گفتگوی صمیمانه با خانم مرضیه قرصی ( قسمت هفتم )

گفتگوی صمیمانه با خانم مرضیه قرصی ( قسمت هفتم )


• خانم مرضیه قرصی می توانم این استنباط را از حرف های شما بکنم با توجه به شناختی که از افکار و شخصیت آرام داشتید و اینکه همسرتان هیچگونه گرایشی به سازمان نداشت و توی مقطع خاص به تور سازمان افتاد و احساس کرد که گیر افتاده و به بن بست رسیده به همین خاطر دستورات سازمان را از سر ناچاری اجرا می کرد و برای عملیات تروریستی داخل کشور می آمد تا راهی پیدا کنه که خودش و شما را در نهایت از اسارت و بودن در قرارگاه اشرف نجات بده؟ یعنی واقعا قصد آرام این بود که به نوعی از چنگ سازمان نجات پیدا کنه و به این ترتیب اعتماد مسئولین سازمان را جلب کنه و موقعیتی فراهم شود تا خودش و شما را از سیطره باند رجوی نجات بدهد؟
• بله استنباط شما کاملا درست است آرام تمام هدفش اصلا این بود که از چنگ سازمان خلاص شویم در همان ملاقات اولمان و نیز در ملاقات بعدیمان که آخرین ملاقات ما نیز بود من احساس او را برای رهایی از چنگ سازمان فهمیدم حتی نزدیک ترین دوستانش تو کمپ آمریکا به من گفتند که آرام از روی ناچاری به عملیات داخل کشور رفت و مسئولینش با وعده گرفتن پناهندگی در کشورهای اروپایی برای او و من ، آرام را فریب دادند و وادار کردند که به عملیات برود حتی من نمی دانستم وقتی که آرام رفته عملیات برای چه فرستادنش من این موضوع را نمی دانستم که در واقع فرماندهان قرارگاه اشرف مرا آنجا به گروگان گرفته اند تا آرام را وادار کنند دستورات آنها را مو به مو اجرا کند و برای عملیات به داخل کشور برود و بعد از آن اجازه بدهند تا ما بریم سر زندگی مان این موضوع را من نمی دانستم تا اینکه دوستان صمیمی آرام که از سازمان جدا شده و قبل از من به کمپ آمریکا رفته بودند در کمپ به من گفتند افرادی که نزدیک ترین دوستانش بودند
• چه کسانی شما را از این موضوع آگاه کردند؟
• رضا بود دیگری یادم نیست اسمش چی بود. آنها نزدیکترین دوستان آرام بودند. به من
گفتند که آرام نمی خواست در عملیات داخل کشور شرکت کند ولی متاسفانه او را فریب دادند و از وجود من سوء استفاده کردند. دوستانش این ماجرای تلخ را برایم تعریف کردند.
بله آرام نمی خواست به عملیات داخل ایران برود و اصلا موافق این کار نبود و طبق اعتراف دوستانش در کمپ تا آخرین لحظه هم ازمن و سعید می گفت که خیلی دوستمان دارد و به دوستانش گفته بود که قصد دارد هر طوری که شده ما را از قرارگاه اشرف خارج کند تا دنبال زندگیمان برویم. ولی مسئولین سازمان با ددمنشی و حیله گری همسرم را به این شکل فریب دادند و گفتند که باید بری عملیات بکنی و بعد از اینکه برگشتی زندگی تو و همسرت را بهت برمیگردانیم و امکان پناهندگیتان را در کشورهای اروپایی فراهم می کنیم. مسئولین سازمان وقتی که آرام به عملیات رفت وآن وضع پیش آمد و همسرم را به کشتن دادند بعدها به من گفتند که آرام توی تور افتاده و چندمین عملیاتش بود و فرمانده تیم بوده در همین حد. دیگه هیچی نگفته بودند.
• در واقع منظور شما این است که آرام را با وعده زندگی در اروپا فریبش دادند؟
• بله او را متاسفانه اغفال کردند درواقع یک سوء استفاده و یک فریب بود.
• در واقع شرکت آرام در عملیات آگاهانه و ارادی نبود؟
• نخیر بلکه ناشی از فشار و تحمیل سازمان بود.
• خانم قرصی اخیرا روانشناسهای استرالیایی تحقیقاتی در رابطه با سرکوب غریزه جنسی افراد انجام دادند و به این نتیجه مشخص و قطعی رسیدند افرادی که در معرض سرکوب غریزه جنسی قرار دارند از آی کیو و بهره هوشی پایینی برخوردارند. حال با توجه به این یافته روانشناسان به نظر شما تاثیرات طلاق های اجباری و تحمیلی بر افراد مستقر در قرار گاه اشرف بخصوص زنان قرارگاه اشرف چه بود؟ و چه عوارض جسمی ، روحی ، ذهنی و اخلاقی بر روی آنها داشت در صورت امکان کمی توضیح دهید.
• طلاق اجباری چه نتیجه ای داشت من اعتراف می کنم که هیچ نتیجه خوبی نداشت من یکی از آنها بودم. در رابطه با طلاق اجباری من از خودم می گویم که واقعی هست مثلا من طلاق اجباری دادم. و پس از طلاق اجباری که وارد مناسبات شدم بعد از سه چهار سال همینطوری واقعا ذهنم آشفته بود ، افسرده نیز بودم زیرا هم همسرم را از دست داده بودم و هم پسرم سعید را و این باور کردنی نبود مثل یک کابوس وحشتناک بود که ذهن و وجودم را ول نمی کرد. بخاطر همین موضوع طلاق ایدئولوژیک دیگه کاری از دستم بر نمی آمد یعنی نمی توانستم کاری انجام بدهم واقعا نمی توانستم حتی نمی دانم چه جوری توضیح بدهم واقعا خیلی وضعیت و اوضاع من وحشتناک شده بود حتی برایم مسئول خیلی بالایی میگذاشتند و از افراد رده بالای تشکیلاتی استفاده می کردند تا به اصطلاح مرا با فضای اشرف سازگار کنند و از آن وضع بکشند بیرون و در واقع مرا شستشوی مغزی می کردند و خیلی کارهای دیگر کردند در ابتدا کمی نیز بر من تاثیر گذاشتند که بسیار ناپایدار بود و بعد از مدت کمی دوباره آشفته حال شدم ولی دیگه نتوانست این وضع زیاد پا بگیره چون من بعد از چند سال خیلی برای خارج شدن از قرارگاه اشرف پافشاری کردم و صراحتا به مسئولین اشرف می گفتم من دیگه تاب ماندن در اشرف را تحت هیچ شرایطی ندارم زیرا من به تدریج فهمیدم که سران سازمان چه کلاهی سر من گذاشتند به درستی هم باید از کلمه کلاه استفاده کنم آنها خیلی از ما زنها سوء استفاده کردند من بعدها فهمیدم این قضیه را ودر ابتدا متوجه نبودم.
• خانم مرضیه قرصی شرایط وحشتناکی را که در رابطه با قرارگاه اشرف توضیح دادید بر خانمهای حاضر در اشرف چه تاثیری گذاشته است واقعا این تناقض مابین فردیت و حقوق طبیعی و ذاتی افراد با برخوردها و رفتارهای فاشیستی مسئولین فرقه رجوی چه تاثیری بر خانمها داشت ؟چه مشکلاتی برای آنها پیش می آمد؟ شما این مشکلات را مشاهده می کردید و به عینه می دیدید این وضعیت نابهنجار را؟ این جدایی ها ، این طلاق ها ، این سرکوب تمایلات طبیعی افراد واقعا چه بازتابی داشت؟ چه انعکاس هایی داشت در خانمهای قرارگاه اشرف در مناسباتشان درروابطشان؟
• ببینید برای مثال خانمها می گفتند که چرا باید ما فاکت غسل بنویسیم بالاخره این فاکت ها هست ، این لحظات هست ، اینها را که نمی شه از آدم بگیری ولی خانمها مجبور شده بودند با این شرایط خودشان را ظاهرا وفق دهند زیرا چاره ای جز این نداشتند آنها نمی خواستند تحت این شرایط بمانند ولی مجبور بودند که تن به این شرایط بدهند چون در غیر اینصورت نمی شد و کسی که در قرارگاه اشرف گیر افتاده باید از حرف مسئولین سازمان اطاعت بکند و گر نه شرایط را برایشان جهنمی می کردند البته خانمها نیز خیلی از مسئولیتهای محوله را سنبل می کردند و به نوعی از زیر کار در می رفتند و یا سعی می کردند که از دستورات فرماندهان خود زیرکانه شانه خالی کنند و خیلی از مواقع هم خودشان را به نفهمی می زدند.
• از اینکه در این مصاحبه شرکت کردید بسیار ممنون و متشکرم.
پایان
انجمن نجات شاخه آذربایجان غربی
 
خروج از نسخه موبایل