اتحاد نانوشته‎ ی استراتژیک

اتحاد نانوشته‎ ی استراتژیک
ایران‎دیدبان
آقای هادی شمس حائری در مطلبی با عنوان فرجام مجاهدین در عراق ، ضمن بررسی چشم‎انداز آینده‎ی حضور مجاهدین در عراق، نگاهی به قدرت‎ها و گروه‎های نقش آفرین در صحنه‎ی عراق انداخته و شمه‎ای از واقعیات مربوط به وضعیت بحرانی این کشور را برای خواننده بازگو می‎کند.
آقای حائری، اجزای حوادث جاری عراق را از دید طوایف و فرقه‎های موجود در این کشور بررسی می‎کند، که برای درک آنچه در عراق می‎گذرد باید به یک‎جا کردن دیدگاه‎های یادشده و نگاه جامع به آن پرداخت، چرا که هر کدام از آنها تنها بخشی از واقعیت را منعکس می‎سازند.
از این گذشته، به‎نظر می‎رسد برای دریافت عمیق از حادثه‎ی تأسف باری که اکنون در منطقه‎ی خاورمیانه و به‎ویژه در عراق می‎گذرد، باید بخشی از روایت ایشان از اوضاع عراق بازنگری و در مورد آن روشن‎گری شود.
ایشان در قسمتی از مقاله‎ی خود می‎نویسد:
« نظر شیعیان این است که ادم کشی ها و حملات به مراکز مذهبی شیعیان کار وهابیون اعزامی از یمن و عربستان سعودی است که به عراق آمده تا شیعه بکشند. وهابی ها کشتن شیعیان را یک وظیفه شرعی می دانند و معتقدند که همه شیعیان ایرانی هستند و کسی که در عملیات شیعه کشی کشته شود یکراست به بهشت می رود و عملیات انتحاری را همین وهابی های متعصب انجام می دهند.
مجاهدین چون خود را شیعه می خوانند طبیعتا نمی توانند با نیروهای وهابی همکاری داشته باشند و وهابی ها نیز حاضر به همکاری با مجاهدین شیعه نمی باشند و حتی کشتن آنها را هم جایز می شمرند اما همکاری مجاهدین با سنی های طرفدار صدام و بقایای حزب بعث و منافع مشترک آنها در آشوب و بلوای عراق بر کسی پوشیده نیست. »
واقعیت این است که بخش اعظمی از خشونت عنان گسیخته‎ای که این روزها در عراق، شیعیان را هدف گرفته است، تفکر سلفی‎ای است که خاستگاه آن اردن می‎باشد و توانسته نیروهای تندرو وهابی را از چندین کشور عربی به خود جذب کند. جریانی که دوشادوش بقایای صدام، عملیات مسلحانه‎ی تروریستی در این کشور را پیش می‎برد.
باید دانست که چه سلفی‎گری که کشتن شیعیان را اولویت درجه یک خود می‎داند و چه وهابیت که حرکت‎های سلفی را تأیید می‎کند، فرقه‎های دست‎سازی هستند که استعمار پیر انگلیس، برای نفاق افکنی و دشمنی در میان مسلمانان آنها را ساخته است و رهبران متحجر و منجمد این جریانات را با توجیه‎های صوری از اسلام، برای آدم‎کشی کوک می‎کند.
استعمار حتی این بازی را در میان فرَق شیعه نیز ادامه داده است که بدیع‎ترین نمونه‎ی آن را می‎توان در خلق سید حسنی به‎عنوان نائب امام زمان (عج) در بصره مشاهده نمود.
اما نکته‎ی بسیار مهم در رابطه با نگاه و نگرش این جریانات به مجاهدین (بر خلاف آنچه در مقاله‎ی ایشان آمده است)، نگاهی منفی نیست و از بد ِ حادثه، رهبران متحجر این فرقه که به خشک مغزی و انجماد شهره هستند، این بار در تشخیص متحد خود (ولو به‎صورت تاکتیکی) انعطاف به خرج داده و تحت فرمان یک ستاد واحد با مجاهدین همکاری می‎کنند و یک هدف واحد را پیش می‎برند.
ریشه‎ی این همکاری البته به سالیان پیش برمی‎گردد، لااقل مجاهدین در سه مرحله با طالبان، لشگر طیبه و وهابی‎ها و سلفی‎ها همکاری داشته و دشمنی خود را با کانون و مرکز ثقل شیعیان جهان – ایران – اثبات کرده و اعتماد متقابلی را برقرار نمودند.
یک بار در مراودات با عربستان از طریق سرویس امنیتی این کشور که در آن زمان به پرورش نطفه‎ی القاعده مشغول بود و شناختی از وضعیت خود را منتقل نمود، که شاخص آن خدمت به صدام علیه ایران بود.
یک بار در مرزهای افغانستان – پاکستان، هنگامی که طالبان رسماً قدرت را به‎دست نگرفته بودند و بخشی از وهابیون مسلح در لشگر طیبه و سپاه صحابه به کشتن شیعیان در پاکستان مشغول بودند، راه ارتباطی و امکانات در اختیار مجاهدین قرار می‎دادند و بعدها این همکاری و شناخت به طالبان نیز منعکس گردید.
در یک مرحله هم، اعضای باسابقه‎ی مجاهدین که در پادگان سلمان پارسی، آموزش مربی‎گری در نزد افسران عراقی می‎دیدند با نیروهای القاعده و همین سلفی‎هایی که اکنون در عراق فعال هستند، آموزش مشترک می‎دیدند…
نگاه وحدت گرایانه‎ی سلفی‎ها به مجاهدین، هنگامی بهتر فهمیده می‎شود که به طرح‎ها و برنامه‎های کشف شده‎ی پس از به هلاکت رسیدن زرقاوی در مورد ضرورت ایجاد درگیری بین امریکا با ایران دقت کنیم!
آیا مشابه این طرح‎ها و برنامه‎ها را پیش از این در ستاد فرماندهی مجاهدین مشاهده نکرده‎اید؟
صهیونیست‎ها که اکنون نقشی در اوضاع عراق بازی می‎کنند، با این که حاضر به اتحاد با هیچ فرقه‎ی اسلامی نیستند، نیز چنین نگاهی به مجاهدین دارند و عملاً از آنها پشتیبانی کرده و آنها را تقویت می‎کنند.
اتحاد شوم بعثی – سلفی – مجاهدین که در زیر سایه‎ی اشغال‎گران و صهیونیست‎ها شکل گرفته است، اتحادی است دیرینه که ریشه‎ی آن را در تحولات صورت گرفته در بافت کشورهای اسلامی پس از انقلاب ایران باید جستجو کرد.
از طرف دیگر نباید ساده انگارانه و به صرف این که مجاهدین خود را شیعه می‎دانند، گمان کرد که آنها حاضرند به‎خاطر این ادعا، از ضربه به دشمنان خود چشم‎پوشی کنند.
دار و دسته‎ی رجوی بی‎پرنسیب‎تر و بی‎اصول‎تر از این حرف‎ها است که اعتقادات مذهبی‎اش را مانعی برای انجام جنایت بداند.
علت این که باند رجوی در عراق هر روز و در تبیلغات وسیع، شیعیان را عوامل ایران و حتی ایرانی معرفی می‎کنند این است که آنها هر چه پررنگ‎تر در مقابل دیدگان آدم‎کشان القاعده‎ی عراق قرار گیرند.
ضمن این که بعثی‎ها، سلفی‎ها و مجاهدین، بی‎گفتگو و در سکوتی خائنانه به‎خوبی می‎دانند که یک هدف را دنبال می‎کنند و در مسیر رسیدن به آن هدف باید با هم متحد باشند. آن هدف چیزی نیست جز ساقط کردن دولت عراق و به آتش کشیدن منطقه از راه تحریک امریکا و اسراییل برای حمله به ایران.

خروج از نسخه موبایل