نشستی یک کلاسور بزرگ میاورد که مملو از پیروزیهای مقاومت و مدارک مقبولیت آن در جهان و منفور بودن رژیم  و نیز حمایتهای شخصیتها، پارلمانترها و وزرا و دولتهای غربی از سازمان و راه حلهای آن بود. در این کلاسور از سخنان افراد مختلف، که البته ما نمیدانستیم واقعاً چه کسانی هستند، و نیز از روزنامه های معتبر غربی نمونه آورده میشد و تأکید میشد که همه دنیا ما را قبول دارند و رژیم هیچکجا جایی ندارد و هیچکس او را باور ندارد؛ و حتی داده شدن کرسی نمایندگی ایران در سازمان ملل به نمایندگان سازمان را در چشم انداز خیلی نزدیک، نشان میدادند.
الان اصلاً قصد ندارم که از خاطرات آن دوران بگویم یا حرفهای آن موقع آقای رجوی را نقد و بررسی کنم، بلکه فقط میخواستم این نکته را به آقای عزیز پاکنژاد و مسئولین سازمان بگویم که :
آقایان! آن زمان که کم مانده بود ما در سازمان ملل بر کرسی نمایندگی ایران تکیه بزنیم! و همه درها هم به روی مقاومت! باز بود و رژیم هم که منفور بود ووو مگر جایگاه سازمان بالاتر از الان نبود که الان شما صحبت از باز شدن آرام درها به روی این مقاومت! میکنید؟
ممکن است که بگوئید کی این درها بسته شدند که الان دارند به آرامی باز میشوند؟
آیا واقعاً درها باز میشوند تا مقاومت و رهبران آن را پذیرا شوند یا اینکه باز هم مثل همیشه، سازمان دارد با فرافکنی از کاه کوه میسازد و یا خیلی چیزها را برعکس نشان میدهد؟
آیا این صدای درب زندان نیست که به روی رهبران و مسئولین سازمان که سالها از خون جوانان این ملت، تغذیه کرده اند، باز میشود؟ و شما آن را طور دیگری بیان میکنید؟
آیا فکر نمیکنید که این صدا، صدای باز شدن درب زندان به روی هر آنچه دژخیم و شکنجه گر، چه در مجاهدین و چه در هر جای دیگر که باشند، است؟
به جای صابون مالیدن به شکمهای خود و آماده کردن خود برای خوردن از گندم ری، خود را آماده کنید که به سزای اعمال ننگینتان که در طول سالیان و دست در دست صدام و بر علیه مردم ایران انجام داده اید، برسید. و یا بیائید و به اعمال خود اعتراف کنید و کمک کنید که جوانان بیگناه دیگری که در خاک عراق و در دست این خائنین اسیرند بتوانند آزاد شوند و خود برای آینده خود تصمیم بگیرند.
به امید روزی که تمام جنایتکاران، چه آنهایی که در رژیم  دستشان به خون جوانان مردم آلوده است و چه آنهایی که در سازمان باعث از بین رفتن جوانان مردم شده و به ماندگاری این رژیم کمک کرده اند، در برابر یک دادگاه بیطرف قرار گرفته به پاسخگوی اعمال و جنایتهای خود باشند

خروج از نسخه موبایل