رابطه ایران و امریکا و نقش پارادوکسیکال مجاهدین خلق

رابطه ایران و امریکا و نقش پارادوکسیکال مجاهدین خلق

با آقای هوشنگ امیر احمدی درباره نقش کنونی مجاهدین خلق
www.mojahedin.ws
تاریخ: 14 اکتبر 2006
جناب آقای هوشنگ امیر احمدی با سلام و آرزوی سلامتی برای شما
مدت مدیدی است مقالات و تلاشهای همه جانبه شما را برای ایجاد تعامل میان ایران و امریکا با درک اهمیت آن و بن بستهای تاریخی موجود فی مابین جمهوری اسلامی و امریکا دنبال می کنم. نفس این تلاش صرفنظر از اهدافی که افراد و جریانهای مختلف یا به ضرورت و التزام اصل همزیستی در جهان، و یا احیانا مسائل دیگر که ممکن است بر ما پوشیده باشد دنبال می کنند، می تواند بر بخش عمده ای از چالشهای موجود نقطه پایان بگذارد. تا آنجا که حقیر از مقالات شما استنباط کرده ام در ایجاد این ارتباط عوامل مختلفی دخیل و تاثیرگذار هستند
که به دلیل نقش محوری و تعیین کننده شان در مدیریت های کلان سیاسی این امکان را به تعویق و تاخیر می اندازند. لزوم و ضرورتی به باز کردن این بحث و عوامل داخلی سنگ اندازی بر برقراری رابطه با امریکا و عادی سازی آن در اینجا نمی بینم، شما به این مقوله به حد کفایت و ضرورت پرداخته اید. اما آنچه در این مورد باید مورد توجه شما قرار گیرد اهتمام بیشتر به عوامل خارجی ای است که به دلایل مختلف در تلاش موازی برای بحران سازی و تشدید آن میان امریکا و ایران هستند. متاسفانه در این رابطه شما به اندازه کافی دچار غفلت شده اید. اینکه این غفلت ناخودآگاه و یا از سر اهمال بوده و یا بعضا از موضع محافظه کارانه و احیانا ترس از انواع برچسب های رایج در میان اپوزیسیون باشد، گناه شما را نمی شویم و قصدم گمانه زنی در این مهم نیست. اما به هر حال نمی توان از کنار این مهم بی تفاوت گذشت. مضاف بر اینکه اهتمام اصلی شما ریشه یابی و ارائه راه حلهای عقلانی و راهکارهای مقرون به منافع دو کشور و ضرورت های اجتناب ناپذیر برای پایان دادن به این مخاصمات تاریخی است. در این که امریکایی ها به میزان دو یا سه دهه گذشته موضعشان نسبت به جهان دچار تغییراتی هر چند اندک، اما در نهایت سمت و سوی عقلانی تری گرفته تردیدی نیست. این امر پیش از آنکه از ماهیت دکترین جهانی امریکا ناشی شود به وضعیت کلی کشورهای در حال توسعه و نزج جنبشهای استقلال طلبانه از یک سو و داعیه دمکراتیزه کردن جهان از سوی امریکا بر میگردد. تفاوت امریکای امروز با امریکای چند دهه پیش این دگرگونی ولو متظاهرانه را بیشتر مورد تاکید قرار می دهد. کودتای شیلی و سرنگونی دولت مردمی آلنده کجا و ساقط کردن رژیم بعث از سر مردم عراق کجا.
با این احوال روحیه قیومیت گرایی امریکا کماکان در استراتژی های متناسب با این دوران کمابیش خودش را به رخ می کشد. صدور دمکراسی به جهان در حال توسعه به گمانم تلویحا آن روی سکه صدور میلیتاریسم و نظامی گری است که ماهیت هر دو شان متکی بر دخالت و تعیین تکلیف از بیرون و نادیده گرفتن مطالبات خودجوش از سوی ملتها است. این مسائل راجنابعالی بهتر از من می دانید و نیازی به تکرار آن نمی بینم. حرف اصلی من با شما در مورد جریاناتی است که در موضع اپوزیسیون جمهوری اسلامی در تلاش بحرانی کردن چالشهای
موجود میان امریکا و ایران و ایستادن در این شکاف به سود منافع فرضی شان است. شما در مقالات مختلف خودتان به وضوح عوامل داخلی و مخل عادی سازی روابط ایران و امریکا را مورد بررسی و تحلیل قرار داده اید. اما در این خصوص از پرداختن به نقش مخل اپوزیسیون و مشخصا موضع سازمان مجاهدین خلق در این خصوص طفره می روید. من در این رابطه نه ازتمامیت عملکرد جمهوری اسلامی دفاع می کنم و نه از شما می خواهم منتقد و یا حتی مخالف سازمان مجاهدین خلق باشید. این مورد مشخصا به نظرگاههای شخصی شما مربوط می شود.
حرف اصلی من این است اگر قرار باشد این عوامل در کلیت خود مورد بررسی و آنالیز قرار بگیرند و منافع فرضی شان از چالشهای موجود تبیین شود نمی توان از کنار اهداف تنش آفرین این سازمان بی تفاوت گذشت. سوال من این است که آیا شما در این حقیقت که مجاهدین در موضع کسب قدرت حاضر به هر معامله سیاسی و هزینه کردن منافع کلان ملی ایران هستند تردیدی دارید. با شناختی که از شما و مشخصا از طریق تعقیب مقالاتتان دارم بعید می دانم که منافع ملی ایران را وجه المصالحه هر بهانه و بها و مصلحتی قرار دهید و تا آنجا که
از استراتژی موجود مجاهدین هر عقل سلیم و بی غرض درک می کند آنها در نقطه مقابل این مهم عمل می کنند. یقینا شما بهتر از هر کس می دانید که مجاهدین در این تعامل ظاهری با امریکا چه منافعی را دنبال می کنند. با یک نظر اجمالی و گذرا به مواضع و انتخاب و گزینه اخبار رسانه ای مجاهدین بخوبی این حقیقت آشکار می شود که مجاهدین در راستای استراتژی تنش زایی میان امریکا و ایران حاضر به هر اقدامی هستند. در این رابطه مشخص تر می توانم شما را به مواضع سازمان در قبال موضوع هسته ای ایران ارجاع بدهم. اینکه اینچالش تا چه میزان در عادی سازی این روابط موثر و تعیین کننده یک بحث مستقل است، و اینکه سازمان تا چه میزان با حربه های مختلف رسانه ای و جعل و تحریف واقعیت نقش ایفامی کند بخوبی می تواند توجه شما را معطوف به نقش مخرب سازمان در این میان نماید. آیا به زعم شما مجاهدین واقعا نگران صلح و امنیت جهانی هستند. اینکه این معضل دیپلماتیک را مجاهدین تا تبدیل به یک بحران نظامی سازماندهی می کنند در نوع خود نمی تواند حداقل کنجکاوی شما را به عنوان یک فعال در این عرصه تحریک کند و باتبع آن در خصوص اهداف آشکار و پنهان آن افشاگری کنید.
حتما نامه اخیر منصور قدرخواه از اعضای سازمان و شورای موسوم به ملی مقاومت به بوش را مطالعه کرده اید. تم اصلی این نامه درخواست استیصال گونه از بوش برای تعیین تکلیف نهایی با ایران به هر طریق ممکن از جمله حمله نظامی است. شکاف میان این ایده ضد ملی و ضد ایرانی و اهداف منفعت جویانه شما در راستای تامین منافع کلان ملی به هر حال باید به نوعی مورد توجه و اهتمام شما قرار بگیرد. اینکه همه عوامل اختلال میان عادی سازی روابط را متوجه عوامل و جناحهای داخلی کنیم و بدون لحاظ و نقش این اپوزیسیون مدام داخل را هدف قرار بدهیم به گمان حقیر نوعی پاک کردن بخشی از صورت مسئله اصلی است. افشای این عوامل چه در نقش پوزیسیون و چه اپوزیسیون حداقل این حسن را دارد که به یک موضوع از تمام ابعاد و زوایا و واقع بینانه نگاه شده است. مضاف بر اینکه در این میان مرز میان منافع ملی و سازمانی و تشکیلاتی گروهها و جریانهای مخالف این عادی سازی بخوبی روشن و در این میان سره از ناسره تفکیک داده می شود. یقینا من و شما به دلیل موقعیت خاصی که در آن قرار داریم از تلاشهای همه جانبه و بست نشستنهای شبانه روزی مجاهدین در کنگره و…امریکا بهتر از دیگران مطلع هستیم. گمان نمی کنم بر این باور باشید که این دخیل بستن ها به کنگره امریکا چندان هم بی تاثیر در روند عادی سازی روابط ایران و امریکا باشد. انتظار حقیر از شما این است که به میزان پرداختن به موضع مخالفین عادی سازی روابط میان ایران و امریکا در داخل موضع و مواضع اپوزیسیون و مشخصا نقش سازمان مجاهدین خلق را در این رابطه فراموش نکنید. چه کسی می تواند این حقیقت را انکار کند که مجاهدین در مقاطعی از تحولات سیاسی ایران چه نقش تعیین کننده و موثری در تخریب روند تعاملات بین المللی میان ایران و جهان داشته اند.
باید به این نکته هم اشاره کنم که امریکا در واقع به نوعی تاوان بخشی از گذشته را پس می دهد. اعتراف امریکا به دخالت در امور داخلی ایران و از جمله عذرخواهی بابت کودتای 28مرداد و سرنگونی دکتر محمد مصدق ایضا بر رویکرد نسبتا عقلانی امریکا برای باز شدن مفرهای گفتمان و تعامل با ایران است. اما اگر توجه داشته باشید مجاهدین در تمامی بزنگاههای تاریخی نقش مخرب در بهبود شرایط را بازی کرده اند. در گذشته از موضع یک نیروی به اصطلاح انقلابی و ضد امپریالیست و اکنون از موضع یک به اصطلاح آلترناتیو به زعم خودشان دمکراتیک. جالب تر اینکه یادشان رفته است جمهوری اسلامی را بواسطه یافتن رگه های بازسازی رابطه سیاسی مورد نکوهش و برچسب وابستگی قرار داده اند و باز یادشان می رود که اکنون نیز برای رودرو قرار دادن امریکا با ایران از حیث نظامی و سیاسی حاضر به هر خفت و خواری هستند تا جایی که خود امریکایی ها می گویند مجاهدین حاضر به انجام کارهایی هستند که ما از انجامشان شرم داریم. می بینیم که مجاهدین در تمام گذشته و اکنون با اهداف یکسان و آن هم کسب قدرت سیاسی صرفنظر از کمیت و کیفیت تاثیرشان یک سر قضیه بوده اند.
حرف من با شما در باز کردن این نقش در تمام دوران حیات این سازمان است. نه برای داخل که برای بیدار کردن ذهن آن طرف قضیه، یعنی کسانی که در تصورشان مسئله اصلی بحران فی المثل بنیادگرایی و موضوعات مشابه است.. نه به صرف ایجاد زمینه و تسریع در ایجاد این رابطه که در بازخوانی کلیت عوامل تشدید این بحران که در نهایت بتواند به موضع مورد علاقه شما جامعیت و واقع بینی کامل و جامعی بدهد. نگارنده حاضر است در خصوص اهمیت این موضوع با یکدیگر وارد گفتمان شویم. موفق باشید

خروج از نسخه موبایل