پاسخ ابراهیم خدابنده به علیرضا میر عسگری

پاسخ ابراهیم خدابنده به علیرضا میر عسگری
ابراهیم خدابنده، بیست و هشتم نوامبر 2006
آقای علیرضا میر عسکری
30 آبان 1385
با سلام
از بابت نامه تان تحت عنوان اصلاحات در سازمان مجاهدین خلق!! مورخ 12 نوامبر 2006 بسیار متشکرم. نامه شما سومین نامه ای بود که در واکنش به نامه سرگشاده ام به مریم رجوی دریافت میکردم. در این نامه که در پاسخ به سؤالات نامه تان نوشته ام تلاش میکنم تا جایی که میتوانم به پرسش های مطرح شده جواب بدهم و امیدوارم که پاسخ های من مورد قبول قرار گیرند.
منظور من از اپوزسیون هر فرد یا نیرویی است که چه در داخل و چه در خارج از کشور با نظام جمهوری اسلامی بطور کامل یا در برخی وجوه مخالف بوده و خواهان تغییرات یا اصلاحات است. به غیر از این هیچ پارامتر دیگری در نظر ندارم. در ضمن معتقدم که مؤثرترین نیروهای اپوزسیون، در داخل کشور حضور داشته و فعالیت میکنند و بهای آنرا هم به مراتب بیشتر از نیروهای اپوزسیون در خارج از کشور می پردازند و از پایگاه مردمی به مراتب بیشتری نیز برخوردارند.
من هم معتقدم که سازمان مجاهدین خلق از ابتدا بر اساس مناسبات فرقه ای بنیانگذاری شده است. یعنی از ابتدا زمینه و پتانسیل فرقه شدن را داشته است. ولی بروز کامل ویژگی های فرقه در سازمان یا به عبارت دیگر بلوغ آن در حد یک فرقه تمام عیار، با انقلاب ایدئولوژیک در سال 64 آغاز گردیده که مرحله آخر این بلوغ نیز از سال 68 تا سال 72 که آخرین نفرات سازمان نیز وارد بحث طلاق شدند تکمیل گردیده است. بهرحال هیچکس در اینکه سازمان مجاهدین خلق در حال حاضر یک فرقه کامل با تمامی خصوصیات شناخته شده یک فرقه است تردیدی ندارد. (البته به غیر از کسانی که در حال حاضر گرفتار آن هستند)
از نظر من سازمان مجاهدین خلق در مقطعی با اقبال توده ای روبرو بود و آن زمانی بود که تکیه خود را نه بر عنصر خارجی بلکه بر مردم ایران و خواست ها و شعارهای آنان میگذاشت. به میزانی که سازمان از مردم جدا شد و فاصله گرفت و تکیه خود را بر خارجی گذاشت نیازش به توسل به شیوه های فرقه ای جهت جذب، حفظ، و کنترل نیروهایش بیشتر شد. از نظر من هر پدیده ای میتواند در صورتی که شرایط بیرونی فراهم باشد تغییر کند. فرقه از مجموعه ای از انسان های صادق و فداکار تشکیل شده است که به دلیل اینکه در ظرف غلطی قرار گرفته اند واکنش های غیر طبیعی از خود بروز میدهند ولی قطعا فطرت آنها دست نخورده باقی میماند. تأثیرات القائات ذهنی و روانی بر روی افراد ناپایدار است و به همین دلیل نشست های عملیات جاری باید هر روز انجام شوند و رابطه اعضا با دنیای خارج و گذشته شان باید بطور کامل قطع گردد. اگر راه تنفس این افراد به بیرون باز شود قطعا تغییر خواهند کرد یا به عبارت بهتر به فطرت طبیعی خود باز خواهند گشت. لذا کسانی که از سازمان جدا شده و آزاد گردیده اند وظیفه دارند تا به رفقای خود در تشکیلات کمک کرده و آنها را به دنیای واقعی که خود به آن قدم گذاشته اند باز گردانند. اگر افراد تغییر کنند لاجرم فرقه هم ناچار است تغییر کند چون فرقه بدون نفراتش که موجودیتی ندارد.
سازمان مجاهدین خلق با دیگر فرقه ها هیچ تفاوتی ندارد. تمامی فرقه ها از یک قانونمندی عام تبعیت میکنند. تروریسم ذاتی هر فرقه ای و جز جدایی ناپذیر آنست. این خصیصه بسته به شرایط در برخی فرقه ها بروز بیشتری از دیگر فرقه ها دارد. هر فرقه ای خود را مجاز میداند که در سرکوب منتقدین بیرونی و ناراضیان درونی از هر وسیله ممکن استفاده نماید و تلاش میکند به هر ترتیبی که میتواند مخالفین خود را حذف نماید. برای هر فرقه ای استفاده از سلاح برای حذف مخالف هر زمان که لازم باشد یا شرایط آن فراهم گردد مجاز است و استثناء ندارد. هر سازمان تروریستی یک فرقه است یا حداقل برخی خصائص فرقه ای را بروز داده است و همچنین هر فرقه ای پتانسیل اینرا دارد که به ترور برای پیشبرد مقاصد خود دست بزند.
باید در هر فرقه ای حساب رهبری را از توده اعضا جدا کرد. رهبری از توده اعضا تغذیه میکند و در واقع آنان را به پیچیده ترین شکل ممکن استثمار مینماید. تنها رهبری مسئول مستقیم هر گونه شکنجه و کشتار ناراضیان است. چنانچه افراد فرقه نسبت به اینکه از آنان سوء استفاده میشود آگاه گردند و به قول معروف به رهبری سواری ندهند تغییرات دموکراتیک ناچار اتفاق خواهد افتاد و کسی نمیتواند جلوی آنرا بگیرد.
من معتقدم که تا بی نهایت میتوان به اصلاحات در درون هر پدیده ای امیدوار بود. البته انتظار ندارم که همه کس از جمله بازپرس پرونده ام هم این حرف را قبول داشته باشند و اساسا به خرجشان برود. بهرحال سازمان مجاهدین خلق مانند هر فرقه ای از یک نهاد رهبری و همچنین از توده سازمانی تشکیل شده است و روابط خاصی بین رهبری و اعضا برقرار است و اعضا به روش های مخصوص روانی کنترل میشوند. موجودیت سازمان چیزی بیش از این نیست. هر یک از این عناصر که نباشند (رهبر – ساختار تشکیلاتی – روش های کنترل نیرو) سازمان هم نیست یا اگر باشد دیگر فرقه نیست. اگر بتوان به طریقی روی اعضا چنان تأثیری گذاشت که آن نوع مناسبات و ساختار تشکیلاتی و کنترل شدن را نپذیرند قطعا سازمان همان لحظه تغییر خواهد کرد و حتی اگر همان رهبر قبلی هم همچنان رهبر باشد لاجرم مجبور است برای حفظ سازمان خود مناسبات دموکراتیک برقرار نماید که یا میتواند و میماند و یا نمیتواند و حذف میشود.
از اینکه خود را نسبت به سرنوشت میهن و هم وطنان و دوستانتان مسئول میدانید بسیار خوشحالم. ای کاش تمامی کسانی که از سازمان مجاهدین خلق جدا شده اند مانند شما فکر کنند و تلاش نمایند تا به شکرانه آزادی که از آن بهره مند شده اند به یاری رفقای در بند خود بشتابند و سعی کنند تا آنان را با دنیای واقعی آشنا سازند. اگر جایی آتش گرفته باشد و کسانی توانسته باشند خود را از مهلکه نجات دهند نباید فارق از سرنوشت کسانی که همچنان در آتش هستند راه خود را گرفته و دنبال کار خود بروند بلکه وظیفه دارند حال که نجات یافته اند در جهت نجات دیگران بکوشند.
از نظر من تمامی جنایاتی که در هر سازمان یا کشور یا نظام یا هر کجای دنیا که اتفاق افتاده باشند نباید فراموش شوند و باید حتما برای ثبت در سینه تاریخ گفته و نگاشته شوند. اما معتقد نیستم که تا به ابد باید کینه کشی و انتقام جویی کرد و دفاتر گذشته را باز نگاه داشت. یکی میگوید در سال 60 سازمان پدر مرا ترور کرده است و دیگری میگوید در سال 67 رژیم برادر مرا اعدام نموده است و این دور تسلسل میتواند الی غیر النهایه ادامه یابد. باید به حال و آینده فکر کرد. باید هر پدیده ای را بنا بر اصول شناخت دیالکتیک در تغییر و حرکت دید و باید تلاش کرد بر تغییر و حرکت آن پدیده از بیرون تأثیر مثبت گذاشت. نظام جمهوری اسلامی امروز با 25 سال قبل تفاوت زیادی کرده است و این محصول تلاش کسانی است که به تغییرات و اصلاحات ایمان داشتند و با منطق حذف وارد نشدند و بهای آنرا هم بدون چشم داشت در هر زمان پرداختند و رنج آنرا نیز بر خود هموار نمودند. اگر چه تغییرات در جمهوری اسلامی نسب به غایت مطلوب بسیار ناچیز به نظر میرسد اما مهم سمت و سوی حرکت است که مثبت باشد. بنابراین هرگز نباید حکم به حذف کسی یا جریانی داد بلکه باید بطور جد به دنبال اصلاح بود. منظور از اصلاح هم البته این نیست که همه چیز طبق سلیقه من باشد. بلکه باید با مشارکت جمعی حداکثر کسانی که میتوانند شراکت داشته باشند و بنابر مطلوب اکثریت اعضای یک سازمان یا خواست اکثریت آحاد یک ملت این تغییرات و اصلاحات صورت گیرند.
با تشکر فراوان
ابراهیم خدابنده

خروج از نسخه موبایل