سرنوشت مجاهدین 40 سال بعد از تسخیر لانه جاسوسی

13 آبان ماه 1358 سفارت امریکا درتهران دراعتراض به فعالیت های جاسوسی و مداخله درامور داخلی مردم ایران توسط تعدادی از دانشجویان معروف به خط امام به تصرف درامد. این حرکت که درسال های اول پیروزی انقلاب صورت می گرفت بدلیل احساسات شدید ضدامریکایی مردم و کارنامه سیاه مداخله دولت امریکا در امور ایران وبخصوص کودتای نظامی وسرنگونی دولت پیشوای فقید مردم ایران دکتر مصدق با استقبال گسترده ای مواجه شد و گروههای سیاسی از طیف های مختلف هم سعی کردند از این اقدام بسود خود بهره برداری تبلیغاتی کنند.
فرقه مجاهدین خلق که در آن سالها نعره های ضدامپریالیستی اش گوش فلک را کر کرده بود وهمه شخصیت ها، ارگانها، مقامات دولتی، احزاب وگروهها را امریکایی معرفی می کرد از همان ابتدای تسخیر سفارت امریکا هواداران خود را در اطراف سفارت بسیج کرد تا بقول خودش با دادن شعارهای تند و رادیکالیزه کردن جو، راه هرگونه سازش با شیطان بزرگ را ببندد.
اطلاعیه های این سازمان به چیزی کمتر از محاکمه جاسوسان رضایت نمی داد. آنها در حمایت از مواضع ایت الله خمینی رهبر انقلاب تسخیرسفارت امریکا را انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول عنوان می کردند. مسعود رجوی و موسی خیابانی خیلی تلاش کردند که با رهبران دانشجویان ملاقات کنند و حتی در میان هواداران شایع کردند که این دانشجویان از هواداران انها هستند. انها مستمرا دررابطه با حرکت های سازش کارانه لیبرال ها ودولت مهندس بازرگان برای مذاکره با دولت امریکا هشدار داده وهرگونه سازش واقدام برای ازادی جاسوسان سفارت را محکوم می کردند.
مسعود رجوی به چیزی کمتراز محاکمه اعضای جاسوس سفارت رضایت نمی داد واز دانشجویان خواست که از این فرصت استفاده کنند وتمامی قراردادهای اسارت بار با امپریالیزم را افشا نمایند. دراطلاعیه های رجوی تاکید میشد که هیچ رابطه ای با امپریالیزم امریکا متصور نیست هرچه هست یا اسارت است و یا نبرد.
خیلی از جوانان هم که بعدها به این فرقه پیوستند فریب این شعارهای پرجذبه را خوردند وبا انگیزه مبارزه ضدامپریالیستی به انها پیوستند. اکنون بعداز 40سال که سرنوشت رقت انگیز وعبرت اموز این فرقه را مرور می کنیم می بینیم که منطق تاریخ و فلسفه تکامل چه خوب این فرقه عوام فریب وشیاد را مجازات کرده است. فرقه ای که رابطه با امریکا را گناهی نا بخشودنی می شمرد وان را تحت هیچ شرایطی بر نمی تافت و گروههای سیاسی و دولت موقت و اعضای شورای انقلاب را سازش کار و در خط مماشات با امریکای جنایتکار می دانست اکنون افتخار می کند که حمایت همان جنایتکاران را باخود دارد وان را برای خود افتخار می داند.
براستی چه شده؟! چه تغییر و تحولی در ذات وماهیت امپریالیزم سابق بوجود امده که رجوی ها را این چنین شیفته خود کرده است. مرور زمان وشفاف شدن مرزبندی ها و بروز ماهیت ها، رجوی را به این نقطه کشانده است. منشا اصلی این دگردیسی وتغییر ماهیت را می بایست در ذات قدرت طلبانه وعطش سیری ناپذیر رجوی ها به قدرت جستجو کرد. روزی منافع شان ایجاب می کرد برای رسیدن و سهیم شدن درقدرت از حرکت دانشجویان خط امام و رهبرانقلاب حمایت کند وامروز که بدلیل خیانت ها وجنایاتشان از طرف مردم ایران بکلی طرد شده اند نوکری برای امریکا را نشان افتخار برای خود می دانند. روزگاری سرکوچه درکمین بودند تا برای نشان دادن کینه شان خون امریکایی را روی زمین بریزند و ریختن خون امریکایی راه و رسم وافتخار خود می دانستند! اکنون دست در دست بولتون ها وجولیانی ها وهارترین جناح های جنگ طلب درهیات حاکمه امریکا برای تحریم های هرچه بیشتر برعلیه مردم ایران برطبل جنگ طلبی می کوبند تا از طریق گرسنگی وریختن خون انها به نوایی برسند واین دریوزگی وخباثت را هم برای خود افتخار میدانند ولی همانطورکه از شعبده بازی ضدامپریالیستی برای فریب مردم طرفی نبستند آویختن بدامان امپریالیزم سابق وبوسه زدن بر دستان خون الودشان نیز دردی از انها دوا نخواهد کرد.
اکرامی

خروج از نسخه موبایل