بازشناسی مفاهیم مرتبط با تروریسم

«ارزشهای دوگانه جامعه جهانی»
بازشناسی مفاهیم مرتبط با تروریسم

مصاحبه با آقای دکتر باوند توسط کانون هابیلیان، چهاردهم نوامبر 2006
هابیلیان :
بحث فعلی سازمان مجاهدین دیگر آمدن به ایران نیست ، بلکه ماندگاری در عراق بزرگترین دغدغه آنها می باشد و استفاده از کنوانسیون چهارم ژنو برای اعطای پناهندگی و ماندن دائم در عراق است.
چند وقت پیش آقای نوری مالکی نخست وزیر عراق به ایران آمد و گفت ما فرصتی شش ماهه به سازمان مجاهدین می دهیم تا از عراق خارج شوند ، رئیس مجلس عراق نیز همین قول را داد.
آنها به روزنامه ها پول می دهند و یکسری ساختارهای اجتماعی را هم سعی دارند که تغییر دهند ، و قصدشان این است تا مراحل تثبیت کامل دولت عراق انجام نشود تا در پرتو این تثبیت دولت عراق تصمیم به اخراج آنها نگیرد.
چون اگر هرج و مرج باشد نیروهای ائتلاف هم وجود دارند و در پرتو این حضور سازمان هم همچنان می تواند در عراق وجود داشته باشد و….
آقای دکتر باوند :
بالاخره برای همه مشخص می شود که ماهیت این سازمان چیست ، یک دولت هر چقدر هم پذیرای نظرات آمریکا باشد به یک مرحله ای می رسد که دیگر باید عکس العمل نشان دهد و بنابراین باید گفت ،برای آنها شرایط دولت بعثی با اوضاع فعلی بسیار فرق دارد.
من فکر می کنم نفوذ ایران در عراق می تواند راهگشا باشد ، یا گروه هایی که در عراق با ایران رابطه نزدیکی دارند.
آمریکایی ها سازمان مجاهدین را تحت کنترل خود قرار داده اند و این اطمینان را داده اند که اگر این گروه بخواهد وارد فعالیتی خرابکارانه در خاک ایران شوند ، ایران حق دفاع از خود را دارد.
آمریکایی ها سازمان را به صورت شبه مهار در کنترل دارد ، حالا این مطلب درست است که اگر یک دولت تثبیت نشود نمی تواند به مسائلی مثل سازمان مجاهدین بپردازد ولی ابزاری که آنها اقدام کنند و اختلال درونی گسترش یابد تا به حال اشاره ای نشده است که نقش مجاهدین در این بحران افزایی چه بوده است.
ولی اگر مشخص شود که دخالت دارند اشتباه بزرگی را مرتکب شده اند ، چون پایگاه آنها در عراق به خطر می افتد ، مسئولین جدید دولت عراق هم خواسته اند از آنها که خاک عراق را ترک کنند ، حالا آمریکایی ها به دلایلی این سازمان را نگه داشته است که دلایل آن جداست.
هابیلیان :
وزارت خارجه آمریکا سازمان مجاهدین را در لیست گروه های تروریستی قرار داده است و این یک تضاد است ، زیرا رفتار دولت آمریکا با گروه القاعده و سازمان مجاهدین دوگانه است و سازمان را مهار کرده اند ، اما با آنها برخورد نمی کنند.
آقای دکتر باوند :
قبل از 11 سپتامبر، راجع به جنبش اسلامی، آمریکا نظرات مختلفی داشت ، مثلاً در باره الجزایر ، آمریکایی ها طرفدار جناح های اسلامی بودند ، در سودان سعی کردند این جنبش را سرکوب کنند ، طالبان را حمایت می کردند ، یعنی وقتی طالبان کابل را گرفت دولت آمریکا ابراز رضایت کرد.
برخورد دولت آمریکا با طالبان سه مرحله ای بود :در مرحله اول انگلیس ، آمریکا ، عربستان ، امارات و پاکستان از طالبان حمایت کردند تا اينکه طالبان قدرت برتر در افغانستان شود.
ناگفته نماند وقتی آمریکا با مشکلاتی در کنیا و تانزانیا و یمن مواجه شد بين القاعده و طالبان ارتباط جود داشت ، در آن موقع آمریکا موضع بی طرفی گرفت و از تأیید دست بر داشت و در مرحله بعد موضع مخالف گرفت اما بیشتر مخالفتش از بعد سیاسی بود ، به طوری که حتی در کشتار دیپلمات های ایرانی قطعنامه ای را که شورای امنیت داد به اهتمام خود آمریکا بود و اين تحریم طالبان را در پی داشت.
آنچه گذشت در الجزایر حمایت ، در سودان سرکوب و در افغانستان در یک مرحله حمایت و در یک مرحله سرکوب.البته یکی از درایت های کشورهای غربی این است که مي دانند چگونه موانع را به وسیله تبدیل کنند. مبارزه با تروریسم شعاری است که آمریکا داده و مجاهدین خلق هم جزو گروه های تروریستی هستند ولی با تمام این احوال برخی گروه ها با مقتضيات منطقه ای وجهاني متفاوت وسیله دست آمریکا در اجرای سیاست های خارجی آنها بوده اند ، بنابراین استفاده آمريکا از سازمان مجاهدين خلق در سياست خارجي آمريکا پدیده ای جدید نیست چون فکر می کند در برابر جمهوری اسلامی باید ابزارهای متفاوتی با مقتضیات وقت و زمان داشته باشد.
البته اين احتمال وجود دارد که هیچ وقت احتیاج به استفاده از مجاهدین برای آمریکا و سلطنت طلبان به وجود نيايد ولی همه موارد را برای استفاده خود مد نظر قرار می دهند. جنبه های ارزش آنها انتخابی است و این طور نیست که برخوردشان با آنچه را که اعلام می کنند یکسان باشد.
مثلاً هندی ها که از مخالفان تروریسم هستند و سعی می کنند مبارزین کشمیر را تروریست بنامند خودشان در سریلانکا از ببرهای تامیل حمایت می کنند. بنابراین کشورها ضمن این که در برخورد با برخی مسائل جبهه گیری می کنند در برابر برخی خط مشی ها یا ارزش ها این امر جنبه انتخابی دارد حتی گاهی اقداماتشان را برای حفظ کشور خود مشروع می دانند ، گاهی گروه های تروریستی را حمایت و گاهی هم حمایت نمی کنند.
قدرت های بزرگ برخورد گوناگونی با تروریسم دارند ، کما این که در تبلیغات بین المللی خود به هر شکلی مخالف تروریسم باشند ولی در عمل تفکیک قائل می شوند.
هابیلیان:
بر اساس کنوانسیون چهارم ژنو ، دولت اشغالگر باید يکسری از حقوق را در کشور اشغال شده رعايت کنند ، اکنون اين سؤال مطرح می شود که این حقوق در مورد یک سازمان تروریستی به نام سازمان مجاهدین صدق می کند یا خیر ؟
آقای دکتر باوند :
راجع به ارزش های دموکراتیک کشور آمريکا می توان گفت که در خصوص کشورهایی همانند عربستان که ساختاری سنتی و قبیله ای دارند سال های سال سکوت کرده است.
ولی در جوامع دیگر ممکن است متفاوت برخورد کند چرا که موضع گیری ها فرق خواهد کرد. بنابراین بر اساس منافع و مصالح ملی خود برخورد می کنند نه بر پایه ارزش ها.
برای آمریکا منافع ملی ابعاد گسترده ای دارد ، خلیج فارس جزء منافع امنیتی و حیاتی این کشور است. پس برخورد کشورهای قدرتمند در مورد گروه های مختلف متفاوت است و جایی که لازم باشد جنبه انسانی را در بوق و کرنا مطرح می کنند.
آمریکا در حال حاضر مسئله انرژی هسته ای را برای اسرائیل تهدید نمی داند ، در مقابل سعی می کند ايران را در برابر جوامع بین المللی قرار دهد ، بنابراین این نوع برخوردها متفاوت است.
نظام جهان بر دو پایه است: اول برابری حقوق کشورها و این که رأی برای همه کشورها یکسان مي باشد و دوم ژئوپلتیک سلسله مراتب قدرت ها.
یعنی نظم و نسق جهان را قدرت های برتر مشخص می کنند. نظم نوین جهانی را بوش پدر مشخص کرد و کسی هم مخالفت نکرد ولی نحوه برخورد و اجرا باعث ایجاد اختلاف سلیقه شد. و یا تعریفی که بعد از 11 سپتامبر بوش پسر از نظم نوین داشت.
بنابراین از لحاظ ژئوپلتیک این یک واقعیت است ، آنها که باید در سیاست خارجی به این مطلوبات نظام جهانی توجه داشته باشند باید سعی کنند منافع خود و مردم را به نحوی دنبال کنند که در تعارض با نظام بین المللی قرار نگيرند.
مثلاً برای تحقق منافع ما انتقال نفت و گاز به منطقه قفقاز از طریق کشور ما امر مهمی است چرا که کوتاهترین و امن ترین راه است که باعث تقویت اقتصاد و جایگاه ژئوپلتیک ما می شود هم چنين کشورهای منطقه به ما وابسته تر می شوند.
حال اگر بشود همسویی نسبی بر اساس منافع متقابل در این نظام بین الملل صورت بگیرد بسیار مفید است و نباید برخورد میان منافع باشد این اصلی است که باید در دیپلماسی متقابل بدان توجه کرد البته با تشخیص واقعیت.
هندوستان و فرانسه توان باز دارندگی ندارند ولی آمریکا دارد ، روسیه هم به صورت منطقه ای توان دارد اما در نظام بین المللی و در تمام فصل 7 منشور اشاره ای به عدالت نشده است و این امر در این فصل بی معنا است.
در تجاوز عراق به ایران تمام قطعنامه های شورای امنیت صلاحیت و رسالت آن حفظ صلح بین المللی است و سرکوبی متجاوز. طبق ماده 39 مسئولیت اولیه کشوری که به آن تجاوز شده، رفع تجاوز است در همان تاریخی که عراق به ما تجاوز کرد نماینده عراق عصمت کتانی با اکثریت آراء به سمت رئیس مجمع انتخاب شد.
کشوری که تجاوز کرده به جای این که تحریم شود ، نماینده آن کشور رئیس مجمع عمومی هم می شود.اکثر کشورها سلاح تهاجمی به عراق دادند و این واقعیت نظام بین الملل است و ما وقتی این واقعیت را تشخیص دادیم بد یا خوب فرقی نمی کند بلکه باید در راستای منافع مردمی آن را حفظ کرد و به پیش برد.
بنابراین حتی اگر برخوردها ارزشی است باید این برخوردها را مقطعی کرد اگر بخواهد مستمر و طولانی باشد هم فرصت ها از دست می رود و هم به خاطر مشکلات اقتصادی و سیاسی مجبور هستیم باج بدهیم.
یعنی وقتی ما در معرض تحریم هستیم کشورهای دیگر مجاز نیستند بیش از 25 میلیون دلار در ایران سرمایه گذاری کنند ، زیرا اگر این کار را بکنند مورد مجازات آمریکا واقع می شوند ، برای این که این تحریم را بشکنیم و توتال در کشور ما سرمایه گذاری کند مجبوریم باج بدهیم ، یعنی منافع اقتصادی تا حدودی به خاطر هدف های سیاسی مورد توجه قرار می گیرد.و از نظر اقتصادی آنچنان منافعی دریافت نمی کنیم ، پس باید این باج دادن ها استمرار پیدا کند تا آثار مخالفت آمریکا را بشکنیم ، بنابراین باید سعی شود راهی پیدا کنیم تا بر اساس منافع متقابل از فرصت ها استفاده کنیم ، چون ما امکانات بالقوه زیادی داریم.
در حال حاضر پس از این همه مدت ما هنوز در حال توسعه هستیم بنابراین باید فکر کرد منافع مردمی در این دنیا به چه صورت است.
لبنان کشوری عربی است ، عرب ها در سال 1948 ، 1956 ، 1967 ، 1973 و بعد از آن که اسرائیلی ها سپاه سوم مصر را محاصره کردند اگر آمریکا و شوروی جلوگیری نکرده بودند همان فاجعه 1967 دوباره رخ می داد.
با تمام این حرف ها جهان عرب زماني کسب اعتبار کرد که حزب الله در جنوب لبنان، اسرائیل را وادار به تخلیه کرد. این بار که اسرائیل حمله کرد تمام بنیادهای اقتصادی و استراتژیکی و اجتماعی لبنان را نابود کرد. و در این شرايط اسرائیل نتوانست حزب الله را نابود کند و دو گروگان نظامی خود را آزاد کند و جهان عرب علیه این وضعیت موضع مخالف گرفت.حال اگر مردم این کشورها موضعی متفاوت داشتند این امری است جدا.
دولت ها یا سکوت کردند یا غیر مستقیم از نابودی حزب الله حمایت کردند و خوشحال شدند. این واقعیت دنیای معاصر ماست.در چنین شرایطی ما باید با درایت و کیاست بتوانیم خودمان را تا آنجا که امکان دارد حفظ کنیم تا فرصت ها و امکانات به نفع ما باشد.
به هر حال ما بعد از 11 سپتامبر خیلی منتفع شدیم ، سرکوبی طالبان و القاعده و رژیم بعثی عراق در عین حال بدون این که قصد آمریکایی ها این باشد به نفع ما هم بود ، ولی بر اساس تصادف تاریخ گاهی موضع گیری دولت های سلطه گر در مقاطعی با منافع دولت های دیگر همسو می شود.مثال ديگری که در اين رابطه مي توان زد اين است که سازمان مجاهدین خلق اخلاقا تروریست هستند اما عملاً برخی نمایندگان کنگره آمریکا از آنها حمایت می کنند و پارلمان اروپا هم مریم رجوی را برای ابراز عقیده و نظر می پذیرد و روزنه هایی برای آنها ایجاد می کند.

خروج از نسخه موبایل