پیکار در ژنو

پیکار در ژنو
مهدی خوشحال


شهر زیبا و ساحلی ژنو در هفته های اخیر شاهد پیکار دو گروه از ایرانیان بود. ژنو در اصل یک شهر آرام و مرکز امنیت در جهان است، بدین سبب که به خاطر داشتن فرهنگ و تمدن دیرینه، ثروت های زیادی از ملل جهان را در خود جای داده و حفظ کرده است. یک شهر مولتی کولتور MultiKultur و توریستی است و وجود سازمان ها و نهادهای حقوق بشری و بین المللی، مزید بر علت شده تا جایی که از همه جای این کره خاکی نمایندگان و نخبگانش در این شهر جمع می شوند و برای حل معضلات و مشکلات عدیده ای که هنوز بر سر راه انسان هاست، راه های انساندوستانه و صلحجویانه پیدا می کنند.
جالب این که در این شهر در مقابل کمیساریای عالی پناهندگان و سازمان ملل، توپ کهنه ای را کاشته اند که این توپ بر خلاف توپ های سایر نقاط زمین سمبل قدرت و خشونت نیست، بلکه لوله توپ را خمیده اند و آن را از کار و خشونت ورزی باز داشته اند. بنابراین شهر ژنو با این اهداف، آرمان ها و ارزش ها خو گرفته و به شهری که مهد تمدن، آزادی و حقوق بشر است، بدل شده است.
از دو گروه ایرانیانی که نام آوردم در شهر ژنو با همدیگر درگیری سیاسی دارند، یکی از این گروه ها که خود را قربانی نظام جمهوری اسلامی می نامد، مجاهدین خلق و گروه دیگر قربانیان خود مجاهدین هستند که طی هفته ها تلاش مستمر و در ارتباط با شهروندان و شخصیت های حقوق بشری، خواهان افشاء چهره دیگری از رهبران مجاهدین خلق هستند.
یکی از اعتراضات و خواست های نفرات مجاهدین که قریب به دو ماه در مقابل کمیساریای عالی پناهندگان تحصن کرده اند، این است که اعضای باقیمانده شان در عراق می بایست همچنان در شرایط ناامنی و گرسنگی باقی بمانند. متقابلاً قربانیان مجاهدین که خود زمانی در زندان ها و کمپ های مجاهدین مورد انواع آزار و شکنجه قرار گرفته و هم اکنون بسیاری از اعضای خانواده هایشان در بدترین شرایط انسانی به سر می برند، این است که سازمان ملل و کمیساریای عالی پناهندگان به همه اعضای پایین مجاهدین که هنوز در کمپ اشرف دوران وخامت باری را سپری می کنند، حق انتخاب سرنوشت بدهند و حقوق انسانی و سیاسی شان توسط هیچ قدرت و حتی دولت عراق، پایمال نگردد. به آنان شانس از سرگیری دوباره زندگی و حتی شانس انتخاب نوع مبارزه سیاسی، داده شود.
در این پیکار چند هفته ای علیرغم این که سلاح نفرات ما طبق معمول سخن و اندیشه و کاغذ و تصویر و فیلم و دیالوگ بود، ولی نفرات مجاهدین همچنان و دقیقاً مانند قرارگاه اشرف با ما برخورد خشونت آمیز داشتند. آنان در حینی که با نفرات ما مواجه می شدند، با پرخاش و توهین و تهمت جواب می دادند و هر جا که قادر به پرخاش و توهین نبودند و محذوریت داشتند با اشاره دست، فرهنگِ بی فرهنگی و خشونت طلبانه خود را ابراز می کردند.
نفرات مجاهدین، علیرغم این که سال ها از موهبت و امکانات مختلف کشورهای غربی استفاده کرده اند، هنوز به حداقل های زندگی اجتماعی، انسانی و سیاسی آشنایی ندارند.
من به نوبه خودم طی چند هفته اخیر در ژنو شاید با هزاران مرد و زن از کشورهای مختلف جهان برخورد داشتم و در اکثر مواقع زبان هم را بلد نبودیم، ولی از طریق احساسات انسانی قادر بودیم دردها و پیام هایمان را از طریق زبان مشترک، به همدیگر منتقل نماییم. با این وصف با تنها کسانی که قادر نبودم حرف و سخن داشته باشم، اعضای مجاهدین خلق بودند. آنان انگار از جنگل و غارها به شهر ژنو آمده و در برخورد با افراد ما فرار را بر قرار ترجیح می دادند.
چیزی که برایم جالب تر بود، آنان طی سال های قبل از روحیه تهاجمی برخوردار بودند و در مواجهه با نفرات ما با تهاجمات فیزیکی برخورد می کردند. ولی در ژنو آنان نه قدرت تهاجم داشتند و نه قدرت تکلم، بلکه تنها خشونت و دروغ و تزویر، سلاح آنان بود و جز این دیگر هیچ چیز نداشتند!
یکی دیگر از مسایلی که در ارتباط با مجاهدین خلق در ژنو باید اعتراف کنم، این است که حضور آنان در مجامع حقوق بشری تنها یک حضور جعلی و سمبلیک است. آنان اعتقادی به حقوق انسانی و سیاسی از طریق مجامع بین المللی و حقوق بشری ندارند. آنان اعتقادی به پناهندگی سیاسی برای ایرانیان و اعضای خودشان، ندارند. آنان اگر هم حقی از مجامع حقوق بشری خواسته باشند، فقط برای رهبران شان است و در نتیجه برای اعضای پایین دقیقاً ضد حقوق انسانی و سیاسی، می خواهند. آنان همه پاسپورت های سیاسی اعضایشان را وقتی که آنان را در تله قرارگاه اشرف می برده اند، پاره می کردند و به ریشخند می گرفتند. آنان از واژه حقوق بشر به عنوان توهین و تحقیر اعضایشان استفاده می کردند. حقوق بشر و مابقی مجامع سیاسی و انسانی، در اصل برای رهبران مجاهدین یک وسیله برای تبرئه کردن خود و فشار علیه دشمنان شان است.
به عیان دیده و تجربه کرده ام که رهبران مجاهدین از واژه های انسانی و سیاسی چگونه در راستای تحقیر و تحمیق و فریب اعضایشان استفاده می کردند. آنان وقتی به عضوی می گفتند، تو روحیه حقوق بشری داری! یعنی این که آن عضو فاقد روحیه انقلابی یا همان روحیه تروریستی، است.
بنابراین، روح حقوق بشر یک روح انسانی است و روح تروریسم یک روح غیرانسانی و تخریب گر. به همین جهت، استتار حقوق بشری و سیاسی مجاهدین خلق را نباید جدی گرفت، زیرا که آنان از مجامع انسانی و حقوق بشری هیچ خواست انسانی و سیاسی ندارند، مگر این که حربه پناهندگی سیاسی و حقوق بشر و سازمان ملل و غیره، بتواند راه تروریسم را برایشان هموار کند!
پایان
خروج از نسخه موبایل