نامه ای به دوست خوبم صمد بهادری

صمد بهادری از بچه های خونگرم خوزستانی بود که در اشرف با او آشنا شدم و از دوستان خوب من در آنجا بود. البته مدت این دوستی خیلی کم بود چون صمد راه خودش را پیدا کرد و بدلیل تناقضاتی که با بحث طلاق ها در فرقه داشت و اتفاقاً خیلی هم علاقمند به تشکیل زندگی و خانواده بود از اشرف بیرون رفت و من سالها بعد از رفتن او هنوز در ترسی که فرقه رجوی برای من از دنیای بیرون ساخته بود به سر می بردم.
تا مدتی قبل، از صمد بی خبر بودم.

اما به تازگی فهمیدم او به عنوان هوادار فرقه در کانادا مشغول فعالیت است .

با پرس و جویی که از تعدادی از دوستانم در خارج کشور کردم متوجه شدم وضعیت سلامت و مالی مساعدی ندارد و ظاهراً بدلیل مالی به فرقه وابسته مانده است!
صمد جان ! خیلی متاسف شدم که احتمالا به دلایل مشکلات مادی ، دوباره پذیرفتی که زیر یوغ فرقه بروی و  تحت نظر باشی و  اجازه تجربه زندگی آزادانه را نداشته باشی.
ببخش که خودم را معرفی نمی کنم چون نگرانم فرقه روی تو فشار بیاورد و همانجا هم برایت نشست بگذارند راجع به گذشته.
صمد عزیزم، عمیقاً برایت آرزو دارم وابستگی های مالی که فرقه برای تو و بقیه جدا شده های اروپا و آمریکا ایجاد کرده حل شود و به آزادی که لایقش هستی برسی.
فرقه رجوی وابستگی های مالی را از اعضاء و مثلاً هوادارانش بردارد، بعد ببیند آیا کسی برایش تره خرد می کند یا نه؟! تنگناهای مالی، ابزار دست مریم رجوی برای کنترل نیروها می باشد چرا که می داند بااین مناسبات فرقه ای وحشتناک کسی با علاقه و انگیزه در این میان نمانده است .
با آرزوی بهترینها برای تو
دوست تو از سیستان و بلوچستان

خروج از نسخه موبایل