مروری بر تحلیل‎های اجتماعی مجاهدین

مروری بر تحلیل‎های اجتماعی مجاهدین
ایران دیدبان
کسانی که از ابتدا با تحلیل‎ها و ارزیابی‎های مجاهدین آشنا بوده‎اند به‎خوبی به‎خاطر می‎آورند که چگونه در سال 1360، جامعه و مردمی که هنوز دو سال از انقلاب‎شان نگذشته بود، مهیا و آماده‎ی قیام عمومی معرفی می‎شدند و تنها حضور نیروی مسلح سازمان یافته در سطح اجتماع را پیش شرط لازم برای به‎راه افتادن این قیام معرفی می‎کردند!
این البته تحلیل رایجی بود که مجاهدین به پایین‎ترین لایه‎های تشکیلاتی خود که به کلی فاقد هرگونه بینش اجتماعی و تماس با واقعیات بودند، منتقل می‎کردند.
در لایه‎ای فراتر، بحث شکاف‎های درون نظام و تضاد ارتجاع – لیبرال را طرح نموده و زمان مناسب برای بهره‎برداری از این تضاد (با ائتلاف با لیبرال‎ها) برای شقه کردن حاکمیت را مطرح می‎کردند. این تحلیل نیز اختصاص به کسانی داشت که شرایط اجتماع را واقعی‎تر از آنچه که سازمان توضیح می‎داد می‎دیدند، اما نسبت به اقتدار و توان تشکیلاتی مجاهدین، توهمی فوق‎العاده داشتند.
تحلیل – نقشه – دیگری نیز در سطح مرکزیت وجود داشت که مابین چند تن از اعضای اصلی مجاهدین، سوار شدن بر روی موج حمایت مردمی و رو در رو کردن بنی‎صدر با حاکمیت را مغتنم‎ترین فرصت می‎دانست که می‎شد با استفاده از آن ابتدا روحانیت و سپس بنی‎صدر را حذف نمود و راه را برای تصاحب قدرت سیاسی هموار کرد.
غرض از مرور لایه‎بندی تحلیل‎ها، دست یافتن به این حقیقت بود که مرکزیت (که چه در آن زمان و چه اکنون بی‎واسطه تحلیل‎هایش را از رجوی می‎گیرد) هیچ باوری به خیزش‎های اجتماعی نداشته و زد و بندهای پشت پرده و نقشه‎کشی را مهم‎ترین عامل به پیش برنده‎ی اهدافش می‎داند.
ضمن این‎که همواره (به‎خصوص و به‎ویژه در سال 1360) مجاهدین وضعیت جامعه را در آستانه‎ی انقلاب، قیام و یا حتی شورش نمی‎دانستند، کما این‎که هم‎اکنون نیز عمیقاً می‎دانند که هیچ خبری نیست، لیکن موضع گرفتن در پشت چنین تحلیل‎هایی را، پارامتری معتبر برای اقناع نیروهای تشکیلاتی خود و در دوره‎ی اخیر در تلاش برای کسب اعتبار در نزد کشورهای خارجی دانسه و در صدد ایجاد ارتباط با برخی از تجمعات صنفی با خود برآمده و از این رو، می‎کوشند تحلیل‎های اجتماعی که نهایتاً نیز خواست آنها (و نه واقعیت‎های موجود) را منعکس می‎سازد تولید کنند.
به‎عنوان نمونه در قضیه‎ی آذربایجان که آن را خیزش و قیام پرشور خلق‎ها معرفی می‎نمودند، به محض فروکش کردن اعتراضات چند روزه (که هیچ تحلیل اصیل و واقعی از مبنای آن ندادند)، علی خدایی صفت، تحلیل‎گر مجاهدین به میدان آمد و تظاهرات عظیم مردم در دفاع از هویت ایرانی خود را تظاهرات مزدوران رژیم معرفی نمود که حقوق‎های کلان گرفته‎اند…
سخنانی که یادآور اظهارات ازهاری، نخست‎وزیر رژیم منحوس پهلوی در مورد تظاهرات مردم بود.
یا در مورد تجمع زنان در 22 خرداد، هم‎چنان سردرگم و مبهم از چیزی حمایت می‎کند که خود از بیان ماهیت آن ابا دارد و صرفاً می‎کوشد بر روی آن موج‎سواری کند.
از همه مهم‎تر این‎که آنقدر در تولید تحلیل‎هایی این چنین پیش می‎رود که مبارزه با اعتیاد و قاچاق مواد مخدر و اخراج افاغنه را نشانه‎های سرکوب موهومی می‎شمارد که لازمه‎ی تحلیل از پیش تعیین شده‎ای به نام جامعه‎ی در آستانه‎ی انقلاب است. این تحلیل نیز یادآور واژه‎ی مضحک و خنده‎آوری است که بیش از 20 سال است حکومت ایران را در مرحله‎ی پایانی معرفی می‎کند.
سرمقاله نویس نشریه مجاهد که عصیان و خیزش مردمی! را تحلیل می‎کند، برای این‎که نقض صدهزار باره‎ی غلط بودن آن، نشانه‎های سرکوب حاکمیت را چنین تعریف می‎کند:
« رژیم در برابر خیزشهای مردمی و جنبش رو به اعتلای اعتراضی اقشار مختلف جامعه، سركوب در همه عرصه‌ها را شدت بخشیده است.
طرح سركوبگرانه در برخی استانهای به قول مقامات امنیتی رژیم ناامن از جمله كرمان و سیستان و بلوچستان و خوزستان و خط‌ و‌نشان كشیدنهای آخوند پورمحمدی، وجه دیگر این سیاست ضدمردمی است. در همین زمینه فرمانده نیروی انتظامی رژیم در استان كرمان از اجرای طرح عملیات نصر علیه مردم این استان خبر داد. به‌گفته او طی این عملیات 737 مورد منازل مختلف و328 مورد واحد صنفی مورد بازرسی قرارگرفته‌اند…و افزون بر این541 نفر متهم تحت تعقیب… دستگیر شدند و 1585 نفر از افغانیهای مقیم ایران نیز جهت طرد از كشور تحویل اردوگاه افاغنه شدند. » (1)
این عملیات که برای مبارزه با مواد مخدر طراحی شده است، عملیاتی است که بارها و بارها از سوی سازمان ملل متحد و به‎خصوص دولت‎مردان اروپایی مورد تقدیر قرارگرفته است و نفع اولیه‎ی آن به کشورهای اروپایی می‎رسد که پیش از این مواد مخدر آزادانه از طریق ایران به کشورهای آنها ترانزیت می‎شد. اما سرمقاله نویس ابله مجاهدین، رذیلانه کوشیده است حتی اخراج افاغنه را که به هیچ‎وجه نمی‎توان بر روی آن موج سواری کرد و ارتباطی بین آن با خیزش‎های مردمی! برقرار نمود را نیز مورد استفاده قرار داده است.
در جایی دیگر از تحلیل‎های سراپا ایدئولوژیک مجاهدین، که عمیقاً بیانگر حمایت از اعمال تروریستی است، و از این حیث رو در روی تحولات اجتماعی مردمی قرار می‎گیرد، با اشاره به سخنان وزیر اطلاعات ایران در مورد گروه تروریستی جندالله که در ماه گذشته چندین تن از هم‎وطنان بی‎گناه را قربانی عملیات‎های تروریستی خود نمود و پایگاهش در خارج از مرزهای ایران است، چنین می‎نویسد:
« وزیر اطلاعات رژیم، ضمن ابراز وحشت از این كه دشمن بشدت بدنبال اختلاف افكنی بین مردم و دولت است، مدعی شد، برخی از عوامل ناامنی‌های اخیر، خارج از مرزهای كشور هستند كه تلاش برای ناكامی آنها در این ترفندها آغاز شده است…. با هماهنگی وزارت امور خارجه با دولت‌هایی كه این افراد در داخل كشورآنهازندگی می‌كنند و یا به كشور آنها گریخته‌اند و یا از داخل آن كشورها عوامل داخلی را هدایت می‌كنند در تماس هستیم… تلاش می‌شود از طریق خود آن كشورها آن افراد دستگیر و تحویل جمهوری اسلامی داده شوند و یا حداقل جلو اقدامات آنها گرفته شود.
اظهارات وزیر اطلاعات معنایی جز زمینه سازی برای گسترش سركوبی در داخل ایران به كشورهای خارجی و زمینه سازی برای اعمال فشار و اقدامات تروریستی علیه مخالفان و پناهجویان ایرانی ندارد. » (2)
باند رجوی در حالی باند تروریست ریگی را (که خود اعتراف به ارتباط با خارج از کشور دارد) پناهنده‎ی سیاسی می‎نامد که خود در هلند با حزب لیبرال این کشور که جزو دست ِ راستی‎ترین و منفورترین گروه‎های ضد مهاجرین و پناهندگان در اروپا علیه پناهندگان است همکاری می‎کند.
این‎گونه تحلیل‎ها، همانگونه که از دیرباز نیز این‎گونه بوده است، ریشه‎ای بلند در خودبزرگ‎بینی و تلاش برای تحمیق نیروهای تحت امر دارد.
مجاهدین ناگزیرند که برای سرپا نگه داشتن نیروهای وارفته و روحیه باخته‎ی خود که از اساس از واقعیت منفک می‎باشند، دست به چنین تولیداتی بزنند و رؤیای حمایت خلق قهرمان را برای این افراد بسازند تا شاید آنها از وضعیت موجود خود غفلت ورزیده و تا حدی از بحران‎های درونی تشکیلاتی‎شان کاشته شود.
______________________________
1- روزنامه مجاهد شماره 131 – شنبه 27 خرداد 1385
2- اطلاعیه شورای ملی مقاومت – 25 خرداد 1385

خروج از نسخه موبایل