نامه شماره چهارم ابراهيم خدابنده. خرداد 1385

نامه شماره 4 خرداد 1385
مسعود جان سلام،
معروف است از میرزا رضای کرمانی، ضارب ناصر الدین شاه در حرم عبدالعظیم، پرسیدند که کدام حاکم عادلی را پشت دروازه تهران سراغ داشتی که شاه را ترور کردی، و میرزا جوابی نداشت تا به این سؤال بدهد. این مطلب را در پاسخ به بخشی از نامه ات نوشتم. بهرحال بگذریم.
نامه ات امروز به دستم رسید و مثل همیشه اولا خیلی خوشحال شدم و ثانیا بلافاصله نشسته و شروع به نوشتن جواب کردم. اول میخواهم از مصاحبه ات با آسیا تایمز و واکنش سازمان شروع کنم. راستش را بخواهی در این سه سالی که در ایران هستم و بسیاری از روزنامه ها و مجلات را میخوانم تابحال حتی در واکنش به سرسخت ترین دشمنان نظام هم استفاده از چنین فرهنگ و لحنی که در واکنش سازمان به چشم میخورد، آنهم در خصوص عضو سابق خودش که 15 سال تمام، همه چیزش را گذاشته بوده است، ندیدم. هر وقت به متون و نوشته های سازمان مراجعه میکنم احساس میکنم که حتی ادبیات سازمان هم تروریستی است و فقط میخواهد منتقد، مخالف، یا حتی کسی که نظری خلاف نظر سازمان دارد، را منکوب و حذف نماید. مثلا یک کلمه توضیح نداده است که اشکال این موضع گیری چیست. سازمان هیچ وقت توضیح نمیدهد بلکه صرفا سرکوب میکند. از نظر سازمان هر کس سیاست هایش را قبول نداشته باشد بریده و خائن و مزدور و مواجب بگیر رسمی وزارت اطلاعات نظام است. پیشاپیش هم هر کس را که ترجمه این مصاحبه را منتشر کند مزدور و خائن خوانده است که پیشگیری کرده باشد. امروز خوشبختانه دستش کوتاه است ولی اگر از دستش بر می آمد معلوم نبود با مخالفین خود چکار که نمیکرد. از این هم بگذریم.
موضوعی که بعد از خواندن نامه ات به نظرم رسید و میخواستم پیشنهاد بدهم ارائه طرح یک مناظره اینترنتی در سایت خودت با امثال محدثین یا هر کس دیگر است. در این مناظره سیاست سالهای اخیر سازمان در قبال بسیاری از مسائل داخلی و بین المللی میتواند مورد بررسی قرار گیرد. یعنی میشود یک سری سؤالات و نظرات مشخص خطاب به مسؤولین سازمان طرح کرد و از آنان یا هر کس دیگر که مایل باشد خواست که پاسخ دهد و باب مباحثه ای باز شود. من فکر میکنم که در فضای فعلی بهتر است تمامی حرفها از هر طرف گفته شود. علی رغم اینکه مشکلات و مسائل زیادی را در جو خارج کشور مطرح کردی ولی به عقیده من باز ریشه اصلی عدم اطلاع و آگاهی از فضای داخل کشور است. ممکن است این موضوع در مورد رهبری سازمان صادق نباشد و او عمدا و برای منافع مقطعی، مردم ایران را از محاسبات استراتژیک خود خارج کرده باشد ولی در خصوص اغلب افراد سیاسی به عقیده من صدق میکند.
من فکر میکنم که در جهت کاری که اشاره نمودی داری انجام میدهی، باید تلاش کنی تا با حداکثر افرادی که میشناسی و دوستان سابق حتی اگر هنوز در طیف هواداری از سازمان هم قرار داشته باشند (البته میدانم ارتباط برقرار کردن با کادرهای داخل تشکیلات تقریبا غیر ممکن است) رابطه برقرار کنی و آنها را به بحث حول حداقل مسائل سیاسی روز بکشانی. بی شک پل زدن به سمت آنان و انتقال سؤالات در ذهنشان میتواند مؤثر باشد. جالب است بدانی که خود من از این نقطه شروع کردم که برای اولین بار جرأت نمودم سؤالاتی در ذهن خودم مطرح نمایم. از اینکه نامه های مرا به دیگران برای خواندن دادی خوشحالم. اگر مایل باشند و نکته ای داشته باشند خوشحال خواهم شد چند خطی برایم بنویسند.
در نامه ات اشاره کرده بودی که:” سازمان ما را از همه منجمله خودمان، خدا و خلق قطع کرده و به رهبری وصل کرده بود و وقتی ما از رهبری سازمان قطع شدیم براستی در خلاء ای دردآور سرگردان شدیم. بعد از سازمان بسختی میشود به خود وصل شد و دوباره اتکای بنفس از دست داده را بدست آورد چه برسد وصل به خدا و خلقی که از آن بطور فیزیکی هم جدا هستی.” آنچه گفتی اساسا فلسفه وجودی یک فرقه را تشکیل میدهد که ترا از عالم و آدم قطع کرده و به رهبر وصل نماید. اما من اعتقاد ندارم که من و تو و امثال ما از خدا هم قطع شده بودیم. اتفاقا به دلیل همان نخ وصل هرچند باریک با خدا بوده است که الان در این نقطه هستیم و نجات پیدا کرده ایم؛ و اگر فرقه بتواند واقعا کسی را از خدا هم مثل از خود و خلق و خانواده و دوستان و گذشته و غیره قطع کند دیگر امیدی برایش متصور نیست. در حالیکه من قویا ایمان دارم که میتوان کسانی که هنوز در چنبره تشکیلات گرفتار هستند را نجات داد و تنها نقطه اتکای من در این خصوص همان است که انسان ها به سختی ارتباط خود را با خدا از دست میدهند و به همین دلیل قربانیان فرقه به سرعت میتوانند به خود و گذشته خود نیز وصل گردند.
…… ولی از اینها گذشته خیلی علاقه دارم که علاوه بر خانواده، دوستان سابق را نیز در ایران ببینم. زیرا مطمئن هستم هر کس پایش را به ایران بگذارد دیدگاهش نسبت به بسیاری از مسائل بکلی تغییر خواهد کرد و لذا بهتر زبان یکدیگر را خواهیم فهمید. منظورم این نیست که فرد طرفدار نظام خواهد شد بلکه تعریفش از نظام و مبارزه برای کسب دموکراسی و آزادی و جنبش مردمی که هم اکنون در ایران حی و حاضر موجود است دگرگون خواهد شد. من قویا معتقدم که هر حرکتی که در خارج کشور توسط هر کسی انجام شود، به همان دلایلی که خودت هم اشاره کردی، جدا از متن مبارزه مردم بوده و لاجرم آنچنان برای مردم و به نفع مردم نخواهد بود.
دیگر بیش از این وقتت را نمیگیرم.
قربانت
ابراهیم

خروج از نسخه موبایل