قرارگاه اشرف ظرف ایدئولوژیک مجاهدین

قرارگاه اشرف ظرف ایدئولوژیک مجاهدین
بهار ایرانی
همزمان با تشدید مواضع دولت قانونی نوری المالکی مبنی بر تعیین تکلیف و ضرب العجل شش ماهه برای اخراج سازمان مجاهدین خلق از خاک عراق ، سازمان تبلیغات دامنه دار و گسترده ای در عراق و اروپا برای موجه جلوه دادن حضورشان در خاک این کشور به راه انداخته اند. این واکنشها به گونه ای است که تا مرز تهدید بالقوه امنیت این کشور پیش رفته است. بیانیه تهدید آمیز شیوخ عشایر دیالی مبنی بر دفاع از مجاهدین در مقابل هر گونه تصمیم از جانب دولت عراق در نوع خود مشابهت های آشکاری با مواضع سازمان در آستانه فاز نظامی آنها در سی خرداد سال 1360 دارد. در اینکه این بیانیه مستقیما توسط مجاهدین تنظیم شده هیچ تردیدی نیست. ادبیات این بیانیه ها و مطالبات آنها جملگی بر رابطه سیستماتیک آنها با مجاهدین تاکید دارد. صرفنظر از توانایی های سازمان در ورود به این فاز آنچه حائز اهمیت نشان می دهد سمت و سوی مجاهدین و تلاش آنها برای مجاب کردن دولت عراق مبنی بر ادامه استقرار آنها در عراق است.
ظاهرا بعد از سقوط صدام حسین ادامه استقرار مجاهدین در عراق بر حسب صورت مسئله جدید منطقه توجیه منطقی و عقلانی ندارد. صرفنظر از زمینه های فرصت طلبانه درباره انتقال رهبری مرکزیت سازمان به خاک عراق در سال 1365 بر حسب ارزیابی شرایط منطقه و اهداف فرضی مجاهدین این اقدام به اتکاء محاسبات فرضی و شرایط زمانی امری پذیرفتنی و ظاهرا عقلانی بود. مجاهدین با انتقال خود به خاک عراق اهداف پنهان و آشکاری را دنبال می کردند که می توان رئوس آن را با عنایت به مناسبات و معادلات در تسریع هدف استراتژیکشان یعنی معضل سرنگونی ظاهر سودمند ارزیابی کرد.
مجاهدین با گزینه عراق به عنوان یک متحد استراتژیک نقش مخرب و به زعم خود موثری در سرنوشت جنگ ایفا کردند.
آنها با انتخاب خاک عراق و اتخاذ مشی ارتش رهایی بخش این امکان بالقوه را فراهم آوردند تا در صورت شرایط بی ثباتی جمهوری اسلامی از نزدیکترین نقطه ممکن به خاک ایران نفوذ کنند.
در صورت امکان با کار روانی، تبلیغاتی و بعضا تهدید و تطمیع بخشی از اسرای جنگی را در خدمت اهداف خود بگیرند.
اتصال هواداران فرضی خود در ایران را تسریع کنند.
و در نهایت امکان دسترسی بیشتر و سهل تری به اهداف تروریستی در ایران داشته باشند.
وجود یک ارتش مکانیزه و در کنار آن استفاده از امکانات لجستیکی این ارتش و در نهایت حمایتهای مالی و سیاسی رژیم صدام فاکتورهایی بودند که مجاهدین علی رغم پذیرش هزینه های سنگین ایستادن در کنار صدام، این تصمیم را به نسبت دستاوردهای فرضی قابل اشاره توجیه می کرد.
مضاف بر اینکه مجاهدین با این تصمیم تلویحا پذیرفته بودند که مسئله سرنگونی از درون امری ناشدنی است. در واقع خاک عراق و رژیم صدام قبل از سقوط برای مجاهدین به منزله ظرف استراتژیک از اهمیت برخوردار بود.
با سقوط صدام تمامی این معادلات در هم ریخت. شرایط منطقه و ظاهرا خلع سلاح مجاهدین از یک سو و تحولات سیاسی داخلی عراق و موضع گیری دولت قانونی این کشور و مشخصا تمایل آن برای ایجاد زمینه های تعامل و همکاری بیشتر و کارنامه مجاهدین در دوران صدام بر ایزوله شدن مجاهدین و تعیین تکلیف آنها تاکید بیشتری داشت. اما پوش به ظاهر حقوقی و بین المللی و حمایت نیروهای ائتلاف این امکان را برای مجاهدین فراهم آورد تا عجالتا و تا تعیین تکلیف نهایی برای اعزام به کشور ثالثی کماکان در عراق بمانند.
صورت معادله مجاهدین از این پس بر این معنی تاکید داشت که آنها برای دسترسی به اهداف فرضی خود ظرف استراتژیک خود یعنی خاک عراق را از دست داده اند. مجاهدین خلع سلاح شده محکوم شدند تا تحت نظارت نیروهای ائتلاف تا اطلاع ثانوی در عراق بمانند. این شرایط به بخشی از نیروهای سازمان که تا اینک به امید استفاده از ظرف استراتژیک یعنی خاک عراق و حل معضل سرنگونی با سازمان مانده بودند امکان داد با تجدید نظر و یاس مطلق از مجاهدین جدا و به کمپ تبف * بروند. مجاهدین خلع سلاح شده که قرار بود در صورت حمله امریکا به عراق اقدام به عملیات عاشوراگونه بکنند به زعم رهبری در شرایط ناگزیری میان انتخاب سلاح و نفر ، ظاهرا نفر را در اولویت قرار دادند. حمایتهای مالی باطبع این تحولات قطع و مجاهدین را بار دیگر در نقطه صفر قرار داد. تمامی معادلاتی که بر اساس آن ورود سازمان به خاک عراق و استقرار در آن را توجیه می کرد با تغییر شرایط سیاسی عراق منتفی و دقیقا به مثابه عوامل سد کننده در آمد. در چنین شرایطی مجاهدین خلق کماکان اصرار دارند در عراق بمانند. آنها برای رفع هرگونه اتهام حاضر شده اند تنها به عنوان یک نیروی اپوزیسیون سیاسی و نه مسلح که نیاز به تامین جانی صرف دارند به عنوان یک شهروند عادی در عراق باقی بمانند.
در چنین شرایطی اصرار مجاهدین بر ماندن در عراق بر اساس چه فرضیات و احتمالاتی می تواند توجیه و ارزیابی شود. یکی از گمانه های موجود بر این باور است که مجاهدین مترصد تغییر شرایط در منطقه هستند. به این معنی که قادر خواهند بود امریکایی ها را متقاعد کنند تا آنها را به عنوان آلترناتیو مورد ارزیابی و در موضع خود نسبت به مجاهدین تجدید نظر کند. مریم رجوی بارها به اشاره و کنایه از مجاهدین به عنوان یک پتانسیل برای تحولات فرضی تاکید کرده است. اما واقعیت این است که امریکایی ها تحت هیچ شرایطی تن به این ریسک مخاطره انگیز نخواهند داد. به نظر می رسد دلایل اصرار ماندن مجاهدین در عراق را باید از منظر دیگری مورد بررسی قرار داد. هر گونه دلالت بیرونی برای توجیه این پافشاری سهم اندکی را به خود اختصاص می دهد. برای حصول به پاسخ معقول در این رابطه الزاما باید ارزیابی مجاهدین خلق از مقر استقرارشان در خاک عراق یعنی قرارگاه اشرف را مورد مداقه و تحلیل قرار داد.
تاکید مجاهدین در معرفی قرارگاه اشرف به عنوان شهر خون و شرف و تغییر آن از یک موقعیت جغرافیایی صرف به یک نماد تشکیلاتی، سازمانی و قدسی کردن آن حامل این بار معنایی است که خاک عراق و مشخصا قرارگاه اشرف از این پس نه یک ظرف استراتژیک که به یک ظرف کاملا ایدئولوژیک تبدیل شده است. انتقال مجاهدین به هر نقطه فرضی دیگر به این معنا است که ساختار امنیتی، فرقه ای مجاهدین خلق به شدت دچار ترک و پیامدهای جبران ناپذیری را برای آنها به همراه خواهد داشت. مجاهدین که تا اینک روی موج تبلیغاتی قربانیان خود سوار بوده و از نسل کشی جنون آمیز رهبری مجاهدین ارتزاق می کرده اند به خوبی می دانند که از دست دادن اندک افراد خود در قرارگاه اشرف به منزله از دست دادن باقیمانده سرمایه ای است که در حال حاضر به اتکای آن هم از موضع ترحم طلبی و هم توان نیروی انسانی می تواند بقای صوری آنها را تضمین کند. مجاهدین در هیچ نقطه دیگری جز قرارگاه اشرف قادر به مهار و کنترل امنیتی و روانی و فرقه ای افراد خود نیستند. تعامل این افراد با هر شرایط فرضی دیگری جز اشرف مناسبات درونی مجاهدین را به شدت دچار چالش می کند. واقعیت این است که افراد مستقر در قرارگاه اشرف بسان افراد محبوس شده در قلعه الموت حسن صباح هیچ درک واقع بینانه ای از مناسبات کلان جهانی و اجتماعی در بیرون خود ندارند. هر جابجایی مکانی بطور اجتناب ناپذیر حداقل این پیامد را در بر خواهد داشت که ساختار کنونی تشکیلات مجاهدین را دچار ترک و شکنندگی کند.
اگر در زمان صدام خاک عراق به منزله ظرف استراتژیک برای مجاهدین حائز اهمیت بود اینک به همان میزان و چه بسا فراتر از اهمیت ایدئولوژیک برخوردار است. اظهار نظر یک مقام فرانسوی مبنی بر اینکه اجازه نخواهند داد اوور** به قرارگاه اشرف دیگری در قلب اروپا تبدیل شود حکایت از درک واقع بینانه و اهمیت قرارگاه اشرف نه به منزله یک مکان جغرافیایی که یک مکان نمادین برای اروپائیان قابل فهم است. قرارگاه اشرف در واقع به مثابه یک پوش، حتی المکان می تواند بخشی از تعارضات بنیادین مجاهدین را استتار کند. زمینه های انشقاق و انشعاب و تلاشی را به تعویق بیندازد. مجاهدین می توانند به بهانه خطرات فرضی و القاء توهم مجازات های سنگین ساکنین اشرف از سوی جمهوری اسلامی آنها را کماکان در انقیاد خود نگهدارند. در اهمیت این ادعا همین بس که مجاهدین طی سالهای گذشته و قبل از سرنگونی صدام هر عضو مسئله دار خود در اروپا را برای تنظیم رابطه اش با دستگاه مجاهدین به قرارگاه اشرف منتقل می کردند. اشرف امروزه برای مجاهدین نه یک مکان صرف که یک ظرف ایدئولوژیک است. مجاهدین بدون استراتژی، بدون سلاح و بی حمایت مردمی عندالزوم باید به جایی فراتر از وعده و وعیدهای سیاسی اتکا کنند. به زعم مجاهدین انقلاب ایدئولوژیک و قرارگاه اشرف ظرف و مظروف تفکیک ناپذیر استراتژی بقا در حال حاضر هستند.
* مکانی در شمال قرارگاه اشرف در عراق که چندصد عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق تحت نظارت نیروهای ائتلاف استقرار دارند.
** مکان محل استقرار مریم رجوی و شماری از اعضای بلند پایه سازمان مجاهدین خلق در حومه پاریس در فرانسه.
 

خروج از نسخه موبایل