مصیبتی عظیم‎تر از غم ِ از دست دادن صدام

مصیبتی عظیم‎تر از غم ِ از دست دادن صدام
ایران‎دیدبان
جمهوری‎خواهان امریکا در شکستی سنگین، عرصه‎ی قانون‎گذاری (کنگره و سنا) را به دموکرات‎ها واگذار کردند. شدت این شکست به حدی بود که رامسفلد وزیر دفاع ایالات متحده و به‎عبارتی یکی از اصلی‎ترین بانیان حمله‎ی به عراق را مجبور به استعفا از سمت دولتی خود کرد.
این رویداد قبل از هر چیز نشان‎گر مخالفت افکار عمومی مردم امریکا با سیاست‎ها و روش‎های جنگ‎طلبانه‎ی جمهوری‎خواهان نئومحافظه‎کار و پنتاگونیست‎ها می‎باشد.
اگر چه جمهوری‎خواهان در هفته‎ی اخیر قصد داشتند با انجام مانورهایی، سیاست‎های خود در ارتباط با عراق و یا مسأله‎ی هسته‎ای ایران و کره را موفق نشان دهند و از این رهگذر دست بالا را بگیرند، اما به‎نظر می‎رسد آنچه که افکار عمومی امریکایی‎ها را علیه جمهوری‎خواهان بسیج کرد، انزجار و تنفر مردم امریکا و جهان از جنگ‎طلبی و خشونت بود که به زمین‎گیر شدن نئومحافظه‎کاران در تمامی عرصه‎ها انجامید.
استعفای رامسفلد به‎عیان بیان‎گر آن است که آنان هم به‎خوبی دریافته‎اند که مردم، سیاست جمهوری‎خواهان در عراق را نشانه رفته‎اند. پیش‎بینی می‎شود که این موضوع به‎زودی آنان را وادار به تغییر رفتار و واگذاری هر چه بیشتر قدرت به دولت عراق خواهد نمود.
این تحولات، فراتر از جابه‎جایی قدرت در میان دو حزب، بیان‎گر شکست طرح‎های لابی اسراییل برای خاورمیانه که قرار بود توسط جمهوری‎خوان اجرایی شود، می‎باشد.
در زیرمجموعه‎ی این تحول بزرگ، بسیاری از طرح‎ها و برنامه‎ها تغییر خواهد کرد که البته بالتبع آن، گروه‎ها و دسته‎جات مختلفی از آن متضرر خواهند شد.
اسراییل به‎عنوان بزرگ‎ترین دشمن مردم خاورمیانه، تکفیری‎ها و دار و دسته‎ی رجوی در عراق، از بزرگ‎ترین متضررین این تحولات هستند.
در مورد مجاهدین، اگر چه دولت امریکا در کلیتش با حمایت از آنان مخالف بوده و هست و براساس سیاست‎هایش آنها را در لیست گروه‎های تروریستی قرار داده و خلع سلاح نمود، لیکن عده‎ای در پنتاگون که چهره‎ی شاخص آنها – رامسفلد – به نشانه‎ی شکست تمام عیار سیاست‎های مورد قبول آنان، مجبور به استعفا گردید، بر این باور بودند که باید از دار و دسته‎ی رجوی علیه ایران بهره‎برداری نمود و از این‎رو در فکر ایجاد زمینه‎هایی برای این مقصد خود بودند.
به‎عبارت بهتر آنها تنها حامیان مجاهدین پس از صدام بودند و شکست مفتضحانه‎ی آنان به مثابه از دست دادن آخرین شانس بقای دار و دسته‎ی ورشکسته‎ی رجوی در عراق است.
اگر چه به احتمال بسیار زیاد حضور نیروهای نظامی امریکا در چارچوب توافقات سازمان ملل با دولت عراق، در این کشور ادامه خواهد یافت و اگر چه اسراییل هم‎چنان تلاش خواهد نمود تا از طریق دموکرات‎ها، نیات خود را محقق سازد، اما بی‎تردید روش‎ها و برنامه‎ها، تاکتیک‎ها و طرح‎های مورد پذیرش نئومحافظه‎کاران نخواهد بود.
بنابراین اگر چه سرنگونی صدام و صدور حکم اعدام وی، بقایای رجوی را ماتم‎زده کرده و آنها گذشته‎ی خود را بر باد رفته می‎بینند، لیکن مصیبت شکست سنگین نئومحافظه‎کاران، به‎عنوان تنها حامیان رجوی در حال حاضر، به‎مراتب سنگین‎تر از موضوع از دست دادن صدام برای آنان می‎باشد و چاره‎ای ندارند جز این‎که آخرین مرثیه را برای این مصیبت بسرایند.

خروج از نسخه موبایل