مکاتبه با دکتر مسعود بنی صدر

مکاتبه با دکتر مسعود بنی صدر
آقای مسعود بنی صدر
با سلام و تقدیر از موارد آموزشی شما که در سایت و کتابتان منعکس گردیده است ، مایلم که مطالب زیر را با شما در میان بگذارم.
در سال 2003 پس از تلاش بسیار موفق شدم تجارب بیست ساله خودم را در سازمان مجاهدین در کتابی تحت عنوان روانشناسی خشونت و ترور و همچنین کتابی بزبان هلندی با نام Sekte به چاپ برسانم.
پس از آن مستمرا سعی کرده ام تا از زاویه تحقیقی –علمی مسائل و مشکلات روحی-روانی کسانیکه در دام فرقه ها اسیر میگردند ، موشکافی نموده و به بررسی آن بپردازم.
در حال حاضر نیز با برپائی سمینارها و جلسات پرسش و پاسخ در دانشگاه ها و مراکز علمی و آموزشی ، موضوعاتی مانند رابطه فرقه و تروریسم و پروسه شستشوی مغزی و… از زاویه روانشناسانه به بحث و پرسش وپاسخ گذاشته می شود.
در این سمینارها متخصصین و روانشناسانی که تسلط تئوریک بر مباحث مورد بحث دارند، نیز حضوربهم میرسانند.
حضور جداشدگانیکه خود در مراحل پروسه شستشوی مغزی قرار گرفته اند و بیان فشارهای روحی- روانی که به انان در طی زمان اسارت تحمیل شده است، در روشن و واضح شدن این مبحث کمک بسزائی می نماید.
هجدهم اکتبر و بیست و یکم نوامبر نیز از جمله سمینارهائیست که توسط دانشجویان رشته های روانشناسی در دانشگاه های شهرهای لیدن و خرونینگن برنامه ریزی شده که توسط کانون رهائی به اجرا در می آید.
موضوع مورد نظر در سمینار رابطه فرقه و تروریسم می باشد.
باتوجه به اینکه مطالب آموزشی شما کتاب و مقالات همیشه مورد توجه و استفاده ما قرار دارد، مایلیم که از کمک فکری و در صورت امکان، حضوری شما بهره مند گردیم.
موفقیت شما را آرزومندم
ارادتمند مسعودجابانی
——————————————————————————–
مسعود عزيز
از دريافت نامه محبت آميز شما بسيار ممنونم و برای شما موفقيت بيشتری را آرزومندم.
از اينکه مطالب کتاب و وب سايت مرا در امر فهم و روياروئی با پديده فرقه مفيد و مثمر ثمر يافته ايد، خيلي خوشحالم.
متاسفانه پديده فرقه محدود به زمان ما و کشور ما و سازمان مجاهدين نميشود و ابعاد بسي وسيع تر چه بلحاظ زماني و چه جغرافيائي دارد. تا آنجا که من ميدانم گروهها و سازمانهای متعددی در اقصي نقاط جهان، متشکل از جدا شدگان از فرقه ها و رونشناسان حرفه ای، درگير فهم وشناخت اين پديده تاريخي و کمک به اسرای فرقه ها هستند.
من به سهم خود در نوشتن خاطراتم، بجای نگارش فهم امروز خود و تحليل گذشته با دانش امروز، و يا موضع گيریهای سياسي – فلسفي، سعي کردم وقايع را آنطور که در زمان خودشان ميديدم بيان کنم. تا شايد متخصصين امر بتوانند با مشاهده نحوه تفکر يک نفر در دام فرقه و استحاله تدريجي وی اين پديده را از نزديک لمس نموده و روزی راه علاجي برای آن بيابند.
در باره فرقه بايد توجه داشت که تشکيل هر فرقه بنظر من يک شرط لازم و يک شرط کافي دارد. شرط لازم آن وجود بستر مناسب سياسي و عقيدتي و يا بقولي ايدئولوژيک است. و شرط کافي آن وجود فرديست مومن به رسالت خود در پاسخگوئي به آن سئوالات سياسي و يا فلسفي و بقولي نجات هموطنان خود و يا در بسياری موارد کل بشريت. چنين فردی با جذب اولين مريد، تبديل به گرو، مرشد، پير، رهبر.. فرقه شده و به اين ترتيب فرقه متولد ميگردد. از اينجا به بعد، اينکه يک فرقه چه مکانيسمهائي را برای جذب و حفظ مريدان و يا پيشبرد رسالتهای متعهد شده خود، بکار گيرد تا حدود زيادی در درجه اول به ويژيگيهای شخصي رهبر فرقه و در مرحله بعدی به ساختارهای عقيدتي فرقه ربط دارد.
متاسفانه در برخورد با فرقه ها گاها ديده شده که يکي ار دو شرط فوق الذکر به فراموشي سپرده ميشود. مثلا در مورد مجاهدين گاها ما فراموش ميکنيم که اگر فضای سياسي دوران شاه و يا اوائل انقلاب نبود و يا جذابيتهای ترکيبي مارکسيسم با تشيع نبود، هيچگاه بستری که فردی مثل مسعود رجوی بتواند در آن رشد کرده و مدعي تصاحب روح مريدان خود شود بوجود نميآمد. و يا بالعکس وجود چنين بستری در صورت عدم حضور کسي مثل مسعود رجوی احتمالا مجاهدين را در صف گروههای ديگر مثل چريکها و يا نوع اسلامي آنها آرمان مستضعفين قرار ميداد.
بهر صورت در اين مورد بحث بسياراست و من هم بسهم خود، و در حد امکاناتم هر کاری که از دستم بر بيايد انجام خواهم داد که مانع قرباني شدن بيشتر جوانان کشورمان در دام اين فرقه ها بشوم.
متاسفانه حد اقل در مورد سمينار اکتبر شما که مطمئن هستم نميتوانم در آن شرکت کنم. ولي برای شما آرزوی موفقيت ميکنم. لطفا اگر از من از راه دورکمکي در انجام اين امر مهم بر ميآيد، مرا مطلع نمائيد.
با آرزوی موفقيت برای شما مسعود بنی صدر
28 سپتامبر 2006

خروج از نسخه موبایل