مروری برنهادینه کردن دیکتاتوری در مجاهدین

مروری برنهادینه کردن دیکتاتوری در مجاهدین
(بمناسبت سالروز معرفی مریم رجوی به عنوان رییس جمهور مادام العمر )

بخش اول –بررسی حوادث 1360-1375
پس از شروع مبارزه مسلحانه وایجاد یک طغیان اجتماعی در سال 1360 و شکست تمام عیار آن در مرداد 1361و فرار آخرین بازماندگان مسئولین وفرماندهان عملیاتی مجاهدین از تهران به عراق و سپس فرانسه ،
اندیشه ایجاد مبارزه توده ای به همت سلاح و تفنگ در تمامیت خود شکست خورده و بحران تشکیلاتی دامنه دار تا پاییز 1363 تمامی رهبری مجاهدین را در نوردیده بود و اولین قربانی آن علی زرکش جانشین سابق مسعود رجوی بود که پس از خلع رده سازمانی به پایین ترین سطح تشکیلاتی نزول پیدا کرد و 4 سال بعد به شکل مجهول و نامعلومی در عملیات موسوم به فروغ جاویدان کشته شد.
مسعود رجوی برای خروج از این بن بست نظامی وجلوگیری از ضربات سیاسی و تشکیلاتی با کنار گذاشتن تمامی
اعضای دفتر سیاسی آن زمان وانتصاب مریم رجوی به عنوان جانشین خود ، سازمان مجاهدین را از یک جریان سیاسی که در شعار به سانترالیزم دمکراتیک معتقد بود ، وارد اصلی ترین فرقه مذهبی با گرایشات قدرت پرستانه تاریخ معاصر ایران کرد و با علم کردن رهبری عقیدتی به روشن ترین بیان آشکار ساخت که با اصل ولایت فقیه عملا مخالفتی ندارد ولی با شخص ولایت فقیه که میخواست خودش باشد به مخالفت با حکومت ایران برخواسته است و با این ترتیب پرده از اسرار مگو برداشت و نیتی را که خود و سازمان اش برای جامعه فردای ایران در ذهن داشتند عیان نمود.
هدف من از این یادآوری این زمینه قبلی بدان خاطر بود که اشاره کنم چگونه سازمان مجاهدین پس از سال 1364 با عملکردهایش رسما وارد جرگه فرقه های مذهبی در تاریخ ایران شد و در ادامه اشاره خواهم کرد که نقش مریم رجوی در پدید آمدن این سیر قهقرایی تا چه حد تعیین کننده بود.
*****
بهمن 1363:
مریم رجوی در بهمن 1363 به عنوان همردیف ایدئولوژیکی رهبر فرقه مجاهدین شناخته شد و در همین زمان بود که عضویت تمامی اعضای دفتر سیاسی ملغی گردید.
از این پس تمامی تصمیم گیری ها توسط مسعود رجوی گرفته شده و توسط همسرش به اجرا در می آمد ودر اولین اقدام سیاسی وارد خاک عراق که همان زمان در جنگ با مردم ایران بود گردید و اینگونه دیکتاتوری نوین سازمانی به نام پیروی از رهبری عقیدتی پایه ریزی شد.
با حضور مریم رجوی در راس این فرقه مذهبی پس تصفیه سراسری در سطوح بالای سازمان ،گسستن ازدواج های رسمی وقانونی در دستور کار قرار گرفت و التزام عملی به جدایی مادالعمر از همسران اولین گام مهم در مسیر مغزشویی های بی مانند در بدنه تشکیلاتی این فرقه مذهبی – تروریستی ارزیابی میشود.
سازمان مجاهدین دقیقا از همین نقطه که ظرفیت افراد در پذیرش این میزان از کنترل و تبعیت که نام خودسپاری به آن داده بود را در افراد ش محک میزد.
دیکتاتوری رجوی ها هر لحظه گام های بلندتری به جلو برمیداشت و بعد از حمله اول آمریکا به عراق در سال 1991 مسعود ومریم رجوی با تردستی سیاسی کودکان بازمانده از زوج های مجاهدین را نیزاز آنان جدا کردند و راهی اروپا نمود ند و آخرین قطرات عاطفه ها در گردابی مهیب محو کردند که دراعماق جز فساد وتباهی فکری و فلسفی چیزی نبود واین چنین غنچه های نو شکفته بهارکودکان نیز در زیر پای رهبری نوین مجاهدین پرپر شد.
مطالعات دقیق روی تاریخچه سازمان مجاهدین نشان میدهد پس از گذشت بیش از 20 سال ازانقلاب ایدئولوژیک آنان رواج وحشت آور تجاوزهای جنسی و همینطورهم جنس بازی مردان و زنان به شکل گسترده خبر از آن دارد که انقلاب جنسی هرگز مساله ای از زنان و نه از مردان این سازمان حل نکرده است، بلکه آنرا تشدید کرده است.
تئوری جدا سازی فیزیکی مردان از زنان و بالعکس در تمامیت خود در لوله آزمایشگاه مجاهدین شکست خورده است وتاریخ دو دهه گذشته نشان میدهد که این تنها حربه ای بوده است که افراد در کنترل هر چه بیشتر قرار گیرند و عجبا که به نام رهایی افراد در ذهن ودرعین به شدید ترین شکل قابل تصور به بند و استثمارکشیده شده اند و از دنیای واقعی بسا فرسنگ ها فاصله گرفته اند.
شهریور 1372:
در 6 شهریور 1372 در پی سر باز کردن بن بست های سیاسی مسعود رجوی بدنبال راه چاره ای است بخصوص که مدت ها بود که قادر نبودند عمیات گسترده نظامی داشته باشند و به منظور پیش دستی و فرار از واقعیت وی تلاش میکند یکبار دیگر شانس به قدرت رسیدن خود را در پیشگاه غربیان بویژه آمریکا به آزمایش بگذارد واز این رو مریم رجوی را به عنوان رییس جمهور شورای دست ساز خودش معرفی و سپس برای ذوب کردن یخ ها!! در اروپا و آمریکا که سراسر وجود ایرانیان را به زعم رهبری بیمار این سازمان فرا گرفته بود راهی پاریس میکند تا ایرانیان را به حمایت از مریم رجوی فرا خوانند.
اما دریغ از هر چه کشتند ذره ای برداشت نکردند چرا که مردم ایران تکلیف خودشان را با مجاهدین مدت ها بود که روشن کرده بودند ولی این مجاهدین بودند که نمی خواستند آنرا بپذیرند.
اگر چه بر همه آگاهان به مسایل مجاهدین روشن است که شخص مسعود رجوی درگیر یک عقده تاریخی و نرسیدن به قدرت سیاسی در ایران به چنین نمایشات مسخره ای دست میزند تا آرزوهای وخواب های دیرینه خود را اینگونه تعبیر کند.
سالهای 1363-1372 :
طی سالهای 1363 تا1372 به مدت یک دهه بلا وقفه تمامی مسئولیت های کلیدی از اعضای پرسابقه و فعال در زمان شاه گرفته شد تا نتوانند هیچ عرض اندامی در صحنه تشکیلات مجاهدین کنند وبا تبلیغات گسترده مدعی فرماندهی نظامی زنانی شدند که عملا قادر به خشونت و خونریزی نبودند.
سازمان مجاهدین میخواست ازآنان فرماندهانی کور و بی عاطفه نظامی بسازد که در این کشاکش مریم رجوی مدعی شود که حضور وی آنان را به این نقطه رسانده است حال آنکه قابلیت و کارآیی زنان ایرانی هم اکنون در صحنه های متفاوت از کسب جایزه نوبل ( شیرین عبادی) گرفته تا رفتن به فضا (انوشه انصاری ) بر کسی پوشیده نیست و این قطعا هیچ ربطی به مریم رجوی نداشته و ندارد و نخواهد داشت.
این فرمالیسم مشمئزکننده در بالا بشکل افزون تری در مناسبات به غایت بی محتوادر پایین تشکیلات مجاهدین راه برد و این فرقه را مجبور میکرد که هر 6 ماه تا یک سال یک بند جدید برای انقلاب ایدئولوژیک دست ساز خودش فراهم آورد تا مردان را به تبعیت از این فرمالیسم و زن گرایی که بیشتر شبیه کاریکاتور بود تا واقعیت ، وادار کنند.
اما در پهنه سیاسی مریم رجوی که به فرانسه آمده بود با بی اعتنایی تمامی ایرانیان بخصوص گروههای سیاسی روبرو شد و درکمتر از 3 سال افسرده و سرخورده بدون هیچ دستاورد جدی با انبوهی خرج و مخارج به عراق وطن اصلی مجاهدین بازگشت و جالب اینجاست که فرقه رجوی ها باز هم این حرکت را پیروزی فراگیر اعلام نمود.
غرب و بخصوص آمریکا که این تحرکات برای آنان طراحی و اجرا شده بود پاسخ مشخص خودش را مبنی بر تروریست بودن سازمان مجاهدین در سال 1994 جامعه قانونی پوشاند و کشورهای اروپایی هیچ حمایت رسمی وحتی غیر علنی از این سازمان به عمل نیاوردند.
مریم رجوی در سال 1375 به عراق بازگشت
با بازگشت مریم رجوی فشارهای تشکیلاتی سیر صعودی تری به خود گرفت. نشست ها و تفتیش عقاید با اسم نشستهای به اصطلاح انتقادی که بازتاب شکست های پی در پی سیاسی و نمود اوج تازه تری از تضادهای تشکیلاتی بود مجددا بر پا گردید و همه اینها نماد بحران و طوفانی بود که در راه بود.
نقش مریم رجوی در ایجاد و گسترش این نشست ها وجایگاه وی به عنوان اصلی ترین عامل سرکوب تشکیلاتی بر هیچیک از اعضا پوشیده نیست. تشکیل نشست های معروف به دیگ که به ابتکار شخص مریم رجوی برپا شد ،
از نمونه کارهای وی در این دوران است و این لفظ دیگ تمثیلی برگرفته از دیگ پراز آبجوشی بود که افراد را در داخل آن انداخته و فشار فوق العاده دهشتناکی را تشکیلاتا بر آنان وارد میکردند وافراد را تا مرز خودکشی جلو میراندند.
همه اینها نشانه های بارزی از خشونتی بود که به درون سازمان برای مهار افراد راه پیدا کرده بود وپیش قراول وبنیانگذار چنین خشونتی مریم رجوی بود و در ناباوری همگان اعضای سازمان اولین قربانیان خط وخطوطی بودند که به نتیجه دلخواه رجوی نرسیده بود ولی تقاص آن از افراد پایین گرفته میشد و باز هم رجوی رهبر خطا ناپذیر اعلام وترویج میشد. سازمان مجاهدین بجای پذیرش خطا ها و اشتباهات اش این راه را برای نجات خود برگزیده بود……( ادامه دارد)
میلاد آریایی
26-10-2006

خروج از نسخه موبایل