همیاری، بازی دوباره مریم رجوی برای پوشاندن پولشویی در اروپا

از کمک های مالی مردمی تا سرقت مسلحانه اموال مردم!
همه ساله در چنین روزهایی فرقه مجاهدین خلق دست به تبلیغات گسترده ای جهت سرکیسه کردن هواداران خود می زند. نام این پروژه فریب “همیاری سیمای آزادی” است که از آن تحت عنوان “گلریزان” نیز یاد می شود که برگرفته از گلریزان مردم ایران برای یاری رسانیدن به کودکان بی سرپرست است. این پروژه امسال نیز (از 22 تا 24 آذر 98) کلیک خورده که بیست و چهارمین مورد آن محسوب می شود.
در ابتدای انقلاب رهبران سازمان مجاهدین خلق از طریق میلیشیا اقدام به جمع آوری کمک های مردمی می کردند. در آن زمان با کاغذهایی شبیه چک بانکی که روی آن مبالغی از 10 تا 100 تومان درج شده و با آیه 261 سوره بقره مزین گردیده بود، از مردم می خواستند که متناسب با بضع خود به سازمان کمک کنند (مَثَلِ کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، همانند دانه ایست که هفت خوشه از آن می روید و در هر خوشه ای صد دانه است. خدا برای هر که بخواهد چند برابر می سازد). رجوی حتی از پول توجیبی میلیشیا نیز نمی گذشت و از آنان نیز می خواست که تمام یا بخشی از آنرا که پدر و مادرها در جیب شان می گذاشتند به سازمان بدهند تا در راه “خدا و خلق” از آن استفاده شود. طبعاً بخشی از این پولها برای خرید خانه در شمال شهر تهران جهت زندگی مسئولین هزینه می شد (تعدادی از همین خانه ها که در سالهای 60-61 محل زندگی بالاترین رده های سازمان بود در طی چند عملیات گسترده به دست سپاه افتاد).
با شروع فعالیت های تروریستی سازمان، اینگونه کمک ها بکلی قطع شد و تنها چاره مسعود رجوی سرقت مسلحانه از بانک ها بود. رادیو مجاهد در همان دوران (نیمه اول دهه 60) با آب و تاب از آن به عنوان عملیات دلاورانه تیم های عملیاتی و آزادسازی اموال مردم یاد می کرد… اما دوران سرقت های مسلحانه هم به پایان خود رسید و با متلاشی شدن تیم های عملیاتی، عملاً منابع مالی مجاهدین در داخل ایران بسته شد.


اجرای پروژه “هلندی” و کلید خوردن “پولشویی” در اروپا!
ضربات سنگینی که به استراتژی “جنگ مسلحانه شهری” وارد شد، مسعود رجوی را وادار به اتحاد با صدام و فروش اطلاعات نظامی برای کسب درآمد کرد تا جبران منابع مالی از دست رفته در ایران باشد. اما چنین کاری به لحاظ سیاسی تبعات خود را داشت و طبعاً رجوی از سوی جریانات مختلف ایرانی مورد سوآل قرار می گرفت که هزینه پایگاه ها و مقرهای مجاهدین در عراق را چه کسی می پردازد؟ پاسخ به این سوآل در آن زمان راحت نبود و با توجه به منفور بودن صدام حسین در نزد ایرانیان، هیچکس قادر نبود صراحتاً از مزدوری صدام حسین و یا حتی دیگر دولت های خارجی ابراز افتخار کند (کاری که متأسفانه امروز تمامی اپوزیسیون خارجه نشین صراحتاً بدان معترف هستند و با افتخار از آن یاد می کنند) لذا جریانات سیاسی که عمدتاً در تضاد با مسعود رجوی بودند (و از قضا منابع مالی آنها هم شفاف نبود) می توانستند در یک رقابت منفی، مجاهدین را زیر ضرب ببرند.
در چنین شرایطی مسعود به ترفند دیگری روی آورد و آن ایجاد انجمن های پوششی برای مراجعه به خیریه ها جهت گرفتن کمک مالی برای “زنان بیوه و کودکان بی سرپرست آفریقایی” بود. همزمان در شهرهای مختلف اروپا نیز هواداران را بسیج می کرد تا در خیابانها از مردم پول دریافت کنند. این حرکت که در مناسبات مجاهدین خلق تحت عنوان “مالی-اجتماعی” شناخته می شد، بخش دیگری از سیستم پولشویی مجاهدین (از مردم اروپا) به حساب می آمد. طبعاً در این حرکت از پلاکاردهای مختلفی که بتواند مردم کوچه خیابان را تحریک کند استفاده می شد. اکثر این تبلیغات و پلاکاردها حول مسائل حقوق بشری و انساندوستانه بود و هیچ سخنی از هزاران ترور خیابانی و بمبگذاری در شهرهای ایران به چشم نمی خورد و مردم اروپا با سادگی خود و به تصور اینکه کمک نقدی آنان به دست زنان و کودکان آفریقایی می رسد به مجاهدین کمک می کردند.
بدین ترتیب سازمان مجاهدین موفق شده بود تا چندین سال کمک های دریافتی از صدام حسین و سعودی را مخفی نگهدارد و مخارج هنگفت فعالیت های نظامی-تروریستی خود را تحت عنوان “کمک های مردمی” مشروع جلوه دهد. مسعود رجوی از این پروژه به عنوان “گدایی افتخارآمیز” یاد می کرد تا بتواند هواداران خارج کشوری خود را با آن بفریبد و تحمل آنان را برای تحقیر شدن و کتک خوردن از برخی مردم اروپا بالاتر ببرد.
البته “مالی-اجتماعی” تنها یک پرده از این نمایش بود. مسعود به هواداران خود در اروپا مأموریت می داد تا در فروشگاه های زنجیره ای اقدام به دزدی نمایند و اموال مسروقه را به انجمن ها منتقل کنند. کالاهایی که توسط مجاهدین دزدیده می شد شامل “مواد بهداشتی، نوشت افزار و پوشاک زیر” بود. من که آن زمان در سلیمانیه و کرکوک حضور داشتم، انبوهی از این اجناس را می دیدم که بنا به درخواست و نیاز نیروها توزیع می شد و یا در محلی به اسم سوپر قرار می گرفت تا از آن استفاده شود. اکثر این اجناس فرانسوی بودند ولی از نحوه تهیه آن چیزی گفته نمی شد جز اینکه بگویند این وسایل را بچه ها در اروپا به زحمت تهیه کرده اند!. بعدها که با برخی نفرات منتقل شده به عراق صحبت می کردم با خنده توضیح می دادند که چگونه جیب ها و زیر کاپشن هایشان را پر از جنس می کردند و از فروشگاه خارج می شدند. آن زمان فروشگاهها دارای تجهیزات مدرن امروزی نبود و دزدی آسان و کم خطر بود. مجاهدین به این پروژه اصطلاحاً “هلندی” می گفتند تا کسی خارج از مناسبات متوجه آن نشود و ضمناً درون فرقه هم فضای منفی ایجاد نکند. علت هلندی خواندن این اقدام “بلند” کردن اجناس از فروشگاه بود و به صورت استعاره از آن به عنوان “هلندی” یاد می شد. با اختراع جدید مسعود رجوی، گرفتن دلار از صدام حسین کاملاً پوشانده می شد و درآمد مجاهدین از فروش اطلاعات، زیر نقاب کارهای تبلیغی مشروعیت می یافت.

پرتاب موشک استراتژیک ضدبورژوازی و تغییر شیوه ها!
با انتقال مریم رجوی به پاریس و معرفی او به عنوان رئیس جمهور برگزیده! (که مسعود رجوی آنرا پرتاب موشک استراتژیک ضدبورژوازی به قلب اروپا نامید) روش های پیشین مجاهدین برای کسب درآمد به طریق دزدی از فروشگاه ها متوقف گردید چون می توانست برای خانم رئیس جمهور رسوایی برانگیز باشد اما کار “مالی-اجتماعی” با شدت بیشتری (بجز در فرانسه که مریم حضور داشت) دنبال شد و همزمان انجمن های پوششی مجاهدین برای پولشویی از خیریه ها نیز افزایش یافتند. افزایش جمع آوری پول از 200 یورو به 2000 یورو، تعهد سنگینی بود که مریم رجوی به تیم ها تحمیل کرده بود و هر تیم بدون کسب این مبلغ در طی روز اجازه بازگشت به پایگاه نداشت و اعضای تیم در سرمای سوزناک زمستانی هم می باید ساعت های طولانی در خیابان به بیگاری مشغول می شدند تا بودجه های هنگفت آرایش و عمل زیبایی مریم رجوی و سیاحت او به دیگر کشورهای اروپایی را تأمین کنند. کتک خوردن و توهین شنیدن زنان مجاهد در خیابان ها توسط مردم و یا نژادپرستان، یادآور کتک خوردن دختران میلیشیا در کوچه خیابان های ایران بود که صحنه های تأسفبار و دهشتناکی را ایجاد می کرد. آن زمان هم مسعود رجوی با سوء استفاده از دختران، آنان را طعمه اهداف سیاسی خود می کرد تا با کتک خوردن شان، مظلوم نمایی کند و بهره سیاسی ببرد. این دختران بعدها نیز در قرارگاه اشرف برای عشوه گری و جذب سربازان آمریکایی مورد استفاده قرار می گرفتند.

مریم رجوی و رسوایی پروژه “پولشویی”
بازداشت مریم در فرانسه و دادگاهی شدن او به جرم “پولشویی”، رسوایی بزرگی بود که عملاً تمامی پروژه های خیابانی اش را متوقف نمود و اروپا به مدت چندین سال از “گدایی افتخارآمیز” مجاهدین در امان بود. البته همکاری مسعود رجوی با نیروهای آمریکایی در عراق و همسو شدن با سیاست های سعودی و اسرائیل، منبع درآمد عظیم دیگری را برایش گشوده بود و نیاز چندانی به درآمدهای خیابانی نبود.
آزادی مریم و گسترده شدن فعالیت های وی بخصوص در گردهمایی ها، میلیونها یورو هزینه در بر داشت و اقناع ایرانیان و جریانات خارجه نشین در مورد منابع مالی را می طلبید که کار ساده ای نبود، لذا از این دوران سناریوی “گلریزان و همیاری سیمای آزادی” اوج تازه ای گرفت تا پوششی باشد برای منابع مالی مریم رجوی که از طریق سعودی و موساد انجام می گرفت (باید به یاد داشت که این حرکت از سال 1374 کلید خورده بود یعنی زمانی که مسعود رجوی در عراق شدیدترین سرکوب ها را بر اعضای متناقض و معترض خود روا می داشت و هزینه خورد و خوراک آنان را صرف نمایش های مریم در اروپا می کرد و پاسخ نیروهایش را با “مشت آهنین استخبارات صدام” می داد و هزینه تلویزیون ماهواره ای “سیمای آزادی” را از طریق سختی کشیدن مجاهدین در خاک عراق می پرداخت بدون اینکه اندکی از ولخرجی های مریم بکاهد. ریزش شدید نیروها با وجود سرکوب شدید باعث شد که مریم رجوی برای بدنه سازمان در عراق پیام بفرستد که از این پس در طول هفته هزینه خرید “مرغ” را برایشان تأمین می کند!. در چنین موقعیتی، نمایش همیاری سیمای آزادی برای تلکه کردن بخشی از هواداران خارج کشور رجوی آغاز شد).
لذا پس از آزادی مریم “پولشویی” به شیوه تلویزیونی و بانکی کلیک خورده بود و دولت های اروپایی بخوبی از آن مطلع بودند ولی به خاطر همسویی مجاهدین با خط ایران ستیزی شان، هیچ نظارتی بر آن انجام نمی گرفت و نهاد های امنیتی اجازه نمی دادند که رهبری فرقه در این رابطه زیر ذره بین باشد لذا دلارهای زیادی به صورت مخفیانه بین مقامات سعودی و مجاهدین رد و بدل می شد که بخش مهمی از آن هم به جیب لابی های آمریکایی و اروپایی به عنوان دستمزد سخنرانی های چند دقیقه ای فرو می رفت.

همیاری 98 در خیابان های اروپا!
این روزها دوباره اروپا شاهد میز کتاب های مجاهدین خلق برای “گدایی افتخارآمیز” از مردم در راستای پنهان سازی تخلفات مالی و انواع “پولشویی ها” است. بکارگیری دختران نوجوان برای جمع آوری امضا و کمک های مالی دقیقاً یادآور همان جنایتی است که پس از انقلاب شاهد بودیم و مسعود رجوی دختران خردسال را به میان لات و لمپن های خیابانی می فرستاد تا برای سازمان مجاهدین تبلیغ و “کار توضیحی” کنند و “کمک مالی” جمع آوری نمایند. اقدامی که در موارد متعدد باعث آسیب رسیدن به دختران میلیشیا و آزار آنان می شد و در عوض به مسعود رجوی دست پر برای مظلوم نمایی و جذب هوادار بیشتر می داد.

با اینحال این نمایش های خیابانی صرفاً برای درآمدزایی آنچنانی نیست چون مردم اروپا خود درگیر مشکلات مختلف اقتصادی هستند. هدف اصلی مریم از این سناریو، از یکسو “بازی حقوق بشری و مشروعیت یافتن” با امضای مردمی است که از سر دلسوزی در دام فریبکاری مجاهدین گرفتار می شوند و از سوی دیگر “پوشش دادن و مشروعیت دادن” به بودجه های هنگفتی است که آنان از طریق “پولشویی و فرار مالیاتی” بدست می آورند. واضح است که برخلاف گذشته مجاهدین نمی توانند این کار را با کادرهای اصلی خود به انجام برسانند چون امروز اکثر زنان مجاهد در کشاکش تناقضات روزافزون خویش به فکر گریز و جدایی هستند و بکار گرفتن آنها در خیابان های اروپا بخشی از آن “فاجعه بزرگ” خواهد شد که مریم رجوی پیش از خروج مجاهدین از عراق گوشزد کرده بود. و البته حضور زنان “روسری بسر” مجاهد در خیابان های اروپا نیز امروز جاذبه ای ندارد و گاه نفرت انگیز جلوه خواهد کرد، بخصوص که سن اکثر آنها از 60 گذشته است. پس، تنها راه جذب و فریب مردم اروپا، فعال کردن دختران جوان بدون روسری است که حتی یکروز در مناسبات دهشناک مجاهدین در عراق حضور نداشته اند و بیشتر آنها پس از سقوط صدام به دنیا آمده اند. این دختران نوجوان، از نسل جدیدی است که “رجوی متحد صدام” را تجربه نکرده و هیچ اطلاعی از مناسبات گذشته مجاهدین ندارد. دقیقاً از همان نسلی که امروز در داخل ایران هم بجز با تبلیغات رسانه های فارسی زبان ضدایرانی آشنا نیست و زمینه کافی برای افتادن در دام فرقه های خطرناک را داراست.
امید است که مردم ایران چه در داخل و چه در خارج بتوانند تجارب پیشین را به فرزندان خود منتقل کنند و اجاز ندهند بازی دهشتناک گذشته در سناریویی جدید و بس خطرناکتر پیاده شود. اگر آن روزگار در دل اکثر اعضای مجاهدین “حس وطنپرستی و شور ضدامپریالیستی و ضداستثماری و استقلال خواهی” وجود داشت، در ربع قرن گذشته، تفکرات مسعود رجوی از این سازمان جز “یک تفکر ضدایرانی، وابسته و مزدور امپریالیسم که برای رسیدن به قدرت آماده تجزیه ایران هم هست” باقی نگذاشته است. فرقه خطرناکی که از “فدای حداکثر برای خلق، به جنگ و تحریم علیه خلق و خانواده” رسیده است.
حامد صرافپور

خروج از نسخه موبایل